لعنت بر پدر و مادر کسی که ؟؟!!
“لعنت بر پدرو مادر کسی که در این مکان آشغال بریزد.” این را آقای “گ” نوشت. من موافق نبودم.
گفتم: (( آخر چه کاریست کسی که بخواهد بریزد به این چیزها توجه نمی کند.)) “گ” گفت: ((اینها حالت بازدارندگی دارد. مردم اینقدرها هم بی تفاوت نیستند.)) از نوشته اش فاصله گرفت تا بررسی اش کند.
این سومین بار بود که “گ” این جمله را می نوشت. هر دو دفعه قبل “گ” فقط دو روز بعد صبح که از خانه بیرون آمده بود دیده بود که نوشته اش را با زغال طوری که دیگر خوانده نشود خط خطی کرده اند. می گفت: (( اگر صد بار دیگر هم خط بزنند باز هم می نویسم. آنقدرمی نویسم تا آدم شوند.))
فردای همان روز بود که او را دیدم.تو تاریکی ایستاده بود وتکه زغالی در دست داشت. جلو رفتم و دستش را گرفتم. هوا کاملا تاریک بود. چهره اش درست معلوم نبود.
_ موافقی برویم پیش کسی که این نوشته را می نویسد؟
ده دوازده سال بیشتر نداشت. سرش را پایین انداخت و بغض کرد. گفتم: آخر چرا این کار را می کین؟ مرض …
بغضش ترکید: (( آقا اگر این آشغال ها را اینجا نریزند من و مادربزرگم از گرسنگی می میریم.))
POH!
از کی بود این؟
یک حسی بهم دست داد…
قابل توصیف نیست. یه جوری شدم.
منم باید بگم یجوری شدم…
من از این استعدادا ندارم که از خودم باشه قبلا یه جا خونده بودم منم یه جوری شدم و بعد واسه خودم یادداشت کردم
.
سلام
همانا که من هم یه جوری شدم، جالبیش به این بود که به آدم دید تازه ای میداد، یعنی میگفت آهای!!
سرتو میندازی پایین میری مردمو آدم کنی، بیخبر؟؟؟؟؟
× منو یاد جایی و کسی انداخت! سخته …