رودکی

  • شروع کننده موضوع NESA
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
ای آنکه غمگینی و سزاواری
واندر نهان سرشک همی باری

از بهر آن کجا نبرم نامش
ترسم رسدت اندوه و دشواری

رفت آنکه رفت، و آمد آنک آمد
بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟

هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتی‏ست، کی پذیرد همواری؟

مستی مکن که نشنود او مستی
زاری مکن که نشنود او زاری

شو تا قیامت آید زاری کن،
کی رفته را به زاری باز آری؟

آزار بیش‏بینی زین گردون
گر تو به هر بهانه بیازاری

گویی گماشته‏ست بلایی او
بر هر که تو بر او دل بگماری

ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه و گشت جهان تاری

فرمان کنی و یا نکنی، ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری ...

اندر بلای سخت پدید آرند
فضل و بزرگمردی و سالاری
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

Rudaki-Panjakent.jpg


غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست
"عنصری"​

زندگینامه
رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
َ
برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.

رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.

از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند .

رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیانرسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند.

بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.

دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند.
بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.

بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است.
هنگامی که نصربن احمد سامانی به هرات رفته، دیرگاهی در آن دیار مانده بود، هیچ کس را یارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد که بخارا بازگردد؛ درباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفه دشوار را بپذیرد.رودکی شعر پر آوازه « بوی جوی مولیان آید همی ـ یاد یار مهربان آید همی » را سروده است.
درباریان و شاعران، همه او را گرامی می داشتند و بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت، شاعر و فیلسوف. شهید بلخی (325 ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزدیکی داشتند.

گویند که وی از آغاز نابینا بود، اما با بررسی پروفسور گراسیموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهای وی آشکار گردید که در دوران پیری با فلز گداخته ای چشم او را کور کرده اند، برخی استخوانهایش شکسته بود و در بیش از 80 سالگی درگذشت.

رودکی گذشته از نصربن احمد سامانی کسان دیگری مانند امیر جعفر بانویه از امیران سیستان، ابوطیب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن کسایی، عماره مروزی و ماکان کاکی را نیز مدح کرده است.
از آثار او بر می آید که به مذهب اسماعیلی گرایش داشته است؛ شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری، همین باشد.

با توجه به مقاله کریمسکی، هیچ بعید به نظر نمی رسد که پس از خلع امیر قرمطی، رودکی را نیز به سبب هواداری از قرمطیان و بی اعتنایی به مذهب رایج زمان کور کرده باشند.

آنچه مسلم است زندگی صاحبقران ملک سخن ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی در هاله ای از رمز و راز پوشیده شده است و با اینکه بیش از هزار و صد سال از مرگ او می گذرد، هنوز معماهای زندگی او حل نشده و پرده ای ابهام بر روی زندگی پدر شعر فارسی سایه گسترده است.

رودکی در پیری با بی اعتنایی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پیری او، سرشار از شکوه روزگار، حسرت از گذشته و بیان ناداری است. رودکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است. شعرهای اندکی از او به یادگار مانده، که بیشتر به صورت بیتهایی پراکنده از قطعه های گوناگون است.

سیری در آثار
کامل ترین مجموعه عروض فارسی، نخستین بار در شعرهای رودکی پیدا شد و در همین شعرهای باقی مانده، 35 وزن گوناگون دیده می شود. این شعرها دارای گشادگی زبان و توانایی بیان است. زبان او، گاه از سادگی و روانی به زبان گفتار می ماند.
جمله های کوتاه، فعلهای ساده، تکرار فعلها و برخی از اجزای جمله مانند زبان محاوره در شعر او پیداست. وجه غالب صور خیال در شعر او، تشبیه است.

تخیل او نیرومند است. پیچیدگی در شعر او راه ندارد و شادی گرایی و روح افزایی، خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان، لذت جویی و به خوشبختی اندیشیدن در شعرهای او موج می زند.

وی نماینده کامل شعر دوره سامانی و اسلوب شاعری سده چهارم است. تصویرهایش زنده و طبیعت در شعر او جاندار است. پیدایش و مطرح کردن رباعی را به او نسبت می دهند. رباعی در بنیاد، همان ترانه هایی بود که خنیاگران می خوانده اند و به پهلویات مشهور بوده است؛ رودکی به اقتضای آوازه خوانی به این نوع شعر بیشتر گرایش داشته، شاید نخستین شاعری باشد که بیش از سایر گویندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بیتها، قطعه ها، قصیده ها و غزلهای اندکی که از رودکی به یادگار مانده، می توان به نیکی دریافت که او در همه فنون شعر استاد بوده است.
معرفی آثار
تعداد شعرهای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانسته اند؛ آنچه اکنون مانده، بیش از 1000 بیت نیست که مجموعه ای از قصیده، مثنوی،قطعه و رباعی را در بر می گیرد. از دیگر آثارش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند و رودکی به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی در آورده است (به باور فردوسی در شاهنامه، رودکی به هنگام نظم کلیله و دمنه کور بوده است.)

