سید اشرف الدین گیلانی (نسیم شمال)

  • شروع کننده موضوع
  • #1

kazem va f

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
16
نام مرکز سمپاد
هاشمی
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
حقوق
شاعری که در شعر به پای استادان شعر پارسی نمی رسد اما سبکی تازه و بی بدل بنیاد نهاد و بیش از همه آنان در زندگانیش (نه پس از مرگ) ناموری یافت. نام این شاعر کسی نیست جز سید اشرف الدین حسینی گیلانی.
سیداشرف الدین قزوینی، معروف به گیلانی، فرزند سید احمد حسینی قزوینی، درسال ١٢٨٧ ه.ق در قزوین دیده به جهان گشود. البته بعضی از محققین مانند ابوالقاسم حالت و ماخالسکی سال تولد سید اشرف الدین را ١٢٨٨ه.ق نوشته اند و زادگاهش را شهر رشت دانسته اند.نسب او به پیامبر اکرم باز می گشته است. در شش ماهگی پدرش را از دست داد و یتیم شد.
سید اشرف الدین پس از اینکه علوم مقدماتی را در قزوین فرا گرفت در سال ١٣٠٠ ه.ق به هر طریقی که بود برای تکمیل تحصیلات به نجف و کربلا رفت اما پس از پنج سال شور میهن پرستی دوباره او را به ایران کشاند. سرانجام اشرف الدین پس از بازگشت به ایران راه تبریز را در پیش گرفت و در آنجا مشغول فراگیری دروسی چون هندسه و نجوم شد. در نهایت سید اشرف الدین پس 5 سال به شهر رشت آمد. زمانی که به شهر رشت آمد از مردم این شهر بخصوص زرتشتیان نوازش های بسیار دید و در حقش مهربانی ها کردند و او را مورد عنایت خویش قرار دادند. در همین زمان او نخستین مجموعه های شعری خودش را منتشر کرد.
پخش روزنامه ملا نصرالدین در سال 1324ه.ق که در آذربایجان منتشر می شد اشرف الدین را سخت تحت تاثیر قرار داد. بسیاری از انتقادها و طنز های منظوم آن روزنامه را که نوشته صابر شاعر خوش ذوق آن روزگار بود به نظم فارسی در می آورد. انتشار این روزنامه در حکم راهگشایی برای او بود. چون روزنامه نگاران ایرانی تا آن زمان اصلا نمی دانستند چه می نویسند و برای که می نویسند هرچند جز خدمت به میهن و آسایش مردم غرضی نداشتند اما راه درست را نمی دانستند و هریک مشروطه٬آزادی و قانون را به معیار ذوق و سلیقه خویش و به میزان اطلاعاتی که از پیش داشتند می سنجیدند. اشرف الدین هم یکی از آن ها بود. شاید که پیش از دیدن ملا نصرالدین او در اندیشه تاسیس روزنامه ای بوده است اما دودلی و نگرانی او را از انجام این کار باز می داشت. در حقیقت ملانصرالدین او از سر در گریبانی به درش آورد. روش روزنامه نگاری را به بیاموخت٬شیوه فکاهی و طنز را به او یاد داد. اشرف الدین بیدرنگ دست به انتشار نسیم شمال زد. نسیم شمالی که سرسبزی و طراوت را به افکار ایرانیان جریان داد. از خواب زمستانی بیدارشان کرد و افکار ایرانیان را به جوانه زدن انداخت.
اشرف الدین پخش شماره نخست روزنامه نسیم شمال را در سال 1324 آغاز کرد. اما در این سال انتشار این روزنامه بصورت پراکنده بود و از سال نخست شماره ای نمانده است تا بدانیم چند برگی بوده یا چه قطعی داشته اما انتشار این روزنامه از دوم شعبان 1325 بطور رسمی و مکرر آغاز شد. نسیم شمال روزنامه ای هفتگی بود . قطع کوچکی داشت و در چاپخانه عروﺓ الوثقی به چاپ می رسید و به بهای چهارشاهی آن را می فروختند.
انتشار این روزنامه تا انحلال مجلس ادامه یافت اما از آن پس توقیف گردید. در سال 1327ه.ق انتشار این روزنامه از سرگرفته شد. نسیم شمال از سال 1333ه.ق در تهران منتشر شد و به شهرت و آوازه ای دو چندان نایل آمد.
سید اشرف الدین در اواخر عمر خود به دیوانگی افتاد و در تیمارستان مدتی را گذراند. ملک الشعرا بهار که نفوذ سیاسی داشت توانست 50 هزار تومان برای سید بگیرد. اما سید بیچاره دیوانه و در تیمارستان بود. دادسرا ملک الشعرا بهار را به عنوان قیم وحید دستگردی را به عنوان ناظر برای سرپرستی سید تعیین نمود سید پس از چند ماه از تیمارستان بیرون آمد و یک اتاق برای او اجاره کردند.
