خداحافظ ۹۸

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Admin2
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نود هشت تغییر دهنده ترین سال زندگیم بود ولی اینکه این تغییر خوب بود یانه الان هیچ نظری ندارم و چند سال بعد مشخص میشه ...
کار تازه یاد گرفتم و جالب بود
مامانبزرگم رو از دست دادم و شاید تلخ ترین اتفاق امسالم بود ...
کمی مستقل شدم و راضی ام از این بابت ...
از دوست ها واشنا ها دور شدم و دلتنگ کننده بود ولی با ادمای تازه و دوست های تازه اشنا شدم و زیباست ...
کافه کتاب رو شناختم و قوقولی ترین اتفاق امسال بود ...
ولی شاید همون بهتر باشه که بگم ۹۸ بری دیگه برنگردی
 
امیدوارم فردا یعنی سال دیگه نخوام به روی دوستام بیارم چقد از دستشون ناراحتم
 
امسال...
شاید یکی از بهترین اتفاق هاش این بود که کنکور قبول نشدم! این اتفاق باعث رشد کردن و تغییرم شد. تجربه های خوبی به دست آوردم. از من آدم بهتری ساخت.
ایران گردی و مسافرت یک ماهه مون. نزدیک شدن اعضای خانوادم به هم. اینکه هرکدوممون تو مراحل زندگیمون یک قدم پیشرفت کردیم.
بیشتر برای خودم وقت گذاشتم و خودشناسیم بیشتر شد.
دوست های خوبی که پیدا کردم.

اتفاق های بد که گفتن نداره... بیماری و مرگ مامان بزرگم. مرگ خیلی از اطرافیان و فامیل ( پیرو همون کارناوال مرگ که توضیحشو دادم:D) و بقیه اتفاق های بد که تو این کشور افتاد...
یک سال پر فراز و نشیب!
 
بهار بعضی جاهاش افتضاح بود، بعضی جاهاش خوب. آشنایی با اینجا عالی بود.
تابستون، اولش بخاطر کنکور بد بود، بخاطر اینکه بعد کنکور مسافرت نرفتیم بد بود، وسطاش بخاطر ی خبر داشت عالی میشد ک با اومدن نتایج کنکور و انتخاب رشته و اتفاقای مرتبط گند خورد توش و افتضاح شد و در ادامه با اردوی تهران عالی شد، دوباره بخاطر اتفاقای بعدی افتضاح شد.
از دست رفتن اون پیشی خیلی خیلی بد بود.
یاد گرفتن سی شارپ عالی بود و ادامه تمرینای والیبال هم خوب بود و انجام ندادن ی کار دیگه ای ک دوست داشتم بد.
پاییز از ی جهت افتضاح بود، از این جهت که سعی کردم ی سری تغییراتی تو خودم ایجاد کنم و تا حدودی پیشرفت کردم خوب بود.
اوایل زمستون هم مثل پاییز‌ بود، در ادامه بخاطر ی دوست خیلی خوب شد، اواخرش هم بخاطر کرونا خیلی بد بود.
در مجموع:
افتضاح+خوب+عالی+بد×۲+عالی×۲+افتضاح×۲+ خیلی‌خیلی‌بد+عالی+خوب+بد+(افتضاح+خوب)×۲ +خیلی‌خوب+خیلی‌بد=خیلی‌افتضاح
بود.
 
آخرین ویرایش:
خوب
قبول شدن تو تیزهوشان
پیدا کردن دوست های جون جونی
خواهر دار شدن8->
بد
کرونا
سقوط هواپیما
و ...:(
 
اتفاقای خوب و بدش یادم نیس و همچنین یادم نیس سال چه جوری شروع شد و من چه جوری بودم و چه جوری شدم ولی خب با اینحال بهش میگم سال خوب، همینکه با این همه اتفاق اینجا تو اتاقم پشت لپ تابم با آرامش خاطر نشستم و دارم اینا رو تایپ میکنم همینکه فردا عیده و من قراره سال جدیدی رو ببینم همینکه خودمو دوس دارم و از اونچه که هستم لذت میبرم همینکه مشتاقانه منتظر تولدم که ۲۲ روز دیگه هس هستم و امیدوارم دوستام یادشون نره و به همین جهت اون روز میخوام تو پروفایلم بزارم که تولدمه به خاطر همه اینا میگم امسال سال خوبی برام بوده و امیدوارم سال بعد هم سال بهتری باشه:)
 
از از دست دادن هام صبوری و رها کردنو یاد گرفتم.از نرسیدن هام بهتر خواستن و بیشتر تلاش کردن و بزرگ شدن رو.
تلخ هم بود
ولی یه حس "ما رایت الا جمیلا" دارم بهش!

+جز زیبایی ندیدم!
 
