حسین سناپور

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع فرزانه ج
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

فرزانه ج

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
171
نام مرکز سمپاد
دبیـرسـتان فرزانـگان 1
شهر
تـهران
سـلام ! ;D
خـُب تا اونـجایی که مـن دیـدم ؛ تاپیـکی برای حسـین سـناپور نداشـتیم ، بـرا همیـن فـک کردم شـاید بـد نبـاشه معـرفی ـشون کنـم . ;D

حسـین سـناپور : شـرح احـوال نوشـتن ؛
متـولد 1339 .
شـروع داشـتان نویسی و نوشـتن نـقد داسـتان و نـقد فیـلم و گاهی فیـلم نامه های کوتـاه از 1363 .
چاپ کـردن ایـن نوشـته ها در نشـریات مخـتلف در همین سـال ها و سـال ها بـعد .
از حـدود سـال 1372 تا هفـت سـال بـعد روزنـامه نـگاری در بـخش های ادب و هنـر چهـار روزنـامه .
اولیـن کتـاب های چـاپ شـده ، داسـتان های بلنـدی برای نوجـوانان : پسـران دهـکده ( 1369 ، انتشـارات سـروش ) ، افسـانه و شـب طولانی ( 1371 ، انتشـارات کانـون پرورش فـکری ) .
انتشـار رمـان نیـمه ی غایـب ( 1378 ، نشـر چشـمه ) که برنـده ی اولیـن دوره ی چایـزه ی مهـرگان و همیـنطور جایـزه ی یـلدا ( این یـکی را به طور مشـترک ) می شـود و تا سـال 87 پانـزده بار چاپ شـده اسـت .
انتشـار رمـان ویـران می آیی ( 1382 ، نشـر چشـمه ) که نامـزد چایـزه های بنیـاد گلشـیری و یـلدا می شود و تا سـال 87 چهـار بار چاپ شـده است .
انتشـار دو مجـموعه ی داسـتان با گارد باز ( 1383 ، نشـر چشـمه ) و سـمت تاریـک کلمـات ( 1384 ، نشـر چشـمه ) که دومی برنـده ی جایـزه ی بنیـاد گلشـیری شـده است .
از کتـاب های غیـر داسـتانی او دو مجموعه مقـاله در زمینـه ی داسـتان نویسـی ( ده جسـتار داسـتان نویسی در سال 1383 و جـادو های داسـتان در سـال 1387 ، هر دو نشـر چشـمه ) و همینـطور گـرد آوری مجـموعه مقـالاتی دربـاره ی آثـار هوشـنگ گلشـیری به نـام هم خوانی کاتبـان ( 1380 ، نشـر دیـگر ) است .
آخریـن کار هـای چاپ شـده ی سـناپور ، شـمایل تـاریک کـاخ ها و مجـموعه ی شـعر سـیاهه ی مـن است .
رمـان بر لـب تیـغ نیز از او از سـال 84 آمـاده ی انتشـار و منتـظر دریـافت مجـوز است .
هم چنیـن نزدیـک ده سـال اسـت که داسـتان نویـسی هم تـدریس می کنـد .

http://hosseinsanapour.blogfa.com/ - وبـلاگشـون .
http://hosseinsanapour.blogfa.com/post-44.aspx - معـرّفی کتـاب ها .
اینـم یه نـمونه شـعر :

" کی راه به سـوی مـن گم می کنی ؟ "

در شب ِ دریـایی که تویی
مـن کاش فـانوسی بـودم
نشـسته بر کنـاره ات
تـا مگر قـایقی که تـویی
کـُنـده چوبی را که من ام
پیــدا کنـد
نشـانده بر سـاحل
سـاحلی که تـویی
بـرای ِ خفتـن ِ گـاه به گـاه ِ موجی
که مـن ام .

+ اگه کسی کتـاباشـون رو خونـده ، اگه می تونه یـکم بیشـتر بـگه که بقیـه آشـنا شـن . ;D
+ شـعراشـون رو هم بـذاریـد . ;D

مـرسی . ;;) ;D
 
پاسخ : حسـین سـناپور

گلدان

برگ های گلدان ات را تمیز کردم

لب هام را کشیدم روی تک تک شان

دست هام را سایبان اش کردم

گذاشتم ریشه هاش تا اعماقِ جانم برود

نگاهم با ساقه هاش بالا رفت

با برگ هاش سبز شدم

و ریشه هایی پیدا کردم

که نبض زمین را

در تنم می زد.

حالا هر وقت به خیابان بروم

دیوی سبز خواهم بود

با هزار شاخه روی سرش

که بیش تر به درد نمایش می خورد.

تو هم شاید فراموش کنی رویایی بودی

که پوست و گوشت گرفت

و چنان بزرگ شد

که هیچ تنی گلدان اش نمی شد ...
 
Back
بالا