انتقادی بر هوگر 88
بسم الله الرحمن الرحیم
این پست دوست نداشتم الان بنویسم.
1 ماه برای هوگر88 تلاش کردیم و از درس ها جا موندیم و میخوام این چند روزه خودم رو به بچه های دیگه برسونم. در کل اگر جوابتون رو با کمی تاخیر دادم ببخشید. الان حتی وقت تراوین سر زدنم ندارم. این پست هم یکم دیر اپ شد دلیلش هم وابستگی خانواده هوگر به هم بود.
هوگر 88 با تمام خوبی ها و بدی ها به پایان رسید و انتقاداتی حق و گاه ناحق به کارنامه آن امضا می کرد. تمام اعضای هوگر انتقادات رو قبول دارند؛ اما گاه این انتقادات انچنان ناحق بود که دیگر این ناراحتی رو نمیشد در داخل نگه داشت و شعله های آتشش کل وجودها رو میسوزاند و بهترین راه انتقال آن زبان بود. هوگر 88 تمام شد و ما به عنوان بزرگترهای مجموعه باید نواقص رو پیدا کنیم و به 89ها انتقال دهیم. بیشتر نمی نویسم و دوست دارم موضوع رو در نظرات دنبال کنم.
علیرضا ساعی
قائم مقام هوگر 88
خواهشا فقط همایش های قبلی مرکز رو مثا بزنید و از این و اونور مثال نیارید
۱_ عنوان این پست واقعن عجیبه .
۲_آقای ساعی در این پست عقب نشینی شدیدی داشتید!
۳_اگه این پست رو نمیذاشتید خیلی بهتر بود یااینکه بعدا در یک موقعیت بهتر میذاشتید.
عجیب؟
عقب نشینی؟
من کلا ادم انتقاد پذیری هستم به شرط اینکه انتقاد حق باشه نه از سر لج بازی و ضایع کردن
بهتره منظورتون رو بهتر توضیح بدی
@ سها: این پست واسه افرادیه که انتقادهای زیادی به هوگر داشتن!
علی هم برای اونها تو این پست فضایی رو فراهم کرده که دوستان حرفاشون رو بزنن و علی جواب بده!
× گیر دادیا سعیده :دی
× به هر حال کنکور داریم و الان در حد بوقیم(البته جسارت نباشه، جمع احترام بود، خودمو عرض کردم :دی)
من منتظر دعوا یودم:دی(من هر وقت آخر جمله از :دی استفاده میکنم یعنی دارم شوخی میکنم،سوء تفاهم نشه)
بله!به هوگر انتقاد هم وارد بود،اصولا هیچ کاری مطلقا خوب نیست.
متاسفانه هوگر پسرفت داشته،نسبت به خودش،یعنی اگه بخوایم به عقب برگردیم میبینیم که 87 از 86 و 88 از قبلی ها ضعیف تر بوده.هوگر 86 واقعا خوب بود،ولی88 پسرفت داشت.البته زحمات دست اندرکاران هوگر رو نباید نادیده گرفت؛ولی خب نتیجه خوب نبود.و نتیجه ضعیفش(نسبت به خودش،بچه ها و مرکز شهید سلطانی)باعث میشه که کسی نگاه نکنه چقدر زحمت کشیدید،مثل فیلم دیگه،وقتی فیلمی ساخته میشه اگه فیلم خوب باشه میگن دست عوامل پشت صحنه درد نکنه،اگه بد باشه هم ملت نارضایتیشون رو اعلام میکنن و زحمات رو نادیده میگیرن.
اولا باید ببینیم شما از کدوم نگاه میگید ضعیف بود
در هر همایش دانش اموزی همایش اول برای عوامل اون هست و بعد برای بازدید کننده/.برای من نظر هوگری ها خیلی مهمتر از نظر دید سوم هست/.
هوگر امسال از جهاتی کاملا بینظیر و بیسابقه در این 4 سال بود/. البته ممکنه از دید سوم پسرفت داشته باشه اما به نتایج بزرگی رسیدیم که نظر دید سوم برای ما چندان مهم نیس
ما همایش برگزار میکنیم تا دیگران بیان بگن اه اه یا به به!!!
یا همایش برگزار میکنیم که نکاتی مثل:
1-کار گروهی
2-زندگی در اجتماعات کوچک
3-متحد شدن
4-خلاف میل خود حرکت کردن برای احترام به دیگران
4-تصمیم در مواقع بحران
5-مشورت کردن و تصمیم گروهی
6-…
یاد بگیریم.
