God
یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت :
آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم !
**این کلیپ** خیلی زیبا رو حتما ببینید.
1- می خواستم واسه ی آدرس جدید به همه ی سمپادیا تبریک بگم
2- از مدیران محترم و همه ی کسانی که زحمت کشیدند هم متشکرم!
در ضمن حتما کلیپ رو ببنید ها!
سلام.
مطلب جالبی بود.
به زودی توضیح کاملی از آن چه اتفاق افتاده رو می نویسم. ماجرا دارد برای خودش.
چند دقیقه پیش sampadia.com رو گرفتیم. اون آدرس هم فعاله.
در ضمن sampadia.ir رو فراموش کنین.
یا حق.
نقل قول از مدیر: “به زودی توضیح کاملی از آن چه اتفاق افتاده رو می نویسم. ماجرا دارد برای خودش.”
فکر کنم دیگه الان همه می دونن!!!