آخرین ویرایش:
هم خوب بود هم بد :)
خوب های 98:
ساخت اپلیکیشن و دریافت مجوز هاش
عضویت در یک شرکت
گوگل هوم گرفتم (دستیار صوتی گوگل )
لپ تاپم رو از پوچ به موچ تبدیل کردم.
دوستایی جدید گرفتم.
به سمپادیا اومدم
برنامه نویسی رو حرفه ای کار کردم
بد های 98:
افت شدید وحشتناک تحصیلی
دوست هام و دشمنام رو شناختم
کرونا | مانع عیدی گرفتن البته عیدی کارت به کارت هم قبوله:P:P

همینا :)
 
اجتماعیش سخت و شدیدا محک بود.

اما فردی‌ش:
به قول یاس:
نامحسوس بد شدم طوری که عادی شه روندم
واسه‌م مهم نبود حتی آتیش جهنم
واسه چاله های خودم چاه جدید کندم
خیلی وقته تو زندون خودم وکیل بندم
 
اممم خب از لحاظ درسی همون فاکداپ قدیم موندم..ولی خب زندگی دانشگاهی و اجتماعی بهتری رو داشتم.
 
آخرین ویرایش:
۹۸ برای من نقطه‌ی عطف زندگیم بود
چ خوب و چ بد
گذشت
اما زندگی من رو ب دو بخش قبل ۹۸ و بعد ۹۸ تقسیم کرد
روزای خوب کم نداشت
روزای بدش ولی تأثیرگذار بود
در کل بخوام بگم چطور گذشت، میتونم بگم گذشت، هرچند سخت...

از نظر فردی یکی از اتفاقای خوبش برای من تغییر ظاهر و باطنم بود
و البته دانشگاه رفتن و تموم شدن سیکل معیوب کنکور مجدد
و پیدا کردن دوستای جدید

بدیاشو سعی میکنم فراموش کنم، ولی گاهی زخم‌هایی ب جا میمونه ک هرگز خوب نمیشه...
رفتن الف برام بدترینشونه

بجز اون اتفاقات مختلفی ک برای کشورم و مردمم افتاد، حقیقتاً روحم رو زخمی و آشفته کرد...



هنوز چند ساعتی از سال ۹۸ باقی مونده
در این لحظات، از خداوند میخوام ک اولاً مراقب تمام بندگانش باشه
و دوماً خیرشون رو در چیزی قرار بده ک قلباً آرزوش رو دارن
و همه برسیم ب روزای خوبی ک آرامش و خوشبختی همدم هر‌لحظمون باشه و چیزی امیدمون رو نتونه بگیره...


لبخندتون مستدام
دلتون خوش

سال نو پیشاپیش مبارک...
 
امسال یکی از بهترین و قشنگترین سال های عمرم بود
از روز اولش
تا روز آخرش
این وسط اتفاق های زیادی افتاد، هم‌ خیلی خوب، هم خیلی بد؛
که فکر کنم تا آخرین روز عمرم تاثیرات این اتفاقات بد همراهم باشه
حسرت های زیادی روی دلم گذاشت، حسرت هایی که هیچ چای جبرانی ندارن
به هرحال، باز هم به خاطر تمام اتفاقات خوبش
به خاطر تمام تجربه های ناب و لذت بخشش
به خاطر تمام حس هایی که بر‌ای بار اول تجربه کردم
به خاطر آشنایی هاش
به خاطر کادوهاش
به خاطر دورهم بودناش
به خاطر تمام خنده هاش
امسال رو سال خوبی یاد خواهم‌ کرد
سالی که تو سخت ترین قسمت های زندگی، بهترین وجهش رو به من نشون داد
و سال ۹۸ رو سال کار و تلاش و کوشش یادخواهم کرد
از ۱۰ فروردین رفتم دانشگاه و کار کردیم
تا چند دقیقه قبل از اتمام ۲۹ اسفند که با پروژه سر و کله زدم
سال ۹۸ رو میشه با بی مسابقه ترین سال هم یاد کرد
نه ایران اپنی
نه فیرایی
نه هیچ چیز دیگه ای
اِنی وِی....
سال خوب و دوست داشتنی بود:x
 
در خلا بودم بیشتر
ولی بهترین اتفاقش این بود که با یک آدمی اشنا شدم که یک انسان به تمام معناس
خیلی کمک کرد و خیلی کمکم میکنه
کاش بتونم کمکاشو جبران بکنم
#بماند به یادگار از ۹۸
#mr_R
اتفاق بدش که هنوز تنونستم هضمش کنم اینکه اون هواپیما
اون لحظات...
قابل تصور نیست...
 