من حاضرم اثبات کنم که همایش ما نه تنها پسرفتنداشت بلکه پیشرفت چشمگیری داشت
پارسال مثل اداره همایش برگزار شد،صبح میومدیم ارائه میدادیم و بعد از ظهر میرفتیم
یک مثال ساده میزنم تا درک بهری داشته باشی:
1-یه گوشه نشستی و دیگران یک دیوار میسازند و تو میری بالاش و افق نگاه میکنی
2-استین ات میزنی بالا ملات درست میکنی میری با بقیه دیوار میسازی بعد میری بالا افق نگاه میکنی
کدوم روش زمانی که میری بالای دیوار شوق بیشتری داری/.
همایش پارسال مثل حالت 1 و همایش امسال حالت دوم بود
دلیل بعدی ما میام تو همایش تا عرصه های اجتماعی رو درک کنیم یا یا یک مسئله حفظ منیم؟
اگر یک مسئله بخوایم حفظ کنیم که سر کلاس کنفرانس ارائه میکنیم اخرشم یه 20 میگیریم یا قراره یاد بگیریم چطوری تو اجتماع با هم باشیم/.
بریم تو دانشگاه ها بپرسید که چند درصد ازکارهای گروهی مثل پروژه ها با رضایت بالا 90%درصد انجام میشه؟؟
هدف همایش اینه نه اینکه اختراع کنم یا یه طرح شاخ ارائه کنم/.
ما الان به روابط سالم اجتماعی بیشتر نیاز مندیم یا به اختراع و علم/.
این همه لیسانس و فوق لیسانس تو جامعه هست/.
چنتاشون دیدی که سر جریانات انتخابات بشینن با هم صحبت کنن اخرش به دعوا و دلشکستگی نرسه؟
هدف اصلی اینه.شما ستون ساختمون ول کردی رفتی دنبال گچ بری دیوار
فک کنم مثال کاملی بود
این فلسفه و مقدمه بود اگه کافی نیس مثال های عینی اون رو از امسال بزنم
لطفآ میشه بگید از چه نظر بینظر بود تا ما هم متوجه بشیم؟ آقای ساعی مثل اینکه شما در سفسطه مهارت خوبی دارید.بحث سراین نیست که بچه هازحمت نکشیدن.ما داریم میگیم هوگر پسرفت داشت.این موضوع خودش کلی دلیل میتونه داشته باشه.باشه قبول که ما باید کارگروهی وکنارهم بودن و همکاری کردن رو یاد بگیریم در همایش هامون،امااین فقط یک طرف موضوعه.از طرفه دیگه باید در نظر داشته باشیم که همکاری بچه ها باید نتیجه و فایده های دیگه ای هم داشته باشه.ما نگفتیم هوگر یا حالا هر چیزه مشابه باید ۱۰۰ درصد اختراع باشه،بلکه باید کارهائی ارائه بشه که حداقل ارزش داشته باشن.مثلا غرفه زیستتون واقعا از نظره بیمحتوائی و سرهم بندی بی نظیر بود.اگه تشریحه۴ تا موجوده کوچولوی معمولی بینظیره من تو به من شترمرغ تشریح میکنم که هم تشریح کرده باشم هم بدش میتونیم ی ملتو غذا بدیم.بی نظیر هم میشه!:دی
واقعا امسال به من یکی خیلی خوش گذشت
من هم پارسال تو تیم علمی بودم و هم امسال
امسال ما به اجماع بودن رسیدیم و روز اخر(چهارشنبه)واقعا خستگی از تنمون در رفت
یک تشکر فوق العاده ویژه از علیرضا بکنم که امسال روز اخر ترکوند کاری که حداقل پارسال که خودم بودم کاملا خلا حس شد
امسال از نظر بچه ها کاملا متفاوت بود و این رو از هر کس که بخواید میتونید بپرسید
کل 2 ماه همایش و قبلش یک طرف و چهارشنبه یه طرف
علرضا واقعا دستت درد نکنه من همش دارم حسرت میخورم که چرا همایش اینقدر زود تموم شد
در مورد کلوچه ها و ناهار حتما ازش بپرسی
دمت گرم داداشی
اسمم ننوشتم چون فقط همین یه نظر دادم و نمیخوام درگیر بشم و فقط برای حمایت اومدم
یه سوال میتونم بکنم ؟
شما چه چیزی پارسال تو غرفه زیست دیدید که امسال ندید؟
سلام!
