2008-12-23
پینوشته
پ.ن:
1. این روزها سالگرد تولد خیلیها بود و هست. هر بار که سالگرد تولدمان فرا میرسد؛ یعنی یک سال دیگر به مرگ نزدیک شدهایم. ولی هنوز برخی متولد نشدهاند و برخی مدتهاست که مردهاند. فرا رسیدن سالگرد تولد خیلی از دوستان را به آنها تسلیت عرض میکنم.
2. یک داستان بامزه و آموزنده: یک بند از متن «گورستان» من به علت “توهین به اسلام” در مرکز کاشان سانسور شد. علت دقیق سانسور شدن در کامنتهای این متن در بلاگ نشریه مشخص است. پیشنهاد میکنم حتمن به آن مراجعه کنید؛ برای رهایی از افسردگی مفید است.
3. «روز مرگ» یک عید است که هر سال در مکزیک جشن گرفته میشود. اما به عقیدهی من، ما هر روز آن جشن را با شکوهتر از مکزیک برپا میکنیم.
12 نظر
1)”یک سال دیگر به مرگ نزدیک شدهایم.”
منظورت اینه که علت مرگ همه ی ماها کهولت سنه؟هیچ میدونی درصد خیلی کمی از آدما به علت سن بالا میمیرن؟!جمله ات رو از بیخ غلط میدونم….البته با عرض معذرت:دی
علت نزدیکی من به مرگم گذران زمانه صرفا برای این که احتمال مرگ من در هر لحظه بالا میره….چون مخرج کسر(عمر باقیمانده ی کیهان) کوچیک میشه….و به جرئت میتونم بگم که منظور تو این نبود چون احتمال واحد نداره(دقت کن که تو با واحد سال بیان کردی!!!)
2)راستی شما اون خواجه نامه رو هم که سانسور کرده بودین….فکر کنم به خاطر این مصراع:”خدا را همی عار بود بندگی”
دوستان تازه بهم گفتن:دی
3)!!!
.
دید عجیبی نیست. اینم یه واقعیته.
به نظرم هر سال روز تولدمون یه هشداره. میگه ببین یه سال دیگه هم گذشت.
یه چیزی که میتونه باعث شروع و توقف بشه. بین این دو یه لبه نازکه.
انتخاب کنیم.
1) نه. علت مرگ رو کهولت سن نمیدونم. منظورم این بود “یک سال دیگر از عمرمان گذراندیم.” خیلی کار خوبی کردی که حرفت رو صادقانه زدی!
2) ما خواجهنامه رو سانسور نکردیم. حواسمون نبود، اون بیت نیفتاد. توی مدرسهی خودمون درست کردیم. ولی خب دیر فهمیدیم و نشد بقیهی جاها درستش کنیم!
3) !!!!
شماره گذاری واسه جمله های رد و بدل شده بین عرب و پریا!
1- یه آدم منطقی تملق نمی گه! مخصوصا از نوع عزت نفس دارش!
2- تقصیر من شد! یعنی می دونی! هول هولکی شد!
3- …!
4- (:دی) خانوم رهبر از این نشریهه خوشش اومده!! فقط به گردن نمی گیره کار رو!
1)میدونم منظورت چی بود ولی بد بیان کردی و من هم گفتم که جمله ات رو قبول ندارم….نگفتم حرفت غلطه!
1″)این سعید از دیروز داره ما رو هی خجالت میده :دی
2)مهم نیست اون بخش اعظمی از متن اصلی رو نداشت یه بیت هم روش:دی
3)چه جالب که هیشکی نظر خاصی راجع به این موضوع نداره!
4)من در جریان نیستم…خوشش اومده؟!
1- tavalod ruze aGBe. 1säl az ruze moshäbehi ke yädete, gozashte, va hame tabrEk migan ke 1säl gozashte… 1sälbozorg yä Pr, nMidunam…
2- mani ke rasman mortad mahsub mEsham, negaränet shode budam, bä En matnet… 😀
cheshäm gerd shode bud 😀
3- 😀 !!