دنیا که حالش بد بود
ولی خوب به ما چه
شروعش برای من بد بود ...
اواسطش خوب بود
ولی آخرش ...... نظری ندارم
 
الان باید بگیم سلام 99 :)
 
۹۸با تصاویر وحشتناک از انتقام طبیعت شروع شد و بی‌خونه شدن کلی آدم،و فروردین سختی بود...بعد یکی دوماه ملایمت زندگی،خاله‌م ک واس ی خاندان عزیزه رفت تو کما و کل تابستون با اشک‌و بغض گذشت!
اواسط پاییز خاله بهوش اومدو من ک تابستون هیچکاری نکرده بودم کلی انگیزه داشتم واسه شروع درس(ک مث همه اول سالا عمر زیادی نداشت این انگیزه)...اوایل زمستون انواع دردای جسمی‌و روحی مث خوره افتادن به جونم‌و زمستونو ک من عاشقشم پراز حسرت کردن..آره۹۸من بیشتر خودمو شناختم،ی سری حقایقو بعد مدتها دیدم اما اصلن ارزششو نداشت...از۹۸متنفرم چون خاله دیگه هیچوقت آدم سابق نمیشه،من ب ی معجزه نیاز دارم تا ب زندگی ک سرنوشت واسم رقم زده برگردم،و زمستون رفت،ب بد ترین شکل ممکن رفتو حالا فصلای گرم اومدن،از۹۸متنفرم،از بهار متنفرم و دلتنگ زمستونم :(
 
اممم 98 ، خوبیاش :
اون اوائلش که اواخر پایه نهم بود درسم خیلی بهتر شده بود . امتحانای ترمو خیلی خوب رد کردم و هنوزم از اینکه اون موقع خیلی خوب درس خوندم شادم
با دوستای خیلی خوبی آشنا شدم اینجا
و اینکه تابستونش بالاخره دست به تغییرات خونه زدیم و خیلی عالی شد
خب تابستونم بحث کلاس موسیقی رفتن من یه مدت خیلی جدی شد و خب کلی امید داشتم به این قضیه و شاد بودم از بابتش
و وقتی برگشتیم خونه خودمون خیلی حس راحتی خوبی داشتیم کل خانواده
اردو مشهد که کلی بهمون خوش گذشت و حال کردیم واقعا به تمام معنا
بدیاش :
از قضیه چت با He یه نفر خبردار شد و من داغون شدم واقعا از حرفاش
و رابطه ام یه مدت باهاش قطع بود
تو اون چند ماهی که خونه بابابزرگم بودیم بخاطر بنایی خونه خودمون ، واقعا سخت گذشت بهمون مخصوصا بعد از مهر که اونجا خونه کوچیک بود و من اتاقی نداشتم که درس بخونم برای همین تلویزیون کلا خاموش بود ( از این زاویه به بابام خیلی سخت گذشت:D) یا مثلا وقتی هوا سرد شده بود اونجا لوله بخاری نداشت شوفاژ کشی هم نبود:|
قضیه کلاس موسیقی من کلا رفت رو هوا و هنوزم هیچ کسی به روی خودش نمیاره
این اواخرشم که از لحاظ درسی داغون شده بودم
اینا مشکلات و سختی هایی بود که برای من پیش اومده بود . دیگه حالا جدا از کرونا و و و و
 
سال 98 سال درد بود
سال زهر بود
نفرت انگیز تهوع اور مسخره
و بدترین سال تو 16 سال زندگیم.
جاست ایت
 
عاقا ۹۸ با اختلاف بهترین سال زندگی من بود.[قطعا داریم از زندگی شخصیمون صحبت میکنیم]
من دو سالِ خیلی سخت رو گذرونده بودم و به ۹۸ رسیدم:

-بسیار بیشتر از حد معمول کار کردم(به نسبت خودم که نه،اولین باره برای من و جایی برای مقایسه با خودم نیست،فقط فک نمیکنم درستش این باشه که این همه کار کنی!).

-تنهایی کشیدم(انقدر شدید که...بگذریم!).

-روابط عاطفی خاص و پیچیده ای تجربه کردم.

-یه سفر عالی و چند تا غیرعالی داشتم.

-بیشتر از هر سال،فیلم دیدم(که بعدا تو حرف بزن یه چند خطی ازش صحبت میکنم).

-خیلی کم از شبکه های اجتماعی استفاده کردم(با میانگینِ ۴۰ دقیقه در روز-که البته شامل ویدیو کال با خانواده و آیدا نمیشه!)

-پیاده روی های خیلی طولانی داشتم،که عجیب سازنده بود.من کار زیادی امسال نکردم ولی تا دلتون بخواد “فکر” کردم.

-تقریبا ۲۰ تا کتاب خوندم(دقیقا ۱۹ تا)که با توجه به کیفیتش و نه کمیتش،راضی ام.

-یه سهمی از بزرگ کردن این فسقل قد و بالا داشتم و بیشتر از هروقتی فهمیدم میخوام مادر باشم.

-و در نهایت آدم خوشحال تری نسبت به ۹۷ بودم که خب اصن هدف زندگیم همینه و ما را بس!

من ۹۸ رو زندگی کردم.
 
Back
بالا