ببخشید که یکم دیر، ولی بالاخره وارد بحث شدم!
اول یه معرفی بکنم خودمو، پرهام! مدیر هوگر 86، خاک پای هوگریا!
خطاب به سها: سلام، اگه میشه خودتو معرفی کن، بعد بگو ببینم چقدر از غرفه زیست تشریح بود؟ میکروبیولوژی و ندیدی؟ رفتار شناسی و ندیدی؟ به نظر من فوق بی انصافی قضاوت میکنی. امسال ارائه و توضیح یکم ضعیفتر شد، ولی پروژه ها چندین برابر رشد داشتن. پارسال فقط یکم ارائه (سمبل) قویتر بود. پروژه ها تگراری و ضعیف بودن، بقیشم سرقتی، اینو میگم چون از خودم دزدیده شده بود! ارائا (سمبل) قویتر هم بخاطر تجربه سال دوم بچه ها بود. امسال تو وقت کم پروژه ها عالی انجام شد، شدیدا سر دفاع از کیفیت زیست هستم،
خطاب به بقیه: سال سوم جشنواره از نظر اجتماعی سقوط وحشتناکی کرد، هرچی 2 سال کاشتیم داشت میخشکید. هنر سال چهارو همین رو بس که خرابکاری سال سوم رو درست کرد، راهنمایی ها رو هم راه انداخت، بچه ها رو به یک جامعه هوگری تبدیل کرد، که خاطرش تا عمر داریم میمونه، این اصل هوگره، نه اینکه بچه ها از تموم شدنش خوشحال بشن و از وقتی که هوگر تموم میشه استراحا و افسوس زمان از دست رفته رو بخورن. آره، هوگر اول از همه یه خانوادس، زنده باد هوگر
@علیرضا ساعی:
حرفهایی که زدی قبول،آره یه کار گروهی بود،همه با هم در کنار هم همراه هم برای یک هدف مشترک تلاش داشتن،ولی این پشت صحنه همون فیلم س،عوامل اجرا تلاش کردن(ایول به همشون،که از کلاساشون زدن،از مرحله 2شون و خیلی چیزای دیگه زدن.. .)،ولی نتیجه اش جالب نبود.
یک بازدید کننده اول اول میاد کارهای آماده شده رو میبینه،بعد اگه نتیجه خوب بود میاد اون همدلی و یکرنگی رو میبینه. امسال کارای خوبی داشتید،قابل تحسین بودن ولی نه همش بعضیاش.
شهید سلطانی غرفه رباتیک داشت(اگه اشتباه نکنم برای اولین بار)این کار بزرگی بود.ولی قشنگ نبود،میدونی چرا؟
یک نفر رو گذاشته بودین واسه ارائه که نه دانش آموز بود نه سمپادی،ولی استاد پایین آوردن مخ ملت بود.کسی رو گذاشته بودین که با اولین جملش کاخ زحماتتون رو با خاک یکسان کرد.طرف برگشته میگه:بچه های مدرسه میخواستن هفته پیش رسکیو بسازن دیدن نمیتونن مارو آوردن!
یه نفر رو گذاشتین که تمام تخیلاتش رو در قالب یک سری عکس که به راحتی تو اینترنت پیدا میشه در آورده بعد شروع میکنه از خود تعریف کردن.
شروع میکنه:ربات ما خیلی محکمه چون ورق 2نیسان جوش دادیم.سیستمش تانک نیست(موتورها رو سیستم تانک بسته بود).
اونا حتی سر کابلهاشون رو هم لخت نکرده بودن مدارشون روآماده کنن،کابلا رو نو نو گذاشته بودن رو مدار.
حالا به جای اینکه اون آدم رو میاوردین همه رو ضایع کنه مخ بازدیدکننده هم خورده بشه،خود بچه های مدرسه یدونه مسیریاب ساده که فقط یه خط راست رو دنبال کنه میساختن ارزشش بالاتر نبود؟،به خدا بود.کار اول بود اگرم ضعیف بود ارزش داشت چون برای اولین بار بود.نه اینکه یکیو بذارین تخیلاتشو بگه بعد هی بگه تو شریف هم هنوز این کارو نکردن(شریف مگه چقد خوفه تو رباتیک؟خیلی قوی نیست)
یه همچین چیزایی باعث میشه زحماتتون نادیده گرفته بشه.