برخی دیوانگی سید اشرف را به سبب این می دانند که او در جوانی در قزوین دلداده دختری از خاندان خود شدو پدر و مادر دختر از پیوند با این سید بی اعتنا به همه چیز خودداری کرده اند. از آن روز ناکامی عشق را در دل در زیر خاکستری که گاهی گرم می شد پنهان کرده بود. به همین جهت سراسر زندگی خود را مجرد زیست. سرانجام گرفتار همان عواقبی شد که نتیجه طبیعی و مسلم این گونه مردان بزرگ است. اما لازم به ذکر است که برخی دیوانگی او را به دلیل مسمومیتی عمدی می دانند.
سرانجام در سال 1313 ه.ش سید اشرف الدین گیلانی معروف به نسیم شمال دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. بدین ترتیب روزنامه زندگی مردی که ایران در آن سال های نه چندان دور در آغوش مهربانش پرورانده بود پایان گرفت.
تخلص ها و آثار سید اشرف الدین گیلانی
سید اشرف الدین تخلصهای گوناگونی داشت که عبارتند از: اشرف٬اشرف گیلانی٬ نسیم٬ نسیم شمال٬فقیر و هوپ هوپ داشته است. گاهی {دخو} هم می نوشت. دخو تخلص علامه دهخدا بود که علامه از این کار به گله برآمد.
نخستین اثر سید اشرف الدین همان روزنامه نسیم شمال است که بیست هزار بیت از آن را در دو جلد به نامهای «نسیم شمال» و «باغ بهشت» فراهم آورده است.گلزار ادبی اثر دیگر اوست. اغلب حکایات این کتاب از قصه های «لافونتن» و «فلوریان» که از قطعه نویسان مشهور فرانسوی است استخراج شده و به فارسی منظوم شده است. سید اشرف الدین همچنین کتابی بنام منظومه اشرفی را نیز تالیف کرده است.
اندیشه و سبک شعری و دلیل محبوبیت روزنامه نسیم شمال
مردم روزنامه نسیم شمال را همچون برگ زر از هم می ربودند. با سواد و بی سواد نداشت. شهری و روستایی نداشت. به یکسان دوستدار نسیم شمال بودند و آنرا می خریدند. بهای هر شماره چهار شاهی که بعد به شش شاهی افزایش یافت برای روزنامه ای که فقط دو ورق یا چهار صفحه و قطع کوچکی داشت در مقایسه با سایر نشریات این قیمت گران بود ولی مردم اهمیتی نداده و از روی شوق و علاقه آنرا می خریدند. نسیم شمال اوضاع روز ودرد های توده مردم را به زبان خود آنها و با زبان شعر منعکس می ساخت. آن هم اشعاری که به شیوه ای خوش و آهنگی دلکش بود و دل می فریفت. آری اشرف الدین از ایران برخاست.با مردم ایران زیست. با شادی های مردم ایران شادی می کرد و با خنده های مردم ایران می خندید. با غمهای مردم ایران غمگین گشت و با گریه های این مردم گریست. برای مردم ایران نوشت و برای مردم ایران سرود.
او در شعر هایش از فردوسی٬ ناسر خسرو٬ عین القضات همدانی٬ باباطاهر و محتشم کاشانی تاثیر پذیرفته و یا نام برده است و از یکی دو تن اینها تضمین کرده است. او شاعر مردم است. از زبان مردم سخن می گوید و چون زبان مردم از امثال سرشار است از این روی شعر وی بی مثل نیست. اشرف الدین شاعری است که در شعر هایش از شیرینی ٬ میوه ها و غذا های گوناگون نام برده است. از فسنجان بیش از همه خورشتها یاد کرده است. مثلا این بیت که می گوید:
دادم اندر صفحه جولان خامه را جمع کردم این فسنجان نامه را
اشرف الدین شعر گیلکی هم تضمین کرده است. هم چنین واﮋگان فرانسه٬ روسی٬عربی و آذری را در شعر هایش آورده است. به تضمین شعر صابر هم برآمده است. خود او نیز گاهی بند هایی به آذری می سروده است.
شعر شاعرانی مانند ایرج ٬ عشقی و سید اشرف الدین زبانی دارد نزدیک به زبان توده مردم و به لحاظ آهنگ سعی می کند خود را به آهنگهای دلخواه عوام از قبیل آنچه در نوحه ها دیده می شود نزدیک کند. اینها شاعرانی کم سواد بودند و شعرشان پر از غلط های دستوری است ولی سید اشرف الدین به علت اینکه خالصا عامیانه است کمتراشتباه دستوری دارد. پیشرفت های زبانی در شعر ایرج و سید اشرف الدین هم به لحاظ واﮋگان و هم ازلحاظ ساختمان جمله قابل ملاحظه است. در اینجا ابیاتی از شعر اشرف الدین را با هم می خوانیم.
وقتی که در تهران نان و گوشت گران شده بود امر به صبر می فرماید.
صبر کن آرام جانم صبر کن
بعد از این تهران گلستان می شود در دکانها نان فراوان می شود
گوشتهای شیشک ارزان می شود مشکلات از صبر آسان می شود
صبر کن آرام جانم صبر کن
از برای نان گندم غم مخور جان من از بهر مردم غم مخور
گر نداری ارده قم غم مخور ور شرابت نیست خم خم غم مخور
صبر کن آرام جانم صبر کن
لاله در گلشن شود خوشبو به صبر آدم بدخو شود خوشخو به صبر
اسفناج ما شود کوکو به صبر نان سنگک هم شود نیکو به صبر
 
بالا