انتقاد از جناب رئیس
نه! اشتباه نکنید! این یک متن انتقادی نیست. تنها یک خاطره است.
هشت آذر ماه1388 بود که برای یک کار اداری و دیدن دوستان دوران دبیرستان به دانشگاه شریف رفتم. با کمی تلاش توانستم چند نفر از دوستانم را پیدا کنم و کنار حوض جلوی تالار ابن سینا نزذیک یک صندلی نشستیم و مشغول گپ و گفت شدیم.
پیرمردی لاغر که موهای لخت و ته ریش و ظاهری معمولی داشت آمد و روی صندلی کنار ما نشست؛ جوری که حرف های ما را می شنید. دغدغه آن روزهای من ریاست دکتر اعتمادی بر سمپاد بود، دکتر اعتمادی را یک بار از نزدیک در مدرسه مان برای چند ثانیه دیده بودم، آن پیرمرد هم شبیه او بود و مرا به یاد او انداخت.
با خود فکر کردم که شاید او باشد، اما چون ساعت اداری بود، اما پیرمرد اصلا قیافه اش به مدیران نمی خورد و حتی به کارمندان دانشگاه بیشتر شبیه بود.
همین شد که شروع کردم از گفتن در مورد سمپاد و بحث با دوستانم که آیا سمپاد رو به افول است یا خیر و با رئیس جدید که آمده این همه طلایه داران باز کرده چه بر سر سمپاد خواهد آمد. جایتان خالی دوستان که از اهل ادب و فرهنگ بودند چند فحش جانانه نصیب دکتر نمودند.
ناگهان پیرمرد از جا بلند شد و به سرعت رفت.
امروز شهاب، دوست دوران دبیرستانم در مترو می گفت: دکتر اعتمادی در شریف الکترونیک تدریس می کند.
بله!
کسی تا به حال غفاری رئیس جدید رو دیده؟ اخلاقش؟فهمش؟سنش؟ کسی میدونه چه جور آدمیه؟
واییییییییی!!چه افتضاحی شده… :s
ولی عجب آدم متینی بوده که هیچی نگفته و رفته….
فکر کنم یکی از دلایل استعفای ایشون همین فحش هایی بوده که اون روز خوردن:دی
یادم به مدیر کل افتاد.ولی خب همین که نظرات چند نفر رو بی پرده شنیده خیلی خوب بوده.
بله !! ایشون چند صباحی رییس شریف هم بودند البته !! :دی
این جا میتونین اسم و مشخصاتشو بین اساتید دانشکده برق ببینین :دی
http://sina.sharif.edu/~eeinfo/indexpeople.htm
Mr.Reza!1
یک خواهش خیلی زیاد!میشه از این لینکی که گذاشتین واسه برق، واسه مهندسی پزشکی شو هم بذارین واقعاً بهش نیاز است…
خیلی خیلی ممنون میشم
علاوه بر ریاست فک کنم یه مدت هم رئیس دانشکده برق بودن.
همون اوایل ریاستشون یک بار واسه همایش اومدن مدرسه ما و همه ی اینارو اعلام کردن و…!
هرچند که موقع ریاست ایشون ما پیش بودیم ولی چقدر که دل خوشی ازش ندارم.
متین نیلوفر؟احتمالا جوابی نداشته که بده ترجیح داده بره تا بیشتر انتقاد نشنوه.
خیلی اتفاق قشنگی بود.
خیلی جالب بود!
ولی یه چیزی:هر کسی خودشو بذاره جای ایشون و بگه:اگه شما بودید چیکار میکردید؟!
به نظرم کار درست این بود که گرم میگرفت ببینه انتقاد از چی میکنند؟ البته به این شرط که باور داشته باشه که کاراش اشتباه نبوده.(که بعید میدونم!)
موافقم
ای بابا حالا که رفته دیگه! شمام دارید راجع بلند شدن و نشدنش صحبت میکنید!
فائزه با من بودی!؟متوجه نشدم منظورتو،شرمنده
دکتر اعتمادی مگه یزدم اومده ؟:دی
این عکسه که سالن امفی تئاتر ماست !!!
× خوبه که ” گوشت برادر زنده ” ات رو نخوردی و جلوی فرد مذکور حرفتو زدی ، شاید روزی در خاطراتش بنویسد که چنین شد
“ولی عجب آدم متینی بوده که هیچی نگفته و رفته….”
من در جواب این گفتم نیلوفر
ولی عجب ادم بوده که خودشم فهمیده چه گندی زده و هیچی برای گفتن نداشته
متین بودن با کند زدن قاطی نکن
@نیما:
نیما فکر کنم گوشت برادر مرده باشه ها! :دی
اخه شماها آدم “غیر متین” ندیدین!!اگه یکی از مسئولین سابق مدرسه ما بود( گویا کلاً کادر دفتری مشهدو عوض کردن؛خدا رو شکر!) در دم واکنش نشون میداد بعداً هم انتقامشو از بچه های مدرسه میگرفت…میرفت سر همه کلاسا با همشون دعوا میکردو…کلی به همه سخت میگرفت…و خودشو تخلیه میکرد… :S
شايد اكه منم بودم همين كارو ميكرىم!!!
واقعا” تصورش هم خيلي سخته!
ولي خدايييش شد اينجا يه بحث مفيد راه بندازين؟!
اينكه طرف جطور برخورد كرده جه دخلي به ما داره؟D:
× از قصد “برادر زنده” رو توی ” نذاشتم که … خانم ساعی شما هنوز رسم الخط منو بلد نشدی ؟
@Asal:
اولش نوشتن که این فقط یک خاطره است.برای بحث کردن این پست رو ننوشتن.شما که خودت نویسنده ای توی سایت میدونی که یکی از دسته های مطالب خاطره س که میشه اونجا نوشت.هر پستی لزوما نباید بحث راه بندازه که.
به نظرم بدون اینکه خودت بدونی ثواب زیادی کردی !! …
به خانم نیلوفر :
شریف مهندسی پزشکی نداره. امیر کبیر داره . منم از اونجا اطلاعی ندارم. 😉
به Mr.Reza!
واقعاً!؟من نمیدونستم…مرسی به هرحال 🙂
هه!
هيچ كس جز آقاي اژه اي در اين پست نمي توانست تاب بياورد.
ديده مان به جمال جناب غفاري هم روشن گشت در كارگاه88!
فقط كمي مزاح مي فرمودند(!) و در مورد خانمي “نوري” نام در بحث با پروژه اي مربوط به آلودگي هاي نوري دلسوزي مي كردند. و گند آن است كه همه و همه، خيلي جدي بر زبانشان جاري مي شد.
معلوم هم نيست دكتراي چه دارند. از چه دانشگاه معتبري!!!!!
.
عادت مي كنيم…
عادتمان مي دهند! .
.
چه قدر بي صاحاب شده ايم!
دانشگاهش که معلومه دیگه…oxford!!!!!!!!
مگه سمپاد گله گوسفند که میگی بی صاحاب شدیم
برا خودت ارزش نیستی به دیگران احترام بزار
هر چی فحش بهش بدین حقشه.
طرف هنوز یه سال نشده اومده، شمپاد رو منحل کرد.
من فتوا میدم فحش دادن به اعتمادی ثواب داره!
پسر اسم درخشان من ننگین نکن
دفعه 100 بهت میگه یه وجه تمایزی بین اسم من و خودت بذار
وجه تمایزش خب فامیلیته دیگه علی 🙂
من خودم واسه سمپاد یزد هستم و ایشون رو دیدم…
متاسفانه با اینکه مدرسه ما جزو بهترین مدارس سمپاد کشور هست هنوزم زیر مجموعه سمپاد کل به حساب نمیایم.
ما که هر کاری کردیم (رتبه های تک رقمی کنکور.5 مدال طلا و نقره المپیاد کشوری.مقام آوردن توی اکثر مسابقات کشوری و…)هیچ فایده ای نداشت و ایشونن رفتن..
همه ی کارهای این یکی دو سال اخیر مقامات کشوری واسه سمپادیا هیچ فایده ای نداشته و اکثرا میخوان که دیگه سمپادی در کار نباشه…
فقط تنها کاری که آقای اعتمادی واسه مجموعه ما کردن این بود که توی همون یه سال حضورشون ظرفیت ورود به سمپاد یزد رو فزایش دادند و 70 نفر به 140 نفر یتبدیل شد.و یه سری دانش آموز…وارد سمپاد شدن الکی…
حتی مجبور شدیم که اتاق پینگ پونگ رو تیغه کنن تا دو تا کلاس بشه…و خرج الکی روی دست ما گذاشتن.[خیلی نامردن]
حتی ایشون دو بار پیاپی ظرف 45 روز به یزد اومدن.. الان هم یه گروه دیگه از سمپاد کل دارن میان یزد..
کاش این همه آدم که میومدن به یه دردی میخوردن…
خلاصه آقای اعتمادی خوب بودن ولی نه برای سمپاد…
[قابل توجه مقامات کل که واقعا دارن واسه سمپاد زحمت میکشن ودستشون درد نکنه.:دی]
بابا ساعی توئم فقط دنبال یه چیزی بگرد که بتونی بش گیر بدی یه حرفی داشته باشی بزنی! اه.
سسسسسسسسسسسس
چه ســـــوتی بزرگی……. :دی
هنوز حرفاشو تو نمازخونه مدرسه یادمه که می گف سمپادو به اصطلاح می خوایم بکنیم مثل آیس پک و…
واضح گفتم!