آقا یا بابا یا آقا یا بابا یا آقا یا بابا یا آقا یا بابا یا …
هو الرحیم
می فهمی که آقا شده معلم ریاضیتون! تو از آقا خوشت نمیاد! چون حرف ها رو هی تکرار می کنه!
بغت تو همه! آقا میاد سر کلاس! تو می ترسی، بلند میشی! آقا با بچه ها تا می کنه و باهاشون راجع به ادب، عفت و … صحب می کنه! آقا فوق لیسانس ریاضی شریف بود و داشت دکتری می خوند! آقا خیلی مخ بود! آقا بچه های اهل فکر رو دوست داشت! آقا معلم بود واقعا! آقا ولی خیلی لاغر و رنجور بود! آقا غذا نمی خورد! ما دلمون برا آقا می سوخت، واسه آقا کیک قهوه می بردیم! بچه ها کم کم به آقا وابسته شدن! آقا خیلی با استایل بود! دیگه همه چاکر آقا بودن! آقا ولی دومم درس می داد! دوما ولی یه کم نامرد بودن! آقا اولارو خیلی دوس داشت! آقائم دیگه به بچه ها وابسته شده بود! آقا دیگه آقا نبود! آقا دیگه مثل بابا شده بود! آقا نگران بچه ها بود! آقا نه بابا! بابا با بچه ها دردو دل می کرد دیگه! بابا با بچه ها(ش) دردو دل می کرد دیگه! بابا رو ولی دوما ازش شکایت کردن! بابا با ناراحتی از بچه هاش خداحافظی کرد! بابا از بچه ها جدا شد! بچه ها از بابا جدا شدن! بابا دیگه تو مدرسه درس نمی داد! بابا تو خانه ی ریاضی بود دیگه! ولی جز چنتا از بچه ها کسی اینو نمی دونست! اون چنتا بچه هرروز که می رفتن مدرسه یه سر به بابائم می زدن! بابا خیلی خوشحال می شد! بابا ولی خیلی کار داشت! بابا هی جلسه داشت! بابا هی دورتر شد! بابا ولی هی آقاتر شد! آقا دیگه دوست بود! آقا ولی خیلی صمیمی بود هنوز! آقا واسه بچه هایی که توشون استعداد می دید خیلی وقت می ذاشت! بچه های آقا تو جشنواره ی ریاضی پژوهان جوان دوم شدن! آقا بجز ریاضی خیلی چیزا به بچه ها یاد داده بود!بچه های آقا خیلی قوی تر از بچه های دیگه بودن، از هر نظر! بچه ها خوشحال بودن! آقا به بچه ها خیلی افتخار می کرد! آقا می خواست تو خانه ی ریاضی به بچه ها کار بده! آقا قراره با کمک بچه ها یه کتاب بنویسه! بچه ها خوشحالن! آقا تو فکر…
.
.
.
پ.ن:
یک موقعی می شود که از خودت راضی ای، بعد به چه می اندیشی؟
یک موقعی می شود که فکر می کنی که از خودت راضی ای، آن موقع چه؟
یک موقعی می شود که دیگران از تو راضیند، بعد چه؟
باباااااااااااا.
نه.
آقااااااااااااا.
ما که قاطی کردیم. بابا یا آقا نه باقا.چی شد؟!
اصلن باقلوا. :دی
آقا من معلممو گفتم! شما خودتو اذیت نکن! نمکم نریز! :دی (ناراحت نشو!:|)
میشه این آقا رو به اسم معرفی كنی؟
باشه! حالا که اسرار می کنین!:دی
علیرضا شیخ عطار
من نمیشناسم.تو کدوم شهره؟
کسی از abad خبری نداره؟؟
سحرکم: تهرون! کرج درس نمی ده! حلی ها و فرزانگان 1و2(دبیرستان فقط)!
منظورت از دبیرستان فقط چیه؟!منم دبیرستانم!!
ینی راهنمایی تهران درس نمی ده! اصولا!
fsd بابا تو دختری؟؟؟
(گفتیم حالا که بقیه می پرسن ماام بپرسیم!)
:دی
خوبه!!!
ما هم یه معلم ادبیات داشتیم،پارسال.به دوما درس میدادن.شخصیتی فراتر از یک معلم معمولی داشتن.ولی حیف که خیلی از بچه ها قدر ایشون رو درست حسابی ندونستن.
با مهشید موافق نیستم :دی
امسال خیلی از آقا ها یا بابا ها رفتن …
دقيقا! كي هس اصن اين مهشيد?
:))
ایول ! شیخ عطار؟
اولاً که دکترا نمی خونه !(خودش به من گفت!)
دوماً که معلم ما بود، تقریباً همه چی رو خودم خوندم، ببین بارشه ولی خوب درس نمی ده، حداقل واسه دبیرستان! من که باهاش خیلی رفیق بودم و هستم ولی دارم اینو می گم که آقای شیخ عطار به درد دانشگاه می خوره نه دبیرستان.
بیشتر تو کار مفهومه، یعنی باهاش که بحث کردیم این نکته رو می گفت که براش مفهوم مهم تر از مهارت در ریاضیه، در حالیکه هدف از ریاضی در دبیرستان بالا بردن مهارت برای بیشتر فکر کردن هستش.
ضمناً !
آخر سر به من گروه گالوا رو توضیح نداد !
90 تا سوال هم بهش دادم واسم یدونه حل نکرد !
گالوا رو هم خودم خوندم، سوال را هم خودم حل کردم:D
البته یه چنتاشو حل کرد:D
نمي دونم! از نظر من با بقيه ي معلما فرق داشت! مي دوني؟ يه جوري خيلي دلسوز بود! يني واسش مهم بود كه تك تك بچه ها بفهمن موضوعو! مي خواد كه سيستمو عوض كنه ولي خب مشكل اينه كه فقط خودشه و دوستاش(انقد بدم مياد از كيهاني خيلي ضايع خورش ملسه) ! يه چيز تو مايه هايه مونتسوريه!:دي من چون خودم از اين معلمايه سطحي و تمرينيو اينا ضربه خوردم خيلي واسم تجربه ي خوبي بوده!
اصولا همينه آخه!
پسرم تو واقعا فك مي كني كه بايد بشينه واست حل كنه تك تكشونو!??? نخير از اين خبرا نيس خودت خودتو بايد بكشي بالا!
نبايد ازش انتظار داشته باشي! كلي كار داره! من به اين رسيدم كه آدمايه موفق آدمايين كه همه رو مي پيچونن!(تو ايران) نصرتي هم يه مثال ديگه!;)
من باهاش کلاس نداشتم ولی دومای پارسال میگفتن بد درس میده.
اما من از خودش خوشم میاد هم حالیشه هم باحاله!
يه مقدار بد درس ميده ولي اگه بش عادت كني همه ي حرفاشو مي فهمي! ما خيلي خوب باش كنار اومديم!:دي …
اولاً که ایشون یکسال معلم با بودن، من هم دارم می گم که فقد مفهوم رو می گفت! کلاً تمرین سرش گرد بود. دوماً نمونه ی موفق نصرتی ؟ یعنی برو سرتو بذار بمیر ! نکته بعدی اینکه برداشت ایشون از تعویض سیستم اشتباهه ! من عرض کردم که هدف از ریاضیات دبیرستان چیست . نکته بعدی ؛ “شما نگران اینکه من خودمو بالا می کشم یا نه نباش!” ؛ خوب سوال پرسیدم، باید بپیچونه ؟ ضمن اینکه فوق لیسانش هم شریف نبود، اینا رو کی گفته بهت ؟
فقد=فقط!
آره خب نصرتي در حد خودش خوبه!
شما كتاب رياضيات دبيرستانو تاليف كردي؟
نگران نيسسم! مشكل اينه كه 90 تا سوال پرسيدي!
اينا چيزايي بوده كه معاونمون گفته! حالا اگه اشتباه گفته, به من ربطي نداره!
و مرسي كه اطلاعات درست دادين.
ولي واقعا زشته كه شماها انقدم جنبه ندارين كه حد اقل درست حرف بزنين!
كلا مي گم, تا زماني به آدم احترام مي ذارن كه احترامه بقيه رو نگه داره!…
😀
اینهمه جنبه ! کی گفته ؟
—
جان من، نصرتی یعنی الان الگوی توئه ؟
:))
ای بابا ! نصرتی !!
نصرتي الگوي باباشه!
من فعلا هدف اصليم چيز ديگه اي و الگوي اصليم شخص ديگه ايه!…
آخه هرجور محاسبه می کنم، نصرتی آدم موفقی نیست !
تا تو تعریفت از موفقیت چی باشه…
هر تعریف مسخره ای که در نظر بگیری ! نصرتی ؟!
—
این بحث باطل است!
باشه!
حالا بعدا ازت اعتراف می گیرم.;)