2008-10-11
آدم ؟
بعد از دوری …
داخلی , خوابگاه دانشگاه :
– واقعا ؟
– واقعا!
خارجی , سلف :
– منصور … آدم یه چیزایی می شنوه که واقعا بهمش میریزه … شام نمی خورم!
– درک میکنم! شاید …
خارجی , سایت دانشگاه:
مینویسم :
خیلی حرفا می شنویم … به حرمت ها سکوت می کنیم … می زاریم بگن … ولی نمیگیم … حس بدیه … حس اینکه کار و فعالیتی که داری میکنی همش یه نوع بچه بازیه … یه نوع ایجاد محل بازی برای کودکان! کیندرگاردن! گو تو میک ! هرچی …
حس بد , تمایل به ادامه رو سست می کنه … گلو فشار می آره … سکوت هجوم می آره … صدا خاموش میشه … تا کی ؟
7 نظر
“حس بد , تمایل به ادامه رو سست می کنه … گلو فشار می آره … سکوت هجوم می آره … صدا خاموش میشه … تا کی ؟”
تاکی؟ خدا می دونه…
نيما…
خب من الان عذاب وحدان نمي گيرم آيا به نظرت؟!
من معذرت مي خوام.
خوبه كه يكي باشه كه آدم باهاش حرف بزنه و كمك بگيره ازش… اما خيلي داغونه كه حس بد به كسي داده باشه!!
خيلي چيزا رو اگه ندونيم راحت تريم…
معذرت.
همين.
سكوت خيلي سخته !
خاموش شدن صدا …
رويه ي من در چند ماه اخير فقط سكوت بوده … !
اگه ندونم ناراحت ترم!
mAle khodete. pIe khodetam has!
امروز برام تو دانشگاه یه اتفاق جالب افتاد:
نگهبان دانشگاه به من گفت که هندزفری رو از گوشم در بیارم چون اگه یکی از نگهبانا منو با هندزفری در گوش ببینه اسممو رد می کنه و برام بد میشه!
سلام منم بيتام….. مي خواي بخرم واست؟( مقنعه) آخه من زياد داشتم…. منظورت از اينكه دفترت خطخطيه چي بود….. يه حسي به من مي گه من تورو مي شناسمو ديدم……اه باز من با ي آخره فاميليه حلي ه مشكل پيدا كردم:(