یه چیزی داشتین ویروس های زیستی بود،رسما علوم سوم راهنمایی بود یه سری اسلاید زبان اصلی هم داشت.
این چیزا در حد شما و مرکزتون نبود.
ضمنا هر نوآوری ای لزوما اختراع نیست.
ضمنا اگه نظر هوگریها خیلی مهمتر از بقیس گذاشتن پست اینجا بیمعنیه.
ببينيد دوستان هوگر دو جنبه داره: علمي و اجرايي.كارهاي اجرايي تو دو ماه قبل از همايش حرف نداشت. يه خانواده ي كامل شده بود.چيزي كه داشت هر سال ضعيفتر مي شد. كاراي اجرايي در روز هاي همايش يه كم ضغيف شد اما فكر نمي كنم اين توسط بازديدكنندگان قابل احساس بوده باشه چون خانواده ي هوگر خيلي از اونا در خودش هضم كرد. پس در كل نتيجه مي گيريم اگه كسي از بالا به جنبه ي اجرايي هوگر نگاه كنه نمره ي خوبي بهش مي ديده(البته از نظر من-اگه جايي اشتباه مي كنم بهم بگيد!). اما جنبه ي علمي هوگر:آقا پرهام كه حاضرن از غرفه ي زيست دفاع كنن و غرفه ي زيست هم غرفه اي بود كه تا اينجا بيشترين انتقاد رو بهش داشتين. تازه فرض كنيم غرفه ي زيست امسال ضعيفتر بود آيا اين دليل ضعيف شدن جنبه ي علمي همايش مي شه؟ يه سال بچه هاي زيست قويترن/يه سال شيمي/يه سال فيزيك و…اگه از اين حدود بيست غرفه ده تا شون ضعيف شن و ده تاي بقيه قوي نشن ميشه گفت سطح علمي همايش افت كرده! فكر نمي كنم امسال يه همچين اتفاقي افتاده باشه.اگه لطف كنين چند تا مثال ديگه از ضعيف تر شدن ساير غرفه ها بزنين به بهبود مثير بحت كمك بسزايي خواهيد كرد.
aval bebakhshid aram en minivisam
akhe ba laptopam:
kari ke ma to ghorfe robatick kardim binazir boood
ma emsal kelas amoooozeshi dashtim
yani kharej azmadrese adam avordim be bache ha amoooozesh dadan va zamani ke robat be 70% resid moshkelati pish oooomad
yeki az khanevade ha dg nazash bachash biad – yeki tarhe ghorfe phisic ham dasht-yekishooon ham abele morghooon gereft
age ooon marizaro miavooooordim hamin to migofti adam nadashtan miriz avordan
dar darvazarooo mishe bast dar …. mardoooom omran :gh
@علیرضا ساعی:
گفتم که گذاشتن کلاس و آموزش دیدن کار بزرگی بوده و هست.اگه خودت نیم ساعت اونجا ایستاده بودی همون معلم رباتیکتون مخت و آورده بود پایین،اگه نیم ساعت(البته دو بار،یعنی یه بار که رفتی دوباره به زور نگهت دارن)و به چرندها و تخیلات یک آدم و الکی از خود تعریف کردناش گوش میدادی از ماها عصبانی تر میشدی.
حتی اگه جای اون غرفه دو تا گلدون میذاشتید بهتر از اون بود که اون غرفه رو داشته باشید.ضمنا اگه آدم مریض می آوردید من هیچ وقت اون حرف رو نمیزدم،اصولا هر آدمی(البته شما رو نمیدونم)میدونه که nنفر با هم یه رسکیو نمیسازن،پس اگه آدم مریض رو آورده بودید همه میدونستن که سازنده اصلی ربات همینه و هیچ ایرادی بهش وارد نبود،حداقلش این بود که یک دانش آموز اومده برای اولین بار ربات ساخته و “خودش”داره ارائه میده.نه “آقا معلمشون”بیاد “تخیلاتشو”ارائه بده.
امسال بچه های هوگر از لحاظ ارائه دادن ضعیف تر از سال و سال های گذشته بود،آمادگی کامل نداشتن،تا یه ذره سوال پیچ میشدن(البته عده ای؛که کم هم نبودن)از اضطراب کم مونده بود کارشون به آب قند برسه.
غرفه نجوم هم ضعیف بود،بار علمی ش با تقریب خوبی صفر بود.