————
1. تولد روز عجیبیه. یک سال از روز مشابهی که یادته، گذشته، و همه تبریک میگن که یک سال گذشته… 1 سال بزرگتر یا پیر، نمیدونم…
2. منی که رسما مرتد محسوب میشم، نگرانت شده بودم، با این متنت… :س چشام گرد شده بود :س
3. !! :س
من که مردهی زنده ام. سالروز مرگم رو هم جشن گرفتم. اونم چه جشنی ! جاتون خالی.
1. من شباي تولدم برام سخته…چون صبحش ديگه توي اون سن نيستم و بايد بپذيرم كه بزرگتر شدم و به بظرم زوده و بد…
2. براي ماها كه هنوز يك اعلاميه است به برد،زياد به چشم كلا نيمياد!!
3. چه خوب و جالب!!
سلام … من که بهت گفتم متن گورستان قسمتی که راجع به اسلام بود رو حذف کن … درست نبود لحنت … حالا ایشالا که دردسر نشه واسمون
حرف خوبی بودا! اما شماره ی دو بودیم… یعنی هستیم!
به هر حال تا حالا که چیزی نشده، ایشالله که مشکلی هم پیش نمیاد…
1. دیشب یکی از دوستام به بهونهی تولد، جشن گرفته بود. برای اون و همهی کسانی که این روزها تولدشونه، آرزوی موفقیت میکنم.
2. آفرین! نه؛ مطمئن باش دردسر نمیشه. اگر هم قرار باشه برای کسی دردسر بشه، اون من ام.
3. اسمش اینه: Dia de los Muertos
اگه «Once Upon a Time in Mexico» رو دیده باشی؛ شیوهی برگزاری این جشن کاملن مشخص ه.
1) قبول دارم جملهام نارسایی داشت.
2) همهی چیزی بود که به من دادی. چیزی رو حذف نکردم.
3) من دارم!
4) آره. ولی اصلن از مسئولیت خوشش نمیآد. :س
این کامنت با جمله های عرب نوشته شده.. همون جمله ها با تغییرات برای من.. البته حرفام و برداشت هامه…
(محمدعلی جان، شرمنده اگه ناراحت شدی که از جملات (سو) استفاده کردم)
۱/ دیشب یکی از دوستام به بهونهی تولد، جشن گرفته بود. برای اون و همهی کسانی که این روزها تولدشونه، آرزوی موفقیت نمیکنم. چون آدمای دیگه ای تولدشون تو روزای دیگه است، اونا نباید آرزوی موفقیت من رو داشته باشن؟! دوباره کاری که نمی شه کرد..
اصلا نمی دونم.. اونی که تولد گرفته بود دوست منم بود؟! اصلا من چی کاره ام؟ اه!
۲/ آفرین! نه؛ مطمئن باش دردسر نمیشه. آخه دردسر واسه چی؟ یه نشریه دو صفحه ای مگه می خواد چی کار کنه اصلا؟؟؟ اگه کسی گیر داد تو رزومه سعید نوشتن و کار تو نشریه بسیج منطقه است.. این طوریاست..
۳/ شیوهی برگزاری این جشن کاملن مشخص ه. یه جور رسم..
۱) قبول دارم جملهام نارسایی داشت. نارسایی! رسانایی.. نیمه رسانایی.. 4 الکترون در لایه آخر.. برانگیخته شدن.. تبدیل نارسانا در شرایط عادی، به رسانای قوی در دمای بالا.. it’s hot in here
۲) همهی چیزی بود که به من دادی. چیزی رو حذف نکردم..تو آخرین ویرایش تکست باکس اون بیت چون float بود، به دلیل ضعف رندر HTML غیر استاندارد مایکروسافت پابلیشر از محدوده ی صفحه خارج شد..
۳) من دارم!!
۴) آره. ولی اصلن از مسئولیت خوشش نمیآد. :س (مدیریت مسئولیت می طلبه!)