احسان - 81873

  • شروع کننده موضوع
  • #1

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
با سلام خدمت همه سمپادیا تو این بخش کتابهایی که خوندم رو معرفی میکنم
به مناسبت تولدم ...
کتاب داستان
مجموعه ترس و وحشت آر آل استاین
جلاد لاغر دارن شان
داستان دوشهر چارلز دیکنز
عقاید یک دلقک هاینریش بل
سری ارباب حلقه ها
تسلیم اورول
عقاید یک دلقک
جز از کل
ناطور دشت
سمفونی مردگان
جز از کل
انا کارنینا
علمی
مجموعه فیزی پایه بلت
هندسه مسطحه کورت
مبانی انالیز عددی بابلیان
حساب دیفرانسیل توماس
نظریه اعداد میرزاخانی
فیزیک هالیدی
شیمی عمومی مورتیمر
مکانیک کلاسیک کلپنر
ساعت ساز نابینا داوکینز
خلقت دکتر سحابی
بعد چهارم
چهان در پوست گردو

فلسفی
دنیای سوفی
راز فال ورق
بار هستی
لذات فلسفه دورانت
تاریخ فلسفه دورانت
تاریخ فلسفه غرب راسل
معرفت شناسی مارتین
اصالت وجود سارتر
انسان وروح علامه جعفری
وجود علامه جعفری
حیات چیست شرودینگر
اسطوره سیزیف البر کامو

سیاسی
ما چگونه ما شدیم زیبا کلام
گفتار های قدرت هیندس
امریکا هیندس

ادبی
گلستان سعدی
بوستان سعدی
فیه ما فیه مولانا
تذکره الاولیا عطار
شرح مثنوی معنوی
مثنوی معنوی
بینوایان ویکتور هوگو
پیرمرد ودریا ارنست همینگوی

هرکدوم وقت کردم توصیح میدم ./.
آهان یادم رفت اینم بگم
در دایره ‌ی قسمت، ما نقطه‌ی تسلیمیم .
لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی .
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #2

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
از کتب فلسفی شروع میکنم
دنیای سوفی راچهار سال پیش خواندم زمانی که نوجوانی مغرور بودم و همچون ماهی در پی آب به دنبال این جواب که من کیستم؟ حاصل این ها بحث با دبیر فیزیک و درگیری با چند تن از دوستان به اتمام رسید. سوالاتی دیگرمطرح شد در ذهن نادان خویش که بر روحم چنگال میزد وحس کنجکاوی مرا بیدار میکرد که
ما کربنی پیشرفته هستیم یا فرای آنیم ؟
من در این کتاب دنبال اندیشه ایی برتر بودم وتنها پاسخی که یافتم ما هیچ چیزی را نمی دانیم و فقظ از گذشته باید درس بگیریم تا بزرگ شویم وجرئت دختری به نام سوفی را که تشنه یادگیری بود.
چه دورانی بود بهار 1394 قاصدک ها خبر رسیدن دوران شوق مرد کوچکی که آمده بود با دنیا اشنا شود را میدادن
اگر به ان دوران برگردم باز این کتاب را میخوانم و اشک میریزم و به وجد میایم امیدوارمیشوم و.....
پیشنهاد من به همه این است که این کتاب تا قبل از اتمام نوجوانی تان بخوانید ان هم چند بار
تا بدانید جهان را تا جایی که ممکن است زیرا هیچ چیز قطعی شناخته نخواهد شد برای ذهن بشر...

تا برسید به این نتیجه که ما حیوانی پیشرفته عاری از احساساتیم یا روحی پر شگرف و عمیق درون ما است ؟

بعد از خواندن این کتاب واتمام پایان زیبای ان باید بتوانید به این سوالات باید پاسخ بدهید
مرگ در نظر شما چیست ؟
اخلاقیات را از چه لحاظی ارائه میکنید ؟
در حد کوتاهی که ریاضی شهودی است یا خیر ؟
و در اخر سخن اینکه مقصود از همه 3000سال اندیشه بشر این است که از جای خویش امروز انسان یک قدم فراتر اید
نمره من از 10 نمره7هست
الف . اشنا
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #3

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
داستان دو شهر چارلز دیکنر
نوشته های این نویسنده ویژپی بسیار خاصی دارد به طوری که اگر یک داستان ناشناس بدهند به شما به راحتی میتوانید بفهید نوشتن دیکنز است یا نه
چند بخش کردن داستان - پیوند داستان و برخورد این قطعات در اخر داستان (تراژدی- انتقادی - بیرحمانه)-وپایان مناسب داستان در یک نقطه
از بهترین نوشته هایش میتوان به داستان دو شهر وارزوهای بزرگ اشاره کرد
واما داستان دوشهر
داستان با تمی تاریک از اروپا شروع میشود فردی بنام لوری که کارمند بانک تلسن در انگلستان است وظیفه دارد تا ارث یک دختری را به او بدهد این میراث پدر او است که گذشته وحشتناک وترسناک داشت ودخترش تصور میکرد او مرده است بعد اکت دوم داستان در دادگاهی در انگلستان پنج سال بعد از پیوند بین دختر و پدر به صحنه می رود متهم با کمک اقای استرایور وشباهتش به سیدنی کارتن تبرئه میشود این متهم چارلز دارنی است که فرزند اشراف زاده ایی فرانسوی واز فامیل سر گورکون است و سیدنی کارتن کارمند خبرئه در وکالت اقای استرایور
عشق این دو نفر به دوشیزه مانت وبحبوحه انقلاب فرانسه و بازگشت دارنی برای نجات یکی از خدمتکارانش به این کشور رادیکال گرا بعد انقلاب و به جریان افتادن پرونده ایی قدیمی در دادگاه انقلاب فرانسه و اینده لوسی مانت وفرزندش..

دیگر از یک داستان خوب چه میخواهید هرچه از یک داستان هیجان میخواهید دیکنز با مزه انتقادی از ظلم واشرافیت برای شما اماده کرده است.

نمره از 10 نمره8 هست

الف.اشنا
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #4

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
خب کتابی که امروز قراره روش بحث کنیم کتاب راز فال ورق نوشته آگوستین یردر کتاب بیشتر از رمان فلسفی شبیه رمانی که شخصیت ها دیالوگ های فلسفی میگن به نظر من نقطه اوجش اخر کتاب که بیشتر دیدگاه نویسنده راجب جهان وخداو... مشخص میکنه.
یک پسر بچه در سن بلوغ به همراه پدر دنبال مادرش که مدل مجلات مستهجن هست در یونان میروند تا او را به خانه برگردانند.داستان تا اواسط ا.ن که به دهکده میرن بسیار چرت و گاها بحث هایی که میان پدر وپسر هست راجب تقدیر وگناه و.... جالب هستند
بعد از اون نویسنده سعی میکنه با اضافه داستان جزیره اسرار امیز داستان معماگونه مطرح کنه که تو مهمانی ژوکر بعد از بیان جملات مشخص میشه که مادر خانواده به همراه اون ها به خونه میاند بعد داستان کش میده بی هیچ هدفی ودر آخر با طرح سوالاتی راجب به حافظه پسر بچه ما رو مجبور به فکر کردن راجب ماهیت حافظه میکنه در کل نویسنده خیلی توصیح اضافی میده اگه این توضیحات ازش بگیره میشه یک داستان 100 صفحه ایی خوب در راج فلسفه پیشنهادم برای دوستان 14 یا 15ساله هست سعی کنن قبل از دنیای سوفی این کتاب رو بخونه خوبی این کتاب اینه که بعد از خوندنش میونی مطابق معیار های نویسنده تعاریفی فلسفی گونه از جهان برای خودت اماده کنی نمره من به این از10 نمره 5 هستش

الف .آشنا
پی نوشت : شخصیت هارو به خصوص جوکر واکاوی نمیکنم چون بهتر . ممکنه هرکس یه برداشت متفاوت پیدا بکنه .
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #5

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
کتاب ناطور دشت
جی دی سالینجر چه نویسنده ایی که الهام بخش جامعه ایی میشه تو امریکا خب بریم تو بررسی داستان وروانکاوی شخصیت هولدن کالفیلد
داستان از اونجایی شروع میشه که یک پسر 17 ساله 3 روز گشت وگذارش تو خیابان های نیویورک رو برامون از تو مرکز روانشناسی تعریف میکنه هولدن دانش اموز حواس پرت وسر به هواییه نمیتونه خودش رو با شرایط جامعه رادیکال ماب ها ولیبرال منشانه امریکا وفق بده برای استقلال تلاش میکند ولی به نحوی تربیت یافته که ترسو است نمی تواند امیال خود را چگونه کنترل وهدایت کنه به همین خاطر نمی تونه عشقش به سالی رو بیان کنه . به کودکان زیاد علاقه داره دلیلش معلومه چون چیزی رو تو کودکی از دست داده ( فقدان برادرش در اثر سرطان ) چون نمیتونه امیالش رو کنترل کنه واز مرحله کودکی به بزرگسالی عبور کنه جامعه رو مقصر این تربیت میدونه و سعی میکنه از انسان ها و ریاکاری وپول دوستی وشهوترانی افسار گسیخته شون فرار کنه مثلا به جملات پایین دقت کنید:
اگه کسی کاری رو خیلی خوب انجام بده، بعدِ یه مدت دیگه مواظبِ کارش نیست و خودنمایی می‌کنه و اون‌وقت دیگه خوب نیست
سر، وقتی یکی می‌میره، حسابی مرتبش می‌کنن. امیدوارم اگه واقعا مردم، یه نفر پیدا شه که عقل تو کله‌ش باشه و پرتم کنه تو رودخونه، یا نمی‌دونم، هر کاری بکنه غیر گذاشتن تو قبرستون. اونم واسه این‌که مردم بیان و یکشنبه‌ها گل بذارن رو شکمم و این مزخرفات. وقتی مردی گل می‌خوای چیکار
این جور جملات تو کتاب زیاد هست در نهایت میتونیم بگیم کتاب ورای رویای پوشالی جامعه امریکا رو داره نشون میده چون نویسنده تو اون جامعه بزرگ شده وافکار خودش به وضوح داره درمورد مفاهیم اخلاق بیان میکنه و دیدش از یکجای به بد خیلی نامید گرایانه میشه که بهت القا میکنه که کاری نمیتونی بکنی
شخصیت پردازی نوسنده تو کتاب خوبه منتها کتاب میتونست به جای توصیف از جامعه امریکا روش فوکوس کنه وبیشتر مطالبی راجب مقتضیات اخلاقی جامعه بگه نمره شخصی من به نویسنده از 10 نمره 7/5هستش .
اهان در اخر برای نویسنده این بیت شعر فارسی رو هم نسبت به جامعه شرقی بیان میکنم
ما جنگ را پذیره ایم تا هستی هست زیرا که به جنگ هستی هست.
انسان ادبیات فارسی هیچ وقت تسلیم نمیشه بر خلاف هولدن سالینجر

الف .اشنا
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #6

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
خب بالاخره کتاب عقاید یک دلقک
رمان نسبتا خوبی است و هرکسی که بالای 15 سال دارد میتواند بخواند
میخوام نقد بااین ابیات از حافظ شروع کنم
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تخیل بر آستان توان زد
ماجرای یک دلقکی که دچار مصائبی در حین جنگ جهانی دوم و پس از ان در جامعه المان که در ان زاده شده ورشد کرده میشود ،خانواده خویش را توصیف میکند و به حال برمیگردد که نامزدش را از دست داده و در بحران بی پولی هم با اطرافیان و خانواده خویش گلاویز شده است
اتفاقات این چند روز اخیر را که نمیداند از کسی طلب پول کند و در خاطرات خودش چنان غوطه ور است که نمی داند کدام واقعی وکدام حاصل مخیلات خویش است
داستان گیرایی خوبی داره جذبتون میکنه . بافت داستان تقریبا شبیه ناطور دشت منتها اون زندگی یک نوجوان بود واین زندگی یک جوان بالغ
داستان بعضا وارد فلسفه میشه ولی ان چنان نیست که از لحاظ فلسفی چیزی به شما یاد بده یکی از بهترین وقایع داستان صحبت های شنیر در مورد روحانیون وافراد مذهبی که فکر کنم بازتابی جهانی از خودما هم هستم و از منظر شخصیت پردازی الحق کار بل بسیار خوب بود وبه عنوان مثال شخصیت سازی از پدر شنیر در فصل 15 کتاب فوق العاده است رئالیسم کتاب بد نیست میتونست بهتر باشه مثل تو فصل 22 میتونست همه دیدگاه هنرمندارو بگه مثلا اگر قبول نمیکردم دیدگاه پیرزن رو این اتفاق می افتاد وروزنامه چپ این زور مینوشت و....
برای دو فصل اخر همین ابیات پایین از سعدی مفهوم رو میگن در کل هه کسایی که ناطور دشت یا کتب اجتماعی نگر دوست دارن حتما بخونند مخصوصا الان که نماییشگاه از نشر چشمه هم بگیرید .چون ترجمه اش خوبه !
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
نمره من به ای کتاب از 10 ،8/5 هستش
به امید دیدار
الف .آشنا

می‌توان گفت کتاب صرفا یک رمان عشقی نیست بلکه مسائل اجتماعی، روانشناسی، تاریخی و سیاسی آلمان را هم در خودش دارد. از این لحاظ به باقی آثار هاینریش بل نزدیک است و نگاه عمیق و گسترده او به مسائل را نشان می‌دهد که البته در این رمان به کمال رسیده‌است.
به شخصه تمام فصلهایی که مربوط به مسائل هانس و ماری ، اعم از آشنایی و زندگی مشترک ، تضادهای شخصیتی و عقیدتی آنها بود را تحسین می‌کنم، نمونه‌ی اینگونه آثار را می‌توان در آثار فیلیپ راس نویسنده معاصر آمریکایی هم دید.
شاید بتوان از هاینریش بل به عنوان یکی از نامدارترین نویسندگان آلمان نام برد که توانست جایزه نوبل ادبیات را هم در سال ۱۹۷۲ از آن خود کند . توجه او به مسائل روز کشورش و تاریخ کشور از جنگ جهانی بیرون آمده و هیتلر دیده‌اش در تمام آثارش خوانده می‌شود.
علاوه بر آن کاراکتر هانس شینر را با نقدهای نشانه شناسانه و پدیدارشناسانه هم می‌توان بررسی کرد، نویسنده سعی دارد خواننده را به شناخت کافی از آن دوران برساند در این راه از دلقکی که پشت ماسکش زندگی سخت و عجیب و غریبی گذرانده و سرنوشت نامعلومی دارد، استفاده می‌کند. ماسکی که سعی دارد تمام زندگی گذشته را پنهان کند و با اینکه سمبل شادی است اما دلقک نشانی از خرسندی ندارد.
با اینکه در سطرهایی از کتاب، خواننده لبخندی بر لبانش می‌نشیند، اما کتاب تلخ است؛ خواندن استیصال و درماندگی یک هنرمند به ته خط رسیده مسلما چیز خنده داری نیست و صد البته این از ارزش قصه کم نمی‌کند، بلکه تامل برانگیز و حاکی از این است که اگر به عمق تضاد‌های فردی و فرهنگی برویم، نمی‌توان چیزی را تغییر داد، حتی عشق بی حد و حصر هانس به ماری هم نمی‌تواند او را از چیزی که هست و می‌خواهد باشد، بازدارد. کما اینکه یک دلقک هم از عقاید خودش کوتاه نمی‌آید. عشق چنان دست و پایش را بسته که با اینکه همه معتقدند او می‌تواند دلقک خوبی باشد، او توان این را ندارد که کاری جز خواستن ماری بکند

 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #7

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
جز از کل
استیو تولتز
جز از کل ...کتاب مثلش .....خیلی داریم نمیشه نام برد مبتذل سطحی وبی روح هست کتاب خیلی بد بد //.
شروع طوفانی وخیره کننده و در اخر پایانی بیشتر طنز و متوسط ببینید چطور بگم تاصفحه 170 یا 190 کتاب نوید یک شاهکار وتولد یک نویسنده بزرگ میده چنان درگیر کننده و فضاسازی فوق العاده داره که ادم میگه به این 10 ندم به کدوم رمان دیگه معاصر 10 بدم تفاوت جز از کل با عقاید یک دلقک از لحاظ فضاسازی اینجاست که عقاید یک دلقک در کل داستان این فضا سازی معلق رو داره اما جز از کل اوایلش و فصول اخرش کمی انسان رو درگیر میکنه البته به جز زنده شدن تری دین وگرنه نویسنده خوب شخصیت ادی رو منفی کرد برامون که خوشم اومد از شخصیت سازیش وفصول وسط مثل قسمت های حوصله سر بر سریالن، مادر شخصیت پسر داستان اصلا انگار وجود نداره واستمنا ذهنی نویسنده هست برای پر شدن صفحات ای کاش فصول وسط رو اینجوری نمینوشت چون ذهنیت به دستمون نداد که این مارتین هر کاری کنه نتیجه اش شکسته ......./
داستان حول حوش ماجرا یک پدر وپسر که نویسنده شخصیت های فرعی وارد میکنه برای به التهاب دراوردن داستان اخر داستان میخواد بهتون شوک وارد کنه که نتونست به من وارد کنه
مردی که نتونست یه عقایدش جامعه عمل بپوشونه به همین خاطر از جامعه دوری کرد منتها این دوری اون رو بهبود نداد بلکه به جنون رسوندش و ماجراهای دیگه و....
کتاب خوبیه تجربه خوبی بهتون میده خوندنش ولی به امید یادگرفتن نرین توش چون چیزی نداره ک یاد بده و بیشتر عامه پسند (مثل اکثر کتب جدید ایرانی وخارجی تو بازار )نمره من به کتاب از 10 نمره1/5 هست
اگه نوجوون هستین واول راه رمان خوندنید پیشنهاد اول من اینه که این کتاب رو نخونید کلاسیک بخونید چون با ادبیات و هنر اشنا بشید در غیر اینصورت فرم در نمیاد تو ذهنتون ..


پینوشت :الان دوستان میان میگن چرا این کتاب خوبیه هرصفحه یک جمله عالی میشه در اورد و من باید زار زار گریه کنم از این وضع ابتذال
چرا 10 ندادم چون نکته اموزنده وفلسفه وجامعه شناختی که من تو اخر کتاب می خواستم با اومدن و زنده کردن تری دین خراب کردش مثلا پایان بندی این کتاب با داستان دوشهر مقایسه کنید با ابله مقایسه کنید...
امید ما به نوشته بعدی اقای تولتز بود که اون از این بدتر .......
گفتیم کتاب چرخش شخصیتی داشته باشه خوبه اما نه دیگه در این حد چرخش که مردهای رو که باهاش خداحافظی کردیم دوباره وارد داستان کنه با فضا سازیش الکنی که ما رو اماده نکرده بود /.

الف .اشنا



نقد یکنفر دیگه h-:h-:
خواننده هوشیار باید از خود بپرسد آیا این ادعا که مترجم در مقدمه کتاب آورده است می ‌تواند شاخصه رمان خوب و عالی باشد یا خیر، ایشان در مقدمه بعد از تعاریف و فرش قرمز برای خود پهن کردن، می ‌گوید: «خواندن جزء از کل تجربه ‌ای غریب و منحصربه ‌فرد است. در هر صفحه ‌اش جمله ‌ای وجود دارد که می ‌توانید نقلش کنید...» بله، اگر یک اثر هنری ساختارمند، بخواهد در این حد بماند مانند این است که از آینه‌ بغل، چرخ، چراغ یک ماشین تعریف کنیم اما زمانی که می ‌خواهیم از این وسیله استفاده کنیم و بهره ‌ای برای تعالی روح ببریم می ‌بینیم این ماشین با این ظواهر فریبنده موتور ندارد و اصلاً راه نمی ‌رود و بیشتر برای همان نقل جملات پرمغز باید استفاده شود، همان بلایی که این روزها بر سر اندیشمندانی هم چون استاد شریعتی، انشتین، چارلی چاپلین و... در شبکه ‌های مجازی می ‌آید.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #8

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
کتاب سمفونی مردگان
کتاب خوبیه چرا ؟ چون شخصیت پردازی تو فصل اول خوب و به جا هست { شخصیت اورهان را نشان داده مردی که دنبال برادر دیوونه اش و ناخوداگاهش از ایاز پاسبان دستور میگیره ذهنش درگیر کارهاش و گذشته از دست داده هیستریک وعصبی و....}
جنگ رو عالی به تصویر کشیده یعنی اومده از دیدگاه فکر کنم یک بچه که (دانای کل ) با اینا زندگی میکرده وبزرگ شده گفته مثلا کارخونه لرد رو سمپاتیک نکرده واتفاقات سیاسی رو از دیدگاه عینی داستان پرسیده . پدر رو کمی داشت کاریکاتوریزه از جامعه سنتی نشون میداد که خوب جمعش کرد و نشان داد که نه پدر هم یک شخصیت هسته و مبدل شده ازجایی نیست .اما دو تا ایراد داره که اگر نبود خیلی خوب بود مثلا شخصیت پردازی فروزان وشقایق صعیف خیلی ضعیف انگار اومدن تا وجهی دیگر از کاراکتر های اصلی رو نشون بدن که تو شخصیت پردازی فرعی ما میگیم بهتر شخصیت فرعی معرفی شه وضعش ببنیم بعد از درون التهاباتش شخصیت اصلی حاضر بشه
فضا سازی کتاب خوب بود منتها تو نشون دادن ازدواج سورملینا وایدین متوسط وضعیف بود ولی فصل اخر خیلی خوب جبرا میکنه این نقص رو (موومان 4 رو بخونید تا ببینید چی میگم )
تعلیق شخصیت هابه جز چند مورد خوب بود وما رو تا اخر نگه داست پای کتاب
جلد کتاب خوب نبود تو ذوق میزد اما مقدمه که ایه ای از قران بود خوب و به نظرم از اون جا ما رو وارد یک داستان دردناک وزیبا وارد کرد
نمره من به کتاب از 10 نمره 8/5 هست کتاب خوبی بخونید و لذت ببرید
ویک نکته کتاب داشت این بود که باید به عباس معروفی گفت بابا چی کار کردی.جز نویسنده های خوب تو ذهن حک شد بعد از دولت ابادی( دوئل ذهنی موومان یکم بخش دو تو افکار اورهان عالی وفوق العاده است)


آدمها فقط یک نیمه از عمرشان را زندگی میکنند، من مال نیمه اول بودم و او نیمه دوم. آنکه نیمه اول عمرش را زندگی کرده است، برادری است که تلاش میکند تا پا جای پای پدر بگذارد؛ پدری مستبد و تمامیتخواه. و آنکه نیمه دوم را زیسته است، برادری است شاعر و روشنفکر، جوانی که نماد نسل روشنفکران معاصر ایران است
سیه بختم که بختم واژگون بی واژگون بی
سیه روزم که روزم تیره گون بی تیره گون بی

الف .آشنا
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #9

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
کتاب صد سال تنهایی
اثر خوبی است افتتاحیه باشکوه که کتاب یکمی مدرن نشون میده ( تاثیر پذیری از فالکنر) اما داستان میاد تو وسط از دست میده واختتامیه ایی نسبتا کلاسیک {تجه نوشته کلاسیک : زمانن در فرم معنا دارد وفرم اغاز و پایانی دارد نوشته مدرن:فرم به زمان معطوف نیست اما به احوالات مکان وابسته است و پایان بندی بسته سبک میتواند باز یا مشخص باشد نوشته پست مدن : فرم کاری به زمان و مکان ندارد وپایان بندی هم در فرم معنا ندارد وبیشرین سبک این فرم سوررئال است درکل به نظرم کتاب مدرن است }شخصیت پردازی به جایی دارد (نه عالی) ولی تو بعضی شخصیت ها میلنگه و نمیتونه شخصیتشون کنه مثلا رمدیوس خوشگله وملکیادس که تیپ شدن شخصیت نیستن (اولی تیپ به باد رفتن زیبایی دومی تیپ جادوگری )عوضش اورسولا خوب در اومده( لامصب تو اونقدر خوب کولی ها رو پرداختی چرا به ای ن شخصیت ندادی )
اثر میخواد وقایعی رو که تو امریکای جنوبی و استعمار اورده رو در دل یک خانواده که با ازدواج فامیلی شروع میشه نشون بده کتاب تا پایان شرکت موز جذابه ولی بعدش تا اومدن ائورلینا جذابیت رو از دست میده حس ایجاد نمیکنه من باید تو صحنه بردن ممه به زندان کلیسا واستبداد مسیحیت بر امریکا جنوبی گریه کنم که این اتفاق نمی افته اخر کتاب قشنگ تموم میشه ولی سخنانی که از نوشته های ملکیادس میاد بیشتر شبیه اینه که مارکز اخر کار خواسته چهار تا جمله تو دهن این کاراکتر بذاره (اگه شخصیت داشت و باهاش اشنا میشدیم و مرموز برامون رفتار میکرد وحرف میزد خیلی بهتر میشد داستان )در کل کتاب فرم ناقص والکن داره ولی یک محتوای خوبی داره و حس رو هر چند ناقص میسازه ولی اندازه دهنش حرف نمیزنه و میخواد یک مسائل بزرگی رو مطرح کنه که در حد 400 صفحه و همچین فرمی نیست ( مسئله استعمار افراط گرایان دینی یا عشق و عروسی یا نشوم دادن طمع انسان در خوزه ائورلینا دوم )
یکی از نکات بد کتاب کمبود حس تعلیق بود که فقط توی جنگ و عاقبت خواهی امارانتا بود ( نسبت به اواخر شخصیت خوزه ارکادیو بوئندیانا من بی تفاوت بودم انگاری مارکز شخصیت رو ول میکنه تا یجایی بمیره)
جلد کتاب خوب بود ترجمه بهمن فرزانه مالی نیست که بخواید بخرید فضا سازی خوب بود در کل تجربه خوبی براتون ایجاد میکنه چیزی که مشکل یجاد میکنه شخصیت پردازی نیمه خوب ونیمه بد کتاب
(10 بار بگیم کمه مسئله تو داستان ورمان نباید این باشه که نویسنده چی میگه بلکه این باید باشه که چگونه اون رو میگه )(بانگ خودم یک جمله بسیار عمیق از کامو درباره جهان و وضعیت افرینش که میگه مهم رکن چه(بود ونبود خدا / هوشمندی جهان /وجود بیگانگان)درسوال(افرینش) نیست بلکه چگونگی(هنر طبیعت و معمای ریاضی - فیزیکی درون ان) است )


نمره 7/5 از 10

Gabriel-Garcia-Marquez-1.jpg



الف . آشنا




پ.ن بعد این کتاب کتاب انا کارنینا و کتاب سیلیماریون رو در برنامه نقد و بررسی داریم بعدش 2 کتاب فلسفی هستش که بررسی اونها یکم سنگین و زمان بره طوری که هر کدوم 2تو پست میطلبه پس توی صفحه بانگ پیام بدین تا ببینم ادامه بدم یا نه
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #10

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
کتاب بیگانه نوشته البر کامو
بهترین کتابی که بعد از برادران کارامازوف سراغ دارم اینه
خب بررسیش

فرم کتاب
یکی از بهترین فرم های قرن اخیر برای نشون دادن پوچی دور عمل های انسان به طوری که در 10 یا 20 صفحه اول میفهمید که با تعلیق فرمی خوب وغنی مواجه هستیم در فضاسازی که بر فرم خیلی تاثیر داره ، فضا سازی و نوشته های بی بدیل داریم که نشان دهنده این است کامو یک پژوهشگر فلسفه ،فیزیک، اخلاق،جامعه شناسی، ....نیست بلکه به معنای کامل یک نویسنده است به طور مثال فضا سازی دادگاه درفصول اخر کتاب فضاسازی بی نظیری است که مورد مشابه ان را در اثار استادانه دیکنز میتوان دید (البته لحن دیکنز با کامو بسیار متفاوت است ) یا برخورد شخصیت مرسو با کشیش برخوردی شعاری و تیپیکال نیست بلکه برخوردی هم ارز است اصلا تمام جملات این کتاب هم ارز است و برای بیهودگی اعمال انسان به صورت هنرمندانه به کار رفته است به طور مثال برخورد مرسو با معشوقه اش درصفحات 70 کتاب


شخصیت پردازی
کتاب از دیدگاه اول شخص ارائه میشود اما این باعث ان نشده است که دیگر شخصیت ها در نیامده باشند بلکه به بهترین شکل برای پیشبرد فرم وارائه محتوا ساخته شده اند به عنوان مثال شخصیت سالامانو بازتابی از دورهای بیهوده ماست در زندگی روزمره با ان دیالوگ های به شدت کار شده.شخصیت فرعی دوم برگسون(درباره شخصیت اصلی در محتوا حرف میزنیم )نشان دهنده زمان حال وتوالی ان است زیرا لحن او نشان دهنده ان است که چیزی جز یک ساختمان جدایی ناپذیر لحظات را نمی بیند {مراجعه به دعوا برگسون با دوست دخترش} و مساله دیگر درباره شخصیت پردازی شخص اول نشان دادن سیر تکامل او از ترک سیگار ورفتارش هست نه چپاندن جملات تیپکال دردهانش که متاسفانه کار اکثر نویسندگان ایرانی است (احمد محمود وعباس معروفی در 2 اثر وایرچ پزشکزاد تنها نویسندگان ایرانی بودند که اثرشان را خوانده ام همچین کاری نکرده بودند از بقیه هم بگذریم )



محتوا
شخصیت اصلی داستان مرسو که نشان دهنده تمام تمایلات انسان زاده نیاز است و ما از دور پوچ شرطی انسان _دنیا چنان به ستوه میاورد که سلسله روابطی همچون افتاب باعث شکستن ان دور پوچ شود ومرسو دست به ان قتل بزند . اینجا کامو کاری میکند که اکثر ماتریالیستها ان را درک نمی کنند حس میسازد وما را چنان با مرسو همراه میسازد که حاضریم دادگاه رای ساده تری نسبت به او اعمال کند ودر اینجا کامو با فریبی زیرکانه شخصیت خود را بامرگ رودرو میکند در اینجا کامو بدون بررسی شعاری تفاوت عصیان دربرابر دورهای پوچ زندگی ویا شکستن ان دور های پوچ را به ما نشان میدهد و اینجا به نظر من نقطه عطفی در تاریخ اگزیستانسیالیسم است که کامو با همچین داستانی وتقابل با مرگ ما را به عصیان و معنا گرایی دعوت میکند و در اخر داستان ارزوی شخصیت مرسو تمام کننده این شاهکار ویکی از زیباترین جملاتی است که دیده ام او ارزو میکند تماشاچیان بسیاری حضور پیدا کنند و با فریاد هایی پر از کینه او را بدرقه کنند . هدف این مرسو که حال در برابر این پوچی اعمال انسان عصیان کرده است چیست ؟

تنها هدف این است که مردم با انجام دادن ان کار وبعد از مدتی فکر کردن به ان کارشان بگوییند چه کار پوچی اری
این بهترین قالب فرمی است که برای انتقال یک محتوا هستی شناسی به کار رفته است که بیانگر بزرگترین اندیشه کامو بوده است که می گوید هدف من نشان دادن پوچی ها نیست بلکه نتایج حاصل از ان ها است اری بیگانه یکی از بهترین فرم های داستانی است .
اری بیگانه همان انسانی که در برابر دنیا خود می ایستد وعصیان میکند

نمره از 10 نمره
10 (سومین کتاب شاهکار مشترک با اسطوره سیزیف در لیست ده گانه من)


پینوشت 1:این نقد 2 بخش دارد و این بخش مربوط به داستان ومحتوا بود و بخش2 مربوط به اسطوره سیزیف و پوچی واگزیستانسیالیسم هست .
پینوشت2: کامو کمی هم شخصیت شوخ هم دارد به عنوان مثال کنایه های تیز به رومانتیسیسم ها وهگل پسندها با حضور شخصیت ماری ویا نحوه و چگونگی ایجاد عدالت در اعمال انسان که پوچ هستند با صحنه سازی وکنایه زدن با دادگاه وسیستم قضایی( کامو نحوه عدالت و چگونگی اعمال پوچ بر شرط عصیان را در رمان سقوط بحث میکنند )


الف .آشنا


 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #11

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
کتاب شب های روشن
اثری از داستایوسکی
مختصر توضیح
کتاب خیلی شاخی نیست بیشتر ابژوکتیو و عاشقانه ولی مگه میشه داستایوسکی بد بنویسه این کتاب در فضاسازی بی نقصه و فضا های شاهکاری میسازه مثال فضای شب چهارم ودر لحن جملات خیلی شاهکارانه به کار برده و مشکل اصلی کتاب که در ادامه خواهم گفت شخصیت پردازی نه چیز دیگه وگرنه در بقیه جاها عالی عمل کرده

فرم کتاب
داستان جوانکی رانقل میکند که خودم هم در دوران نابالغی تجربه کرده ام زیستن با رویاهایش و گشتن بی هدف درشهر (در کلاس هفتم درست همینجوری بودم رویاپرداز خبره شهر بودم )که ناگهان دختری را میبیند و به او دل می بندد اما این عشق چنان باحیا و ساکت است که جوانک از سکوت ان دیوانه می شود ودر شب سوم متوجه می شود عشق او یک ظ=طرفه بود ودخترک عاشق فردی دیگر است وپسر این مووع ا نرم نزرمک به دختر متوجه میکند ودخترک با ذهنیت خیانت معشوقه خود سعی میکند به پسرک محبت کند ولی ای دل غافل ناگهان معشوقه را میبیند وبه او دل می بندد و به سوی او باز میگردد وپسرک در فراق او مریضاحو میگردد.

شخصیت پردازی
شخصیت اول کتاب که کتاب از دید او است فردی است که در تنهایی خود است ومشغول به تحقیق بر روی جوهر انسان ها ولی چون نمی تواند مشغول به رویا پردازی میشود سپس بادخترکی تنها در موقعیت دراماتیک اشنا میشود کسی که می تواند سخنان این جوان را با شور وشوق بشنود شخصیت پردازی بی نقصدخترک و تغییر لحن در جملات نشان دهنده توانایی فوق ال عاده داستایوسکی در پردازش و زنده کردن کاراکترهاش شخصیت ، شخصیت معشوقه قوی پرداخته شده است . به نظر میرسد عمل شخصیت ها هم همچون فیلم سگ اندلسی نمادین و معنا دار است

محتوا
کتاب کتابی سور رئالیسم است به طوریکه پسرک نقد دیدگاه شوپنهاور است که از دیدگاه داستایوسکی تنهایی انسان موجب زوال او در ناخوداگاه و بی هدفی او می شود وحذف خود از جامعه راه سعادت نیست شخصیت دختر نماد انسان های ضعیف جامعه است که نمی توانند کاری بکنند که با حضور انسانهای متفاوتدست به طغیان میزنند وسعی در فرار از مادر بزرگه خود دارد مادربزرگی که نشان دهنده دیدگاه سنتی جامعه است و عشق (انسانیت نجات دهنده همهاست هم انسان ضعیف هم انسان های باهوش و بهترین قست کتاب قسمت صبح های روشن است که داستایوسکی می گوید عشق برای ما کافی دیگر مهم نیست بگردیم ببینیم ذاتمان چیست بعد مرگ کجا می رویم همان یک دقیقه عشق برای تمام عمرمان کافی است(اعمال ها سور رئال {ایده الیستی ورویا وارانه}و برداشته از فرهنگ روسی هست به طور مثال سنجاق کردن دخترک)

نمره از 10 نمره 8/5
c32a23f816f8987520ee6c5132e7dfad.jpg


الف .آشنا
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #12

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
به مناسبت درگذشت استاد برایان مگی یکی از کتاب های ایشون رو بررسی خواهیم کرد
مقدمه
چه مرد فعالی کسی که این روز ها شدید نیازمندشیم در دوران بعد از جنگ جهانی دوم شاید تنها کسی فلسفه را زنده کرد ودوباره پیوندی بین این مایه ارامش با وجود انسان داد برایان مگی بود مردی که در کنار هایدگر وسارتر جزء سه جریان اصلی فلسفه نو شد با اینکه کاری که او می کرد ارائه دیدگاه گذشتگان بود اما به شیوه ادبی وافلاطون وارانه (مکالمه).این باعث شد مردم با داشتن پایه از اروپا قدیم کامو و ویتگنشتاین بخوانندشاید تنها کسی که فلسفه رابه مصاحبه تلویزیونی برد مگی بود با ان مصاحبه در بی بی سی اما یک چیز مگی را به زمین زد ورود به عرصه پست سیاست ...اه وافسوس که سیاست او را نابود ساخت تا در اوج خانه نشینی چشم از این جهان ببندد

کتاب فلاسفه بزرگ
کتاب نه جملات طویل دارد نه تخصصی است اما نشان دهنده راه است کتابی است که جهت نشان میدهد زمانی که بخش افلاطون را مطالعه میکردم تند تند اسم ارجاعات را می نوشتم تا بخوانم
مگی برخلاف گردر به معرفی افکار فیلسوفان بسنده نکرده است بلکه با پرسیدن سوالاتی چالش از اساتید فلسفه در بعضی جاهای کتاب ما را به وجد می اورد
کتاب بعد از دنیای سوفی مناسب است وحتی به نظرم این کتاب را به جایش بخوانید که نور علی نور است چون دنیای سوفی واقعا چیزی ندارد نسبت به این کتاب
تنها ایراد وارد به کتاب نبود برخی از اندیشمندان است که علت ان به احتمال زیادپیچیدگی مفاهیم انان بوده است
تعداد صفحات کتاب حدود 500 صفحه است که در یک ماه میتوانید انرا بخوانید
نمره :به کتاب های فلسفی نمره داده نمیشود ./. فقط بررسی میشوند

الف.آشنا
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #13

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
آنا کارنینا
کتابی طویل وجذاب ودارای فرمی کم نقص و شخصیت پردازی های مبرا از عیب ومحتوای به شدت جامعه شناسانه وفیلسوفانه به نظر من این کتاب یک پله از جنگ وصلح کم دارد وان هم ایراد در صحنه سازی است نه از لحاظ محتوا کم می اورد نه از لحاظ داستان برویم و نگاهی به این شاهکار تولستوی بیندازیم وببینیم چگونه قلم فرسایی کرده است (دوستان گرامی مثل گذشته نقد خواهیم کرد و به هیچ عنوان وارد مبحث صحنه سازی نمیشویم زیرا نه سواد بنده در ان حد هست که در این باره مطلب بنویسم و نه حسش ان را دارم

Anna.Karenina.303.92.Filmnegah.com.jpg


فرم کتاب
با داستانی جذاب وپر حاشیه وبی نقص طرفیم البته با دو پرده طرفیم که در انتها یک پس پرده خوب میشوند داستانک وبعضی فصول کسل کننده است زیرا تا بخش چهارم این کتاب در روزنامه چاپ می شده است تولستوی با استفاده از این فرصت گریزی به مسائل اجتماعی زده است ودیالکتیک کتاب را کمی تاریخی میکنذ و برای خواننده خارج از روسیه کمی نامانوس است که البته این مشکل در جنگ وصلح رفع میشود . در کل کتاب در یک پرده روایت گر زن جسوری است که در یک عشقی شرکت میکند که او را به کام مرگ میکشاند این عاشق حاصل نبود محبت در زندگی زنا شویی سابق انا هست و در پرده دوم مردی مالک و زمیندار را نشان میدهد که دغده مند است و این دغدغه مندی او از شکست عشقی اش میاید و در اخر راوی وتمام کننده پس پرده های فصل اخر کتاب همین جناب لوین هست



شخصیت پردازی
اصلا کار تولستوی شخصیت پردازی است نه چیز دیگر هنرش این شخصیت هایی را میسازد که با گوشت وخون مان (حداقل من )عجین میشود و وجود ان ها در زندگی من گاها از وجود قائم به ذات شی فی نفسه ملموس تر است شخصیت انا چنان ظریف ساخته و پرداخته شده است که حق مطلب درک کامل او خوانش دوباره کتاب است لحن شخصیت و بینش متفاوت انان چنان دقیق است که درخدمتکاران هم میتوان تفاوت قائل شد سیر تکاملی لوین نسبت به انا قابل ملموس تر است و شخصیتی است بسیار پیچیده با دیالوگ هایی سنگین وکنایه ایی (به نظرم لوین حاصل خود احساسات واندیشه های تولستوی بوده است یعنی خود او به معنای کامل زیرا ما همچون سیر تغییر را در زندگی تولستوی نیز مشاهده میکنیم ) شخصیت فرعی هم خوب پرداخته شده اند وتیپ نشده اند مثال داداش لوین و ابلونسکی کتاب اصلا اگزوتیک نیست و گاملا یکپارچه است


محتوا
چه محتوای سنگین صفحات 100 الی 150 هوس رانی انسان ،میل به پیروزی ،غرور و.... در پرده انا را می بینیم . هدف تولستوی چیست ؟ هدف او فقط یک چیز است نشان دادن اراده ایی در درون جهان که قائم به ذات هر پدیدار در جهان ماست. به طور مثال فصول بیماری وزایمان دوم انا و رفتار عجیب او می خواهد نشان دهنده حکمرانی اراده ایی بد و شوپنهاوری بر زندگی انسان و کل جهان است (لازم به ذکر است در این مقطع تولستوی از طرفداران شوپنهاور بود )به هر صفحه از پرده انا در جلد اول نگاه میکنی همش در کنه نقد هگل است از ذات عشق و چامعه و ارزش ها اما از جلد دوم پرده انا با شروع فصل نشان دادن نقاشی و هنر نقد اخری بر هگل وارد میشود وتولستوی آماده ارائه بخش شوپنهاور و دیدگاه او میشویم به طوری که در اخر پرده انا می گویم واقعا چه نیرویی است که ان هارا به چنین وضعی می اندازد وبین انا و ورونسکی فاصله ایجاد میکند ؟ جواب تولستوی چیست اراده بد وشوپنهاوری و اما در پرده لوین که با یک شکست عشقی از رابطه ایی عاطفانه ، لوین دست به سوالاتی اقتصادی و نقد این دیدگاه های این حوزه وهمچنین نقد دیدگاه مارکس میپردازد و سپس سوالاتی بنیادینی میکند . ما در اینجا نیز با غرور ، خشم و... دیگر مواجه ایم اما از ازدواج لوین با کیتی ارام ارام تولستوی شوپنهاور را هم نقد میکند تا اینکه در بحش اخر به دیدگاه کرکگوری میرسد و چه دیدگاه انسانی و خوبی پس از اینهمه کنایات فلسفی و رساندن ما به ارامش روحی در اخر داستان البته یکی از کار های هنرمندانه تولستوی درهم نیامیختن ونتیجه نگرفتن از هر دو پرده است او هر پرده را با سلیفه ایی متفاوت به پایان رسانده است و به خواننده دنیای پر عشق و ایمان کرکگور نسبت به اراده بد وشیطانی شوپنهاور را پیشنهاد میدهد اری پیشنهاد ،کار اصلی هنرمند فقط پیشنهاد دادن در فرم خوداست زیرا تاثیر هنر ،دین وفلسفه در جامعه باید غیر مستقیم باشد نه مستقیم (چرا ؟بحثی جدا هست و واقعا من الان خسته وحال ندارم راجب به ان سخنی بگویم ) ما کتاب را با تولستوی نیمه هگلی نیمه شوپنهاوری اغاز میکنیم و با تولستوی کرکگوری وراهب مسلکانه به پایان میرسانیم .
در کل کتابی است که دوست دارم بیش دو یا سه بار بخوانم کتاب ایراداتی دارد که خارج از بحث است و میشود رو ایرادت هم سخن گفت ولی در فرصتی دیگر

نمره کتاب از10 نمره9 هست

حتما بخونید حیفه زندگی شما بدون این کتاب سر بشه و کتب مبتذل به جاش بخونید

پی نوشت :عکس مربوط به فیلم انا کارنینا هست ،فیلم ضعیفی است کتاب خیلی خیلی بهتر است نسبت به فیلم


الف.آشنا
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
بوف کور
کتابی به شدت سنگین ، سورئال ، ناتورالیستی و اگه از چند تا ایراد جزئی کتاب بگذریم برای اولین بار در ابران جدید ادبیات به معنای والا دارای شکل هنری /اصن قلم از دست تو نباید به زمین می افتاد ای هدایت تو چه کردی در این صدسال اخیر که همچون تو سال ها بگذرد و نیاید به وجود مرحبا بر قلمت مرحبا بر هنرت


فرم کتاب
کتاب دارا دو بخش هست. بخش اول خوابی است به شدت تیره و تار وفضایی به شدت ناتور شده از انسان و نیهیلیستی نمایانی زندگی انسان که دارای یک نقاش دلمرده وافسرده است که در روزی عمویش ناشناسش به دیدار او میاید و او در ان روز عاشق دختری میشود وپس ارضا حس خود با ان دختره و مکیدن قدرت ان دختر باعث مرگ او میشود هدایت درر اینجا با نشان دادن حس ترس نشان میدهد که ان نقاش با چه قساوتی جسد دختر را گم وگور میکند همچین صحنه سازی را صحنه خاک کردن دختر را باید در نمونه های مشابهی چون کافکا و سارتر جست و جو کرد زیرا به شدت دهشتناک و تاریک میباشد طوری که احساسات انسان را تحت تاثیر قرار میدهد
در بخش دوم بایک فرد ناتوان و گمشده در دنیای خبیث انسان ها مواجه ایم که امیال خود را سرکوب میکند تا جایی که امیال او نسبت به بدن او می شورانند و او دچار بیماری میشود ودر هنگام مواجه با مرگ وقتی به دنیای اطراف خود نگاه میکند تصمیم میگیرد زن خود را با خودش ببرد و وقتی با اون جماع میکند او را از ترس میکشد وخود را دچار جنایتی که حاصل شورش امیال است میبیند هدایت یک شخصیت فرعی هم میسازد که شخصیت اصلی را دوری از او نشان بدهدو قشنگ هم نشان میدهد دوری از یک انسان ناتوان به پیرمرد خنزر پنزری غرق در امیال و در صفحه اخر با یک بک گراند که کمی جای کار داشت(اما همان ظرافت همیشگی را دارا است و فرم خوبی دارد) و میتوانست بهتر باشد ما را به فکر فرو میبرد که پرده اول خواب است یا پرده دوم {چه فرمی چه شخصیت پردازی}


شخصیت پردازی
شخصیت ها همان نماد هستند توضیح نمیدهم به جز یک شخصیت چون برداشت از شخصیت ها حسی است در ناتورالیسم و ثانیا کسی نوشته هایم را انچنان نمیخواند هر کسی خواست در دایرکت پیام بدهد به او کامل بگویم شخصیت ها کلا چرا اینطوری هستند
شخصیت اول داستان در پرده اول نمادی از روح یا خود اگاهی انسان است که در بدن خود گمگشته است و ازاین زندان تن بیرون نمی تواند برود اینکه به زندان ها امیال میافتد و اول شهوت سپس قدرت و...
در پرده دوم این انسان است که در جامعه گیر افتادو توسط روابط انسان مجبور به شخصیت سازی و تبدیل میشود که همین باعث بیماری وی میشود سپس می شوراند خود را نسبت به این وضع وزن خود را میکشد (شورش علیه وضع موجود نه تنها فایده ایی ندارد بلکه باعث از دست دادن یک امتیاز از تو هم میشود )


محتوا
هدایت تاثیر گرفته از کافکا است در این کتاب ما با یک پرسش بسیار عمیق مواجه ایم ایا امیال خوداگاهی(روح مارا ) سرکوب میکند یا نه جامعه به این امیال دستور میدهد که به سرکوب روح انسان بپردازد هدایت ما را در یک تعلیق دائم قرار میدهد و سپس با نشان دادن پیروزی امیال در هر دوصورت بر روح انسان مرگ را تنها چاره گر این ماجرا میداند و معتقد است که با مرگ روح ازاد میگردد از این زندان تن (البته در کتاب اشاره به مرگ نمیکند ومنتها غلبه امیال بر روح وخود اگاهی انسان را نشان میدهد)به مذهب نقد میکند که مذهب باعث سرکوب روح وتقویت اراده معطوف به قدرت میشود . جامعه را نقد میکند که معطوف بر شهوت است . حس عشق را نیز نقد به عوام فریبی میکند و معتقد است ارائه گر عشق شهوت و دربند کردن است و این دربند کردن یعنی نابود کردن طرف مقابل و در گتاب به صوورت کشته شدن طرف مقابل در عشق (به صورت افسردگی یا معطوف ماندن به خانه) ، هدایت چون وامدار کافکا است نمیتواند به انسان معنا بدهد یا عمل او را اصالت بخشد و از این منظر میتوان افکار او را نقد کرد .ولی معتقد است که انسان در دور پوچ زندگی میکند وعاقبت او هم پوچ است بنابراین را نابودی دور مرگ است.

نمره 9ونیم از 10
الف. آشنا


پینوشت1:کتاب بسیار ارزشمندی در ادبیات جدید ایران است حیف که ممنوع چاپ است ممنوع چاپی این کتاب باعث نوشته شدن مزخرفاتی همچون پاییز فصل اخر سال است
پینوشت2:خدا به ادبیات جدید ایران را در حال موجود کمی جان وحس بدمد
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #15

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
قمار باز
حضرت داستایوسکی
عالی وبسییییار کول میتونم بگ داستایوسکی سرامد همه نویسنده هاست در ادبیات کلاسیک جهان نه پرگویی های تولستوی رو دارا هست نه شخصیت سازی های ناقص دیکنز رو نه حرف در لفافه گفتن کامو رو دارد او نویسنده ای است از دل مردم و دغدغه مندی طنز نگر همچو کامو داستایوسکی را شاید بتوانم بگویم فردی است که کتاب هایش سخت ترین تاثبر را بر روح نوجوان من گذاشته هست نه ادعایی دارد و نه غرور بیجایی بدون هیچ کبر با سادگی می نویسند وچه لطیف می ویسد همچو او کم است در جهان او راهگشا ادبیات نوین است او نویسنده کتاب همه دوران هاست که در هر حالتی ان را بخوانی بازهم برایت جذبه ایی دارد او نویسنده برادران کارامازوف است کتابی است در مقیاس کتب مقدس او است که با ساخت فرمی و صحنه سازی هایی پرتنش وپرتعلیق محتوایی به ما میدهد که اگر اشناییت با ادبیات نداشته باشیم ما را به خوانش چند باره اجبار میکند .

فرم
مردی معلم ودرخدمت ژنرالی مقروض وبازنشسته ، بازهم مثل همه داستان های داستایوسکی عاشق پیشه ، عاشق نادختری ژنرال میشود وبرای اینکه دین ژنرال بدهد در چرخه قمار می افتد تا ابد ...... او متوجه دور باطل خود است اما نمی تواند کاری بکند آلت دسته ایی هست که خود خبر ندارد ، در مسیری می افتد که خود خبر ندارد از معشوقه خود جدا می شود به پاریس میرود در پاریس از وضع رقت بار خسته میشود دچار دیزاین میشود وبرایش همه چیز هم ارز و بی تفاوت است و وقتی که سرمایه خود را تمام میکند به المان بازمیگردد تا قمار کند و در ورطه قمار به چنان درجه ایی در اجتماع میرسد و ما ان را سقوط مینامیم در اخر وقتی خبری از معشوق به او میرسد و به سمت قمار میرود تا پولی به دست بیاورد و پس از دریافت اندکی پول تصمیم میگرد تا دوباره قمار کند ....


شخصیت پردازی
شخصیت معلم بک فرد بی همه چیز است ونمایانگر تهی بودن است ، یکی از ایرادهای داستایوسکی نساختن کار وشغل برای شخصیت هایش هست(به جزء چند مورد) که در رمان بعدی این مسئله را ساپورت می کند مثلا همین معلم من هیچ نشانی از شغل او به جز اکتفا داستایوسکی به نام ان وچند جمله نمی بینم این ایرادی جدی است زیرا باعث میشود من با تکوین ان شخصیت در سیر حوادث اشنا نشوم
به همین خاطر با تیپ مواجه میشوم تاشخصیت . یکی از شخصیت های خوب کتاب که البته شی است (به این میگوید کاربرد درست اشیاء اگر اشیاء در فرم بی علت وکاربرد قرار گیرد میگوییم نویسند فشیسم اشیاء دارد یا کاربرد خشونت یا کاربرد رنگ یا کاربرد زن یا ....)چرخ بخت است تمام ویژگی های یک شخصیت در تجلی پیدا میکند شیئ حریص که با طمع ذهن گوسفندان را اقناع و از انان سود جویی میکند تا انان را به ورطه نابودی کشاند . شخصیت خوب دیگر هم مادام بانش هست که او هم ساخته و پرداخته شده هست هرچه از شخصیت پردازی داستایوسکی در کتاب ایراد بگیریم از صحنه سازی های فوق العاده داستایوسکی ایراد نمی توان گرفت صحنه سازی فوق العاده برد افا معلم و خبر دادن او به پولینا و جر وبحثش با او یا صحنه پردازی بی نقص گفت وگو با مستر استلی در باغ در فصل 17 کتاب هم بسیار زیبا وجذاب هستند

محتوا
نوشتن از محتوا برایم سخت هست زیرا برداشت محتوا بسیار به جهت دهی فکر هرکس بستگی دارد با اینحال سعی می کنم قسمت های مهم محتوا در ذهنم را اینجا به اشترا ک بگزارم .
کتاب از دو جهت قابل بررسی است دیدگاه اگزیستانسیالیستی داستایوسکی و دیدگاه سوسیالیستی او من بیشتر مایلم از دیدگاه اگزیستانسیالیسم ببینم و دیدگاه سوسیالیستی او را هم در اگزیستانس جا بدهم
خب دنیا، دنیایی نااشنا است و ما مانند این اقا معلم سرگردانیم و حیرانیم و به دور های بیهوده مبتلا چه چرخ بخت باشد چه گوشی همه این ها دور بیهوده اند وما محکوم به خسران چه وقتی که به غایت میرسیم (عشق) چه وقتی که امیال خود را تخلیه میکنیم چه وقتی که منطقی عمل میکنیم انسان محکوم به خسران است و در دور پوچ گرفتار است زیبا ترین لذت روح او عشق است که انهم موجب خسران عقل است . صحبت از روح شد داستایوسکی نشان میدهد که حس کمتر از عقل نیست و همیشه ان را زیر عقل خرد میکنیم بی انکه ان را ازاد گذاریم اقا معلم ما تباهی ما در جامعه (کازینو) توسط دور پوچ (چرخ بخت) و سودمندهم کسی نیست جز بورژوازی(بانک) وعقل هم برنده انچنانی در این دنیا نیست داستان ، داستانی مدرن است با اینکه سیر خطی دارد زمان اما داستان پایانی باز دارد مبنی براینکه اقا معلم دوباره به قمارخانه خواهد رفت و یا تصمیمی متفاوت خواهد گرفت کتاب در اوج سادگی است اما این سادگی پس از پیچیدگی میاید
نمره8 از نمره 10

الف.آشنا

پینوشت :نقد هایی که برام خودم تو کاغذ مینویسم 3 یا4 صفحه است و واقعا این خلاصه برداری چیزی جز استثمار ان نیست و من هم چون حس کامل نویسی ان را در این صفحه ندارم ترجیح میده متن خویش را استثمار کنم ...
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #16

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
سقوط
آلبر کامو
کتاب بسیار تند وتیز است و پر از انتقاد و نکته های طنز به منظری کامو با این کتاب حریفان خود را پنبه و کل رقیبانش در فلسفه اگزیستانسیالیست و انسان گرا را نابود کرد و اینجا جایی است که میگویم کامو همه فلسفه را گفت و کار بزرگ را برعهده ماگذاشت با رفتنش و ما را ملزم به پایان رساندن انسان اول کرد .برخلاف نظر استادم نام او بالاتر از راسل وهایدگر باقی خواهد ماند و این اثر درون نمای تمام دوران اروپا از مدرنیته است نقد است به انسان شناسی نیچه ، کانت،سارتر و هایدگر فوق العاده است شما هم اگر مثل اساتید فلسفه کمی فلسفه بلد بودید خواندن این کتاب گرانقدر را از دست ندهید


فرم کتاب
داستان درباره مردی است که با ارائه رازهای زندگی خود به فردی دیگر مدعی یافتن حقیقت مطلق است وان را به ما میگوید داستان درونمایه طنز دارد مخصوصا وقتی که فرد حالت دفاع از نظریه خود به خود میگیرد یا از سبک زندگی خودش انتقاد میکند فرد قاضی تائب است قاضی تائب یعنی چی در داستان گفته می شود به شما شخصیت دوم از نیمه کتاب شکل میگیرد . عجیب ترین نوع ارائه را کامو دارد کمی امروزی در این کتاب سخن میگوید او ما را با انبوع پیام وگفتار مواجه میکند واین شمایید که باید مو را از ماست بکشید

شخصیت پردازی
ما کلا با دو نفر مواجه ایم یکی ژان باتیست که در نحوه سخن گفتنش هم ما سیر زمانی را مشاهده میکنیم و زنده برایمان میشود و شخصیت دوم که با وقفه های ژان باتیست متوجه کنش و واکنش او در داستان می شویم شخصیت دوم تیپ نمی شود که در جبهه بگیرد بلکه در شرایط مختلف برخورد هایی مختلف از خود ارائه میکند

محتوا
فوق العاده سنگین ،کامو 4 پرده می سازد پرده اول که مختصر تر است معرفی است بسیار مختصر با شیوه مونولوگ نویسی هلند وشخصیت اول را به ما معرفی میکند اما در پس اتمام پرده اول و اواسط پرده دوم (صفحه50تا 60)شوپنهاور خود را به بیرون میریزد و ما در زیرمتن با شوپنهاور مواجه هستیم وافکار او شکل دهنده اتفاقات اولیه این وکیل دعاوی در پاریس است ور پرده سوم نیچه به میان می اید و تا صفحات 110 کتاب ما را رها نمی سازد این اراده معطوف به قدرت سپس با درک شگفت او از جهان مواجه میشویم ما بازیگریم و اینجا نوبتی باشد نوبت انتقاد از یار قدیمی یعنی سارتر هست و ازادی نامحدود چنان نقد می شود که بعید بدانم بتواند از خود زین پس دفاع کند مثلا کامو دست برروی عیاشیگری وعشق که از نقاط ضعف فلسفه سارتر است دست میگذارد سپس به مفهوم ارتکاب جرم وگناه از دید اگزیستانسیالیست الحادی می پردازد و در اینجا پررنگ می سازد که دیدگاه باعث سقوط است سقوطی که فرد خود خبر ندارد وفکر میکند به غایت حقیقت رسیده است

نمره 9نیم از 10

الف.آشنا
پینوشت 1:اگر وقت داشتم دوباره محتوا این کتاب رو در انجمن فلسفه به طور کامل مینویسم
پینوشت2: واقعا کتاب عمیقی است من که خود با سه بار خواندن فهمیدن چه میگوید
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
مساله اسپینوزا
اروین . یالوم
خوب و کمی تکنیکال با ارفاق میتواند شما مسحور کند اما جذاب است به دلیل نوع نوشته و موضوعی که انتخاب کرده خوب بریم بررسی کنیم فارغ از این کتاب و کتاب های دیگه من نویسنده رو دوست دارم وعاشقش هستم به طوریکه ارزوم دیدن ایشان وصحبت کردن با ایشان هست
کتاب به سراغ ماجرای عجیب میرود یکی از نظریه پردازان نازی (روزنبرگ) او که سعی بر بزرگ جلوه دادن تاریخ و فرهنگ مردم المان هست به مساله ایی برمیخورد ستاره های پر فروغ اسمان انان دور خورشیدی یهودی زاده به اسم اسپینوزا میگردند و این سوال باعث تامل روزنبرگ بر اسپینوزا وکتاب هایش میشود

فرم کتاب
کتاب داستانی جذاب دارد و نویسنده سعی کرده به صورت خاطرات بنویسه واگر به جا زاویه دید سوم شخص اول شخص رو ور میداشت واز درون شخصیت ها و به زبان خودشون می نوشت بهتر بود و جذاب تر میشد ولی بخش روانکاوی کتاب برا من جذاب و زیبا بود کمی باید کش میداد داستان رو که نداد چون نتونست سریع جمع بندی کنه و شخصیت ها از یک سیر تکاملی بگذرونه مخصوصا تو اسپینوزا

شخصیت پردازی
شخصیت اسپینوزا خوب در نیومد (بیشتر خطابه پرداز بود) و فرانکو افتضاح شخصیت پردازی شده است برخلاف پرده اول روزنبرگ و رابطه هایش خوب در امده اند صحنه سازی سوء نیت به جان اسپینوزا خیلی بد صحنه پردازی شده اند در مورد اسپینوزا هم بگه یک نکته دیگه برخلاف کتاب درمان شوپنهاور شخصیت اصلی این کتاب خیلی شعاری هستش

محتوا
محتوا کتاب در مورد روانشناسی هست و من چون تحصیلات کمی در این رشته درم بیشتر مستمع هستم ولی بخش مربوط به فلسفه کتاب بد بد و بد بود زیرا فقط جملاتی از اسپینوزا وبرجسته انان هستند در داستان نه دخیل کردن فلسفه اسپینوزا در داستان مثلا نمی گه چرا اسپینوزا به این نظر رسید که وحدت وجودی به جهان نگاه کنه فقط به خاستگاه اسپینوزا و تفکرات پخته شدش رو ازمایش میکنه به عنوان مثال تفکر اسپینوزا در این شرایط چگونه عمل میکنه خودش چجوری توجیه میکنه و در پرده دوم داستان روزنبرگ نحوه مواجه شدن او با چالش های زندگیش رو نشون میده واز لحاظ محتوا اقای یالوم بیشتر از دیدگاه ذهنی خودش وفهم خودش از فلسفه اسپینوزا رو در داستان جا بده و ویژگی های شخصیتش دو شخصیت رو در داستان به تصویر بکشونه و در این راستا گاها مبتذل هم میشود

نمره 7 از 10

الف. آشنا

پینوشت : پایه هستید کل فلسفه راسل و کتاباش رو بررسی کنیم ؟
یکبار خواستم هدایت واثارش رو بررسی کنم ولی نشد(دوستان حمایت نکردند)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
خوب این دورانی که نبودم خیلی کتاب خوندیم ولی سایت محل بحث دربارش نیست اما از داستایوسکی و همینگوی نمی گذرم وراجب اون ها می نویسم

یادداشتهای زیر زمینی
خیلی فکر کردم برای مقدمه این کتاب مطلب بنویسم اما دیدم همین جمله از یک مترجم باسواد و اهل قلم کافی هست شما با سنگین ترین وغیر قابل فهم ترین کتاب 150 سال اخیر مواجه اید واز دیدگاه خودم دوستانی که مثل سه سال پیش من هستن نیاین اول کار این کتاب رو بخونند چون کمی سنگین هست .


فرم
این کتاب در سه لایه بیرونی نوشته شده و فرم واقعه زیبا و سنگینی داره یادتون گفتم تو کتابای یالوم که ای کاش یالوم شخصیت پردازی را درونی میکرد وخود را از قید و بند داستان های سنتی هم رها کند اما نوشتن به این فرم اگر فرد هنرمند نباشد دو اشکال وارد میکند به داستان اول فرد ظاهرا درونی است اما یا داستان همان نقش تعیین کننده را دارا می باشد یا منجربه پختن اشی شلم وشوربا بدون انکه بفهمییم چی می نویسیم یا شخصیت پردازی کرده ایم(در گروه اول کتاب دکتر جکیل واقای هاید نوشته استیونسن و در گروه دوم کتاب جز از کل نوشته تولتز قرار میگیرد)اما داستایوسکی براین گونه نوشته فائق امده با ساخت سه لایه هسته غیر قابل نفوذ که خوانش چند باره کتاب را منجر میشود میسازد تا به هسته داستان(شخصیت پردازی) برسی ، به طور کلی این گونه نوشتن واقعا سخت هست و تبحر در قلم را میطلبد زیرا به جای انکه داستان پیشرونده رمان باشد و شخصیت نقش کاتالیزگر داشته باشند ؛ شخصیت نقش پیشبرنده خواهد داشت و داستان در خدمت شخصیت است نه شخصیت در خدمت داستان.


شخصیت پردازی
هسته اصلی کتاب فردی است که در زیرزمن خانه خود چند عدد یادداش دارد مینویسد وداستان از دیدگاه او ارائه میشود در داستان قمارباز ما چند ایراد جزئی در شخصیت پردازی داشتیم ولی داستایوسکی پخته شده است و هر شخصیت فرعی که وارد زندگی او می شود در محتوا نقشی به شدت اساسی دارد و نباید از هیچکدام چشم پوشی کرد روحیات نویسنده یادداشت ها اخته به مکان است و مکان نقش پیدا کرده است و میتوان مکان را کاملا موردتفحص گذاشت و از ان نکته هایی کشاند بیرون . (به همین خاطر است میگویم هنر داستایوسکی صحنه سازی) کتاب دارای چندین صحنه میباشد که به شدت در ذهن باقی خواهد ماند . بخش اول کتاب کمی غامض هست زیرا شخصیت خود را توصیف میکند و جهان بینی خود را به نمایش میگذارد و از این جهان بینی لایه اول را داستایوسکی میسازد ما در بخش دوم حوادث را از دید این شخصیت میبینیم و در اینجا لایه دوم را تا کمی درک می کینیم و در اخر با قرار دادن این دو لایه سوم به دست می اید ویک شخصیت رفته وشست به دست ما می دهد تا او را قضاوت کنیم رسیدن به لایه سوم سخت هست اما لذتی دارد بی پایان اینکه خوانش خود رامعطوف به این گوهر،نویسنده یادداشت ها ، در درون داستان بکنیم


محتوا
این داستان اغازگر راه فلسفه اگزیستانسیالیسم در درون داستایوسکی واثارش هست او به نقد جامعه میپردازد و این دیدگاه که ذات انسان معطوف به قدرت هست را نقد میکند و انسان را دارای بعدی دیگر پیدا میکند و برخلاف شوپنهاور معتقد است که گوهر وجود این بعد در همگان هست و انسان ها به خاطر شرایط ظاهری که به ان ها دادهه شده در این کثافت زندگی میکنند و امیال خود را بسته بر ناظر ارمانی پیدا ممیکنند گاه این ناظر ارمانی اراده دهنده به خشم هست و ما حامی او هستیم (خدا عهد عتیق) گاه اراده دهنده به شهوت هست و ما بسته به نیاز حامی او هستیم (علم ) ولی همه این ها را مهمل و پوچ دانسته و جمال دهنده وجود را عشق میداند ، معتقد است که اگر از این ناظر ارمانی های دست بشوریم و با عشق به هم زیست کنیم روح انسان فرای نیک و بد خواهد رفت و جهان تبدیل به بهشت رویایی میشود پس باید خود را خالی ساخت از این مزینات جامعه و تنها روح در درون تطور وتکوین یابد .
داستایوسکی جامعه مدرن را به دلیل اینکه همچون جامعه سنتی نقش انسان را ازبین میبرد واهمیتی برای او قائل نیست به باد انتقاد میگیرد مثلا در بخشی از کتاب میگوید انسان مدن برای اینکه جاه طلب باشد باید توقعی بیش از اندازه از خود داشته باشد یا خود را تا سر حد نفرت تحقیر کند این همان خودبیگانگی است که داستایوسکی از ان گلایه مند هست وباری نمیگذرد که او در اخر کتاب معتقد به ان می شود که جامعه سنتی چه بسا بهتر از جامعه مدرن باشد زیرا این مدرنیزه نقش تولد و تربیت را از انسان خواهد گرفت مثلا در پایان کتاب می گوید به زودی به جایی میرسیم که نطفه مان از یک ایده بسته شود و ارمان شهر او ارمان شهری است که از درون انسان باشد نه من دراوردی ازعقل که فقط هیبت بشریت را دارند نه چیز دیگر ، او در اخر کتاب از خود بیگانگی و نبود پایه ایی برای زیست را در انسان امروزی نشان میدهد

نمره از 10 نمره10

الف. آشنا

پینوشت:البته در کتاب برادران کارامازوف رسیدن به وجود خالص را او غیر ممکن میپندارد از این رو ارمانشهری مذهبی واز مدل کرکه گوری را نهایت وجود قرار میدهد البته بنا به نظر من او متکی به سنجش دین در ترازوی اخلاق شناختی وپارامتری است
 
  • لایک
امتیازات: Void
  • شروع کننده موضوع
  • #19

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
دیگر اهمیتی به نوشتن در اینترنت نمی دهم اما انچه مرا واداشت تا درباره یکی از کتبی که خواندم بنویسم این است که در انجمنی که همه از فضلا و سخنوران بودند (در دانشگاه مفید)، دوستی مصلح گفت: که تاریخ به درد کسی که کار فلسفی میکند و هنری نمیخورد و نباید ارزش دندان گیری را برای او در کنار دیگر علوم قرار داد . حال بحث و نکته من از همین جا اغاز می شود
تاریخ
سعادت انسان در صرف شناخت هست بودن نیست بلکه در زیستی وجودی است همراه با تفکری درون ذاتی
انسان دارای دو چهره یا وجه در جهان علوم انسانی است که یکی از این وجوه بعد اجتماعی و دیگری بعد فردی است . اهمیت تاریخ انچنان مشخص است در بعد اجتماعی که اکثر وقت علوم سیاسی خوانان وجامعه شناسان به مطالعه کتب تاریخی میگذرد . زیرا تعیین صواب مملکت بدون در نظر گرفتن دو ویژگی زیربنا یک اتوپیا یعنی 1-محیط جغرافیایی و زیست بوم (اکوسیستم ) ان منطقه ،2 -سرگذشت تاریخی منطقه امکان پذیر نیست.
اما در بعد فردی هر انسانی با سنتی بزرگ میشود و تغییر دادن این سنت ها یعنی تجربه هست بودن و هر تغییری اگر بنابر سازه خوداگاهی نباشد منجر به فر ریزش به ورطه میل می شود . گرچه در این حالت وجود هستی دارد اما هستی او در سپهر حس است نه چیز دیگر بنابر بر هر هنرمند وفیلسوفی اگر قرار است کاری سازد که در اجتماع رسوخ و محرک ان باشد باید ابتدا نگاهی تاریخی به ان اجتماع داشته باشد تا سواد اشنایی با رنج و مشکلات جامعه را داشته باشد سپس با حس خود از ان قرائت ها ونسخ های گوناگونی ایجاد کنند

بزرگ ترین کتاب تاریخی که نیاز هر ایرانی دغدغه مند است و باید مطالعه کند بنابر صلاحدید من کتاب ایران بین دو انقلاب یرواند ابراهامیان است با انکه ایراداتی دارد اما به منابع قابل اعتمادی استناد کرد و حرفش دارای سند است . خودم این کتاب را مطالعه کردم و عالی است نمره من به کتاب از لحاط اهمیت و دید بی غرض به مسایل 7 از 10 است
سپس اگر فردی علاقه مند شد به تاریخ معاصر نیازمند است در وهله اول کتاب تاریخ مشروطه احمد کسروی را هم مطالعه کند با اینکه جهت دار است اما مطالعه ان دیدی خوب نسبت به مشروطه ودوران معاصر در ایران میدهد

بزرگترین مشکل روشنفکر ایرانی این است که تاریخ نمی داند و نمی خواهد بخواند .
جلال ال احمد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
محاکمه اثر کافکا
منطق به راستی تزلزل ناپذیر است اما در برابر انسانی که میخواهد زندگی کند ، تاب مقاومت ندارد .

توضیحی کوتاه راجع به کافکا و نثراو : خشک ، بدون جذابیت منتها پس سازی های عمیق در صحنه سازی ها .فضا سازی های سورئال ، ناتورالیستی بودن فضا اما وجود شخصیت هایی بیگانه از این فضا . گزنده نویس حرفه ایی ، فردی که ما را در برابر کثافت جهان مینشاند و میگوید ما اهل این مریض خانه نیستیم پس چه بکنیم اگر زیست بخواهیم ما را خواهد کشت ، باید گوسفندانه زیست کرد تا در این سیستم زنده ماند منتها خودمان تبدیل به هیولاهایی میشویم که از ان گریزانیم . من تسلیمم ، دستهایم بالا است بگذارید قبل از رفتن فریادی بکشم . چاره همان تسلیم شدن به مرگ است ، زیرا ما که همره سیستم نیستیم محکومیم . این حکم را قاضی بلند مرتبه ایی در دادگاه عالی ایی داده است که ما هیچ کدام از ان ها را ندیده ایم .

نقد محاکمه اثر کافکا : فرم نسبتا قوی و رو به بالا است منتها نقاط ضعفی دارند که در رمان اضافی است به همین خاطر از دید من قصر بهتر از این اثر هست . یک کارگر نمونه و ساده بی هیچ خطایی در زندگی خویش محکوم شده است ، به چی ؟ خودش هم نمیداند .او به سراغ حل مشکل میرود اما دستگاه قضایی جامعه او متعفن و غرقه در فساد است . به زیبایی قلم کافکا توجه کنید ، او ساختمان دادگاه را جایی کثیف و تنگ و با هوای الوده برایمان میسازد یا نمونه زیبای دیگر از قلم کافکا محاکمه اول است که دو گروه مخالف و موافق به وجود میاورد که هر دو صوری هستند .یا نشان دادن بی توجه ایی هنرمند به او و سعی در قالب کردن نقاشی هایش بر یوزف . ک ، رابطه اقای یوزف . ک با عمویش ، ضعیف بود . کل صحنه های بانک نتوانسته بود نقش وتاثیر خود را برما بگذارد که مبهم بودن فرم در این صحنه ها است . کافکا قسمت های بانک را سرهم بندی کرده است و به شدت ضعیف است . کشیش شخصیت قوی دارد ولی حضورش کم است . پایان داستان قوی است اما مثل اغاز باید چکش وار تر میشد .

محتوا داستان : به طور خلاصه فرم و شخصیت پردازی ها رو بررسی کردیم اما در محتوا نمی توانیم این بیان موجز را ادامه بدهیم و ناچار هستم که بیشتر بنویسم .

یوزف.ک فردی است زیبا (روشنفکر یا متفاوت) او محکوم است چون عادی نیست و هدفش هدفی غیر از سیستم هست در این سیستم نماینده او (وکیل) فقط برای هموار کردن مسیر قدرت وسلطه خودش پرونده ها را قبول میکند ، اندیشمندان جامعه و انان که باید پیام او را بفهمند نسبت به او بی اعتنا و سعی در غالب کردن محصولات خویش به او هستن . یوزف . ک نمی تواند ابراز عشق به کسی کند چون دیگران متوجه این ابراز عشق او نمی شوند ، چون دیگران مانند او نیست که عشق را متوجه شوند . جزای او مرگ است . کار دین فقط گفتن داستان و تفسیر کردن انها است داستان هایی سراسر مهمل و پوچ . کاش فریاد خفه او را کسی بشنود کاش طغیانی علیه سیستم صورت بگیرد . در این طغیان منطق میگوید باید بمیری ولی من مبارزه میکنم تا سیستم من را بکشد

نمره8/5 از 10

انگاه که در کف خالی کلیسای تاریک و سرد میلرزدی ، فکر کردی عیسی دیگر موعظه میکند. حال که عیسی را همین سیستم کشته است . ان موعظه گر عیسی نبود ، بلکه تو عیسی دوران ما بودی .
 
آخرین ویرایش:
بالا