این منظومه مجموعه ای از افسانه ها و حکایتهای هندی از زبان حیوانات فابل است که تنها 129 بیت آن باقی مانده است و در بحر رمل مسدس مقصور سرود شده است؛ مثنویهای دیگری در بحرهای متقارب، خفیف، هزج مسدس و سریع به رودکی نسبت می دهند که بیتهایی پراکنده از آنها به یادگار مانده است. گذشته از آن شعرهایی دیگر از وی در موضوعهای گوناگون مدحی، غنایی، هجو، وعظ، هزل ، رثاء و چکامه، در دست است.

عوفی درباره او می گوید: " که چنان ذکی و تیز فهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گرفت و معنای دقیق می گفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود. از ابوالعبک بختیار بر بط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف واکناف عالم برسید و امیر نصر بن احمد سامانی که امیر خراسان بود، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید.



زادگاه او قریه بنج از قراء رودک سمرقند است. یعضی او را کور مادر زاد دانسته اند و عقیده برخی بر آن است که در اواخر عمر نابینا شده است. وفات وی به سال 320 هـجری در زادگاهش قریه بنج اتفاق افتاده و در همان جا به خاک سپرده شده است.

رودکی در سرودن انواع شعر مخصوصاً قصیده، مثنوی ، غزل و قطعه مهارت داشته است و از نظر خوشی بیان در تاریخ ادبیات ایران پیش از او شاعری وجود ندارد که بتواند با وی برابری کند.

به واسطه تقرب به امیر نصر بن احمد سامانی (301-331) رودکی به دریافت جوائز و صله فراوانی از پادشاه سامانی و وزیران و رجال در بارش نائل گردید و ثروت و مکنتی زیاد به دست آورده است چنانکه به گفته نظامی عروضی هنگامی مه به همراهی نصر بن احمد از هرات به بخارا می رفته، چهار صد شتر بنه او بوده است.

علاوه بر دارا بودن مقام ظاهری رفعت پایه سخنوری و شاعری رودکی به اندازه ای است که از معاصران او شعرای معروفی چون شهید بلخی و معروفی بلخی او را ستوده اند و از گویندگان بعد از او کسانی چون دقیقی، نظامی عروضی، عنصری، فرخی و ناصرخسرو از او به بزرگی یاد کرده اند.

ویژگی سخن
سخنان رودکی در قوت تشبیه و نزدیکی معانی به طبیعت و وصف ،کم نظیر است و لطافت و متانت و انسجام خاصی در ادبیات وی مشاهده می شود که مایه تأثیر کلام او در خواننده و شنونده است. از غالب اشعار او روح طرب و شادی و عدم توجه به آنچه مایه اندوه و سستی باشد مشهود است و این حالت گذشته از اثر محیط زندگی و عصر حیات شاعر نتیجه فراخی عیش و فراغت بال او نیز می باشد. با وجود آنکه تا یک میلیون و سیصد هزار شعر بنا به گفته رشیدی سمرقندی به رودکی نسبت داده اند تعداد اشعاری که از او امروزه در دست است به هزار بیت نمی رسد.

از نظر صنایع ادبی گرانبهاترین قسمت آثار رودکی مدایح او نیست، بلکه مغازلات اوست که کاملاً مطابق احساسات آدمی است، شاعر شادی پسند بسیار جالب توجه و شاعر غزلسرای نشاط انگیز، بسیار ظریف و پر از احساسات است.

گذشته از مدایح و مضمون های شادی پسند و نشاط انگیز در آثار رودکی، اندیشه ها و پندهایی آمیخته به بدبینی مانند گفتار شهید بلخی دیده می شود. شاید این اندیشه ها در نزدیکی پیری و هنگامی که توانگری او بدل به تنگدستی شده نمو کرده باشد، می توان فرض کرد که این حوادث در زندگی رودکی، بسته به سرگذشت نصر دوم بوده است. پس از آنکه امیر قرمطی را خلع کردند مقام افتخاری که رودکی در دربار به آن شاد بود به پایان رسید.

با فرا رسیدن روزهای فقر و تلخ پیری، دیگر چیزی برای رودکی نمانده بود، جز آنکه بیاد روزهای خوش گذشته و جوانی سپری شده بنالد و مویه کند.