همین طور ریاضی و انفورماتیکش(البته اون برنامه بازی جالب بود).
خوب یکم بحث به دعوا داره کشیده میشه! انگار میخواین تخریب کنین. اینو قبول کنین که هر سالی با رفتن عده ای یه بخشی ضعیف میشه و هرسالی با اومدن بعضیا میتونه قوی بشه، پس ایراد یه غرفه یا یه بخشو نباید تعمیم داد. دوماَ هوگر خانواده ای هستش که قبل از ارائه، کارش آموزشه. اگه داری به ارائه گیر میدی باید ببینی بچه ها روز اول چجوری ارائه میدادن و روز آخر چجوری، هنر هوگر پیشرفتشه، ببین شخصیت بچه ها، فن بیانشون، توانایی گفتاری و رفتاریشون چقدر پیشرفت کرده.
با این حال انتقاد به رباتیک و نحوه بیان نسبتا ضعیف رو فبول دارم، ولی اینکه کل همایش افت داشته، چه علمی چه اجتماعی چه اجرایی، اصلاَ قبول ندارم
خب بهتره که این شب عیدی دعوا نکنیم:دی
آقای پرهام قصد تخریب نیست،انتقاد که متاسفانه یه مقدار تند شده.
بله خب مسلمه،پارسال انفورماتیک خوب بود ولی اونایی که کار خوب داشتن یا فارغ التحصیل شدن یا حالا به هر دلیلی نیومدن.
این بحث اجتماعی همایش هم به نظر من همون پشت صحنه است که وظیفه بازدیدکننده نیست که اونو ببینه.همین طور اجرایی.
یک چیزی هم موند،شما همتون دارین از داخل به هوگر نگاه میکنید بقیه از بیرون!طبیعیه که خودتون نمره خوبی بدید،با توجه به تلاش های حالا شبانه روزیتون،هر کی جای شما بود حتمن نمره خوبی میداد.ولی دقت کنید که یک سری آدم(فقط من نه)از بیرون به این مجموعه نگاه کردن و نمره خوبی ندادن،حتی اگه کارهای خوبی هم توی اون نمایشگاه بود(که البته بود)بعضی “افتضاحاتی”هم داشت که باعث میشد نمره نسبتا خوب همایش با یک سری عدد منفی جمع بشه و در کل نمرش بیاد پایین.
نه خوب من یه طرفه نمیبینم، من امسال هم از درون دیدم و هم از بیرون، خودم ایرادای کارو میدونم، منفیهاشو هم میدونم. یه سری از چیزایی که دوستان گفتنو قبول کردم و یه سریاشو نه.
درضمن اون بخش اجتماعیش چند برابر مهمتر از بخش بازدید کنندشه، بی احترامی به شما نباشه، فقط ما بخش اجتماعیشو خیلی مهم میدونیم، ارزش بازدید کننده ها سر جاش، نظرشون محترم، انتقادشوم مستدام!
بله،حرف شما درست،بخش اجتماعیش مهم.این طور که شماها بخش اجتماعی هوگر رو بزرگ کردید،از این به بعد در مدرستونو ببندید بگید که ببخشید ما فقط عرصه اجتماعی و کار گروهی برامون مهمه،بازدیدکننده محترم از پذیرفتن شما معذوریم بفرمایید بیرون سماق بمکید.یه همچین کارایی nجنبه داره که شما فقط اون کاری که به نظرت خودتون بهتر بوده رو گرفتید دست هی میگید نه این مهمتره؛این بی نظیر بود،ما نمره 20 میدیم و… .در صورتیکه باید تمام جنبه هاشو نگاه کنید که متاسفانه نمیکنید و حالا محض دل خوشی بازدیدکننده هم که شده میگید نه حالا برا ما مهمه شما چی میگید.
دیگه جای بحثی نمونده.
آفرین به اون بخش “اجتماعیش”،صد آفرین به بخش “علمیش”؛هزارآفرین به بخش”اجراییش”.دم همه اونایی که کار کردن هم گرم.واقعا دست مریزاد.
@ پرهام :
من معرفی کنم شما میشناسی؟
به هر حال من سها هستم،ساله سومی فرزانگانه کرج،رشته تجربی.
