sahere
کاربر خاکانجمنخورده
- ارسالها
- 1,829
- امتیاز
- 11,814
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 2
- شهر
- مشهد
- دانشگاه
- علوم پزشکی مشهد
- رشته دانشگاه
- گفتار درمانی
سلام!
دیروز داشتم روزنامه میخوندم اسم این شاعر مشهدی به چشمم خورد...
خبر فوتش و تسلیت دوست داران و دوستانش...
رضا بروسان شاعر مشهدی متولد سال ۱۳۵۲ تاکنون موفق به دریافت جوایز زیادی از جشنواره های شعر شده که از ان جمله جایزه ویژه خبرنگاران و جایزه ویژه نیما بخاطر کتاب “مرثیه درختی که به پهلو افتاده”دریافت کرد .
از دیگر اثار این شاعر میتوان به “یک بسته سیگار در تبعید ” ، “احتمال پرنده را گیج میکند” ، گزینش و تدوین از ریگودا “عصاره سوما” ، به سمت رودخانه استوکس”گزیده شعر ازاد مشهد اشاره کرد.
او کتابهایی دیگری از جمله مجموعه غزلیات با عنوان عاشقانه های یک سرباز و مرثیه ای برای پدر شهیدش ومجموعه شعر ازاد خراسان را در دست چاپ داشت .
خانم الهام اسلامی ، همسر رضا نیز در سال ۱۳۸۷ برنده جایزه کتاب سال شعرجوان با عنوان دنیا چشم از ما برنمیدارد شد .
غلام رضا بروسان براثر یک سانحه ی رانندگی از دنیا رفت. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، غلام رضا بروسان و الهام اسلامی شاعر و همسر او همراه دخترش لیلا صبح امروز (دوشنبه، 14 آذرماه) براثر تصادف در کیلومتر 15 جاده ی قوچان شیروان به علت انحراف از مسیر خودرو پژو 206 آن ها و برخورد با اتوبوس درگذشتند. فرزند خردسال این زوج مجتبی از این حادثه جان سالم به در برده است...
تو همان دختر جاليزی نه؟
مثل من عاشق پاييزی نه؟
مثل من، مثل خود من تنها
خارق العاده غم انگيزی نه؟
از تب آينهها سرشارم
تو هم از آينه لبريزی نه؟
به گمانم که شبی جا ماندهست
پشت لبخند شما چيزی، نه؟
حرف خاموش مرا میفهمی
خودمانيم تو هم تيزی. نه؟
میروم ـ پشت سر من ـ بانو!
روشنايیست که میريزی نه؟
من بارها قبيله شلاق خورده را
بر آفتاب گرده اسبم گريستم
من مستطيل كهنهء اين گور تازه را
در چين مهربان صداي تو زيستم
آن خاطرات رفته بياد آر، گر چه من
سالار لحظههاي جسور تو نيستم
بودا گوزن كوچك اين دره ، تا به چند
چون جنگل برهنه به پايت بايستم؟
پشت دلواپسی صخره پلنگی در برف
ماه پرتاب پریشان قشنگی در برف
نخل فوارهی كوتاه طبیعت خشك است
تا كلاغی بتكاند دل تنگی در برف
آسمان، تلخ؛ زمین تا به گریبان تاریك
مستطیلی ست به تنهایی سنگی در برف
دشنهای داشت پدر تشنهتر از اسبم بود
یادگار از پدرم كهنه تفنگی در برف ...
انگشت اشاره مرا روشن كن
فرداي دوباره مرا روشن كن
من رفتنيام، بگو بمانم يا نه
تكليف ستاره مرا روشن كن.
دیروز داشتم روزنامه میخوندم اسم این شاعر مشهدی به چشمم خورد...
خبر فوتش و تسلیت دوست داران و دوستانش...
رضا بروسان شاعر مشهدی متولد سال ۱۳۵۲ تاکنون موفق به دریافت جوایز زیادی از جشنواره های شعر شده که از ان جمله جایزه ویژه خبرنگاران و جایزه ویژه نیما بخاطر کتاب “مرثیه درختی که به پهلو افتاده”دریافت کرد .
از دیگر اثار این شاعر میتوان به “یک بسته سیگار در تبعید ” ، “احتمال پرنده را گیج میکند” ، گزینش و تدوین از ریگودا “عصاره سوما” ، به سمت رودخانه استوکس”گزیده شعر ازاد مشهد اشاره کرد.
او کتابهایی دیگری از جمله مجموعه غزلیات با عنوان عاشقانه های یک سرباز و مرثیه ای برای پدر شهیدش ومجموعه شعر ازاد خراسان را در دست چاپ داشت .
خانم الهام اسلامی ، همسر رضا نیز در سال ۱۳۸۷ برنده جایزه کتاب سال شعرجوان با عنوان دنیا چشم از ما برنمیدارد شد .
غلام رضا بروسان براثر یک سانحه ی رانندگی از دنیا رفت. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، غلام رضا بروسان و الهام اسلامی شاعر و همسر او همراه دخترش لیلا صبح امروز (دوشنبه، 14 آذرماه) براثر تصادف در کیلومتر 15 جاده ی قوچان شیروان به علت انحراف از مسیر خودرو پژو 206 آن ها و برخورد با اتوبوس درگذشتند. فرزند خردسال این زوج مجتبی از این حادثه جان سالم به در برده است...
تو همان دختر جاليزی نه؟
مثل من عاشق پاييزی نه؟
مثل من، مثل خود من تنها
خارق العاده غم انگيزی نه؟
از تب آينهها سرشارم
تو هم از آينه لبريزی نه؟
به گمانم که شبی جا ماندهست
پشت لبخند شما چيزی، نه؟
حرف خاموش مرا میفهمی
خودمانيم تو هم تيزی. نه؟
میروم ـ پشت سر من ـ بانو!
روشنايیست که میريزی نه؟
من بارها قبيله شلاق خورده را
بر آفتاب گرده اسبم گريستم
من مستطيل كهنهء اين گور تازه را
در چين مهربان صداي تو زيستم
آن خاطرات رفته بياد آر، گر چه من
سالار لحظههاي جسور تو نيستم
بودا گوزن كوچك اين دره ، تا به چند
چون جنگل برهنه به پايت بايستم؟
پشت دلواپسی صخره پلنگی در برف
ماه پرتاب پریشان قشنگی در برف
نخل فوارهی كوتاه طبیعت خشك است
تا كلاغی بتكاند دل تنگی در برف
آسمان، تلخ؛ زمین تا به گریبان تاریك
مستطیلی ست به تنهایی سنگی در برف
دشنهای داشت پدر تشنهتر از اسبم بود
یادگار از پدرم كهنه تفنگی در برف ...
انگشت اشاره مرا روشن كن
فرداي دوباره مرا روشن كن
من رفتنيام، بگو بمانم يا نه
تكليف ستاره مرا روشن كن.