نمونه اشعار
زمانه پندی آزاد وار داد مرا ----- زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز ِ نیک ِ کسان گفت تا تو غم نخوری ----- بسا کسا که به روز ِ تو آرزو مند است
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه ----- کرا زبان نه به بند است پای دربند است

***

اندر بلای سخت

ای آنکه غمگنی و سزاواری ----- وندر نهان سرشک همی‌باری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد----- بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟----- گیتی‌ست، کی پذیرد همواری؟
مستی نکن که او نشنود مستی ----- رازی مکن که نشنود او زاری
شو، تا قیـامت آیـد زاری کن! ----- کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیـش بیـنی زیـن گردون ----- گر تو به هر بهانه بیـازاری
گوئی گماشته است بلائی او ----- بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدیدنی و کسوفی نی ----- بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی ترسم ----- بر خویشتن ظفر ندهی باری
اندر بلای سخت پدیـد آید ----- فضل و بزرگمردی و سالاری

***



کلیله و دمنه رودکی
مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند.

منبع
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B1%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی


بگرفت به چنگ چنگ و بنشست
بنواخت به شست چنگ را شست


فرخار بزرگ و نيک جاييست
کان موضع آن بت نواييست


نه کفشگري که دوختستي
نه گندم و جو فرو خستي
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
  • شروع کننده موضوع
  • #4

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

حاتم طايي تويي اندر سخا
رستم دستان تويي اندر نبرد

ني، که حاتم نيست با جود تو راد
ني، که رستم نيست در جنگ تو مرد

چون بچه‌ي کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد پر و بيوگند موي زرد

کابوک را نخواهد، شاخ آرزو کند
وز شاخ سوي بام شود بازگرد گرد
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : رودکی

البته باید به این نکته دقت کنیم که زبان رودکی برای خواننده امروز ثقیله :)
من این شعرشو دوست دارم:
نگارینا شنیدستم که گاه محنت و راحت/سه پیراهن سلب بودست یوسف را به بر اندر
یکی از کید پرخون شد،دوم شد چاک از تهمت/سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول،دلم ماند بدان ثانی/نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

به نقل از sk1v :
البته باید به این نکته دقت کنیم که زبان رودکی برای خواننده امروز ثقیله :)
من این شعرشو دوست دارم:
نگارینا شنیدستم که گاه محنت و راحت/سه پیراهن سلب بودست یوسف را به بر اندر
یکی از کید پرخون شد،دوم شد چاک از تهمت/سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول،دلم ماند بدان ثانی/نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر؟

خیلی زیبا بود
قبول دارم که زبانش کمی فهمش سخته!!
اولین شعری که تو این تاپیک گذاشتم به نظر من بهترین شعرشه! خیلی راحت تر از بقیه است!
 
  • لایک
امتیازات: sk1v

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : رودکی

یکی از رباعی های ایشون:
آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر ترسنده ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه، بر کجا؟ بر لب تر لب بد؟ نه، چه بد؟ عقیق، چون بد؟ چو شکر
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت اشکم به زبان حال با خلق بگفت
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
  • شروع کننده موضوع
  • #9

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

دل خسته و بستهٔ مسلسل موییست خون گشته و کشتهٔ بت هندوییست
سودی ندهد نصیحتت، ای واعظ ای خانه خراب طرفه یک پهلوییست
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
  • شروع کننده موضوع
  • #10

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

ای از گل سرخ رنگ بربوده و بو رنگ از پی رخ ربوده، بو از پی مو
گل رنگ شود، چو روی شویی، همه جو مشکین گردد، چو مو فشانی، همه کو
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
  • شروع کننده موضوع
  • #11

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا
به بوسه نقش‌کنم برگ یاسمین ترا

هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی
هزار سجده برم خاک آن زمین ترا

هزار بوسه دهم بر سخای نامهٔ تو
اگر ببینم بر مهر او نگین ترا

به تیغ هندی گو: دست من جدا بکنند
اگر بگیرم روزی من آستین ترا

اگر چه خامش مردم که شعر باید گفت
زبان من به روی گردد آفرین ترا
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
  • شروع کننده موضوع
  • #12

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

از خراسان به روز طاوس وش
سوی خاور می‌خرامد شاد و خوش

کآفتاب آید به بخشش زی بره
روی گیتی سبز گردد یکسره

مهر دیدم بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور می‌شتافت

نیم روزان بر سر ما برگذشت
چو به خاور شد ز ما نادید گشت

--------------
بخشی از ابیات به جامانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : رودکی

این رو درباره علت خضاب گذاشتن و رنگ کردن مو و ریشش میگه :

من موی خویش نه از آن میکنم سیاه/تا باز نوجوانن شوم و نو کنم گیاه
چون جامه ها به وقت مصیبت سیه کنند/ من موی از مصیبت پیری کنم سیاه

در مدح:
آن که نماند به هیچ خلق خدایست/تو نه خدایی،به هیچ خلق نمانی
روز شدن را نشان دهنده به خورشید/باز مر او را به تو دهند نشانی
هرچه بر الفاظ خلق مدحت رفته‌ست/یا برود تا به روز حشر تو آنی
 

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : رودکی

میگن وقتی که شاه سامانی (اسمشو یادم نیست! :-") به همراه خدم وحشم برای شکار رفته بود و چند ماهی اونجا موندگار شده بود، اطرافیان از رودکی خواستن شعری بگه و در اون از شاه بخواد که به بخارا برگردن. وقتی رودکی قصیده ی «بوی جوی مولیان» رو میگه، میگن که شاه اینقدر تحت تاثیر قرار میگیره که پای پیاده به سوی بخارا میره !
اینم متن قصیده :
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پزنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ مارا تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی
میر سروست و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی
میر ماهست و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی
آفِرین و مدح سود آید همی گر به گنج اندر زیان آید همی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

به نقل از ارنواز :
میگن وقتی که شاه سامانی (اسمشو یادم نیست! :-") به همراه خدم وحشم برای شکار رفته بود و چند ماهی اونجا موندگار شده بود، اطرافیان از رودکی خواستن شعری بگه و در اون از شاه بخواد که به بخارا برگردن. وقتی رودکی قصیده ی «بوی جوی مولیان» رو میگه، میگن که شاه اینقدر تحت تاثیر قرار میگیره که پای پیاده به سوی بخارا میره !
اینم متن قصیده :
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پزنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ مارا تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی
میر سروست و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی
میر ماهست و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی
آفِرین و مدح سود آید همی گر به گنج اندر زیان آید همی

این شعر جز بهترین های رودکی است!
واقعا" عالی و زیباست!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

به نقل از سنگین دل :
یکی از رباعی های ایشون:
آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر ترسنده ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه، بر کجا؟ بر لب تر لب بد؟ نه، چه بد؟ عقیق، چون بد؟ چو شکر

این رباعی فوق العاده است!
وزنشو از معلم ادبیاتمونم پرسیدم، ولی یادم رفت! :-" :D

اگه کسی وزنشو میدونه میشه به من بگه؟!
ممنون میشم
 

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : رودکی

به نقل از NESA :
این رباعی فوق العاده است!
وزنشو از معلم ادبیاتمونم پرسیدم، ولی یادم رفت! :-" :D

اگه کسی وزنشو میدونه میشه به من بگه؟!
ممنون میشم
کلا رباعی 24تا وزن داره که وزن اصلی اینه: مَفعولُ مَفاعیلُ مَفاعیلُ فَعَل
 

Ali Monsefi

کاربر فعال
ارسال‌ها
73
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
وات؟
شهر
تهران
مدال المپیاد
مدال نقره‌ی المپیاد ریاضی کشوری ۹۲
پاسخ : رودکی

به نقل از NESA :
این رباعی فوق العاده است!
وزنشو از معلم ادبیاتمونم پرسیدم، ولی یادم رفت! :-" :D

اگه کسی وزنشو میدونه میشه به من بگه؟!
ممنون میشم
وزن این رباعی مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن فـَعَـلَن هست.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19

NESA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
302
امتیاز
106
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : رودکی

چه جالب دوتا وزن متفاوت!!! :D
از دوستان تقاضا دارم که وزن صحیحو به اطلاع برسانند!! :D
 

Ali Monsefi

کاربر فعال
ارسال‌ها
73
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
وات؟
شهر
تهران
مدال المپیاد
مدال نقره‌ی المپیاد ریاضی کشوری ۹۲
پاسخ : رودکی

به نقل از NESA :
چه جالب دوتا وزن متفاوت!!! :D
از دوستان تقاضا دارم که وزن صحیحو به اطلاع برسانند!! :D
نخست این که سرکار سنگین دل درست فرمودند که این وزن اکثر رباعی هاست، اما به طور کلی اوزان رباعی که تا بیست و نه وزن هم گفته شده نزدیک به یکی از دو وزن مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن فـَعَـلَن و مَفعولُ مَفاعیلُ مَفاعیلُ فَعَل هست. به طور قطع وزن این رباعی به مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن فـَعَـلَن نزدیک تر هست. اگر عروض می دونید که خودتون هم می تونید به راحتی امتحانش کنید؛ اگر نه مصرع آخر رو بخونید و در پی اون این دو وزن رو. پی خواهید برد.
دوم این که اون "متفاوت" که فرمودید، در واقع تفاوت تنها در جای دو هجاست. تفاوت خیلی کوچکیست.
سوم آن که با این که وزن چهار مصرع دقیقاً یکی نیست، یعنی هر کدام در یکی از اوزان متعدد رباعی هست و تنها مصرع چهارم دقیقاً به وزن مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن فـَعَـلَن هست، دلیل دارم که به تره وزن کل رباعی رو مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن فـَعَـلَن بگیریم.
 
بالا