بله غرفه ی زیستو دیدم،اما به نظره شما آقای پرهام کشت باکتری اونم توی محیط کشت بدون آگار خیلی خوفه؟ یا آزمایشه ساده کپی شده ای که تو هر کتابی پیدا میشه بینظیره؟بعدشم اینکه ارائه واقعا بعد بود.چرا من میگم سرهم بندی؟چون تو همین غرفه ی زیست ارائه دهنده ها حتا اطلاعات ساده هم که باید میدونستن ، یا نمیدونستن یا اشتباه میگفتن.
یک مورد واقعا افتضاح که اگه نگم رو دلم میمونه! اونم غرفهی موسیقی پاپ!واقعا وحشتناک ترین چیزی بود که میشود توی هوگر دید!
راستی آب قند با سعیده موافقم!!!مخصوصا فیزیکی ها!انگار که داشتن پس میفتادن!
@سهاجان:اصلا مهم نیست اینکه فیزیکیا داشتن پس میفتادن،یا اینکه چه “افتضاحاتی”داشت؛مهم عرصه “اجتماعی”ه که نمرش”20″بود.نتیجه ای که دادن دست بازدیدکننده اصلا”مهم”نیست.فقط و فقط “عرصه اجتماعیه”که بینظیر بوده.
بس کنید شماهام دیگه! این چه طرز حرف زده؟! پس میوفتادن!! خودمونم همچین چیزی نیستیما! 😐
@فائزه:من حدودنnبار گفتم که کاری با اون “به من”ندارم،همه و خودمون میدونیم که اون نمایشگاه چه چیزیه؛نه کسی براش وقت میذاره،نه کسی دلش میخواد کار کنه،اگه میخواستیم چیزی رو زیر سوال ببریم راه دور نمیرفتیم،نمایشگاه خومون بهترین مکان برای گیر دادنه.
صرفن انتقاداتی بود که تمام شد.
“عید همه هم مبارک”.
حداقل المپیاد نشون داد سطح علمی افراد غرفه فیزیک ما چه سطحی بود/.
ما هم میتونیم بکوبیم اما تو داریم/.
منم بلدم تعریف کنم:
پارسال تو به من طرح شاخ فیزیک تون توضیح در مورد ایگنوبل بود
شما یه مثال از به من بزنید که هم سو با حرفاتون باشه
یه مثال بزنید حداقل قبول کنیم حرفیرو که میزنید فبول دارید
بله عرصه اجتماعی مهمتره.
این همه دکتر مهندس داریم خداییش چرا داریم درجا میزنیم یا اینقدر سرعت کمه حتما مشکل از جای دیگس
تو این همایش ما به این رسیدیم که این جنبه قوی تر کنیم و فوق العاده هم حال داد
نظر شخصیمه:من برای اهداف خودم میام همایش نه برای به به چه چه مردم و اشکال های بنی اسرائلی مردم تو-میام که ضعف خودم بر طرف کنم و مهمترین اشکال من فن بیان،روابط اجتماعی،سعه صدر،انتفاد درست نه کتاب دفتر
عید همه شروع شده
بیا دلایلت بگو
ما اگه وقتم بذاریم چیز خاصی از آب درنمیاد. وقت بذارید بینیم چی میشه. اون مدرسه از ریشه و پایه مشکل داره که قبلا هم توضیح دادم.
من در مورد اون “از پا افتادن” دارم میگم ! از نظر سواد علمی هم باشه باز ما بیشتر از اونها چیزی بلد نیستیم. نه اینکه بخوام خودمون رو کوچیک کنم ولی شما ها خیلی دارید سواد خودتون رو میکشید بالا در حالی که اینطوری نیست!!!!
کلام آخر: نمایشگاه با نمایشگاه مقایسه میشه. پس تو عمل نشون بدیم چیزی بلدیم.هان؟ اینطوری بی فایده ست بحث!
با عرض شرمندگی ! ما چون با یه دستگاه وارد سمپادیا شدیم کامنت من هم زرد رنگ شد. با عرض پوزش از علیرضا که ایمیل رو عوض نکردم :دی
دليل اينكه فشار بچه هاي فيزيك پايين بود ميدونيد چي بود؟
تو 24 ساعت اول نيم ساعت خوابيدن و روز هاي بعد هم مي خواستن با تمام جون و دل به مردم آموزش بدن.به دو گروه كه توضيح مي دادن خسته مي شدن. اين حرف خيلي ناراحتم كرد!بيايد از اون غرفه فيزيك هر كدوم از بچه هاي ما رو كه خواستيد انتخاب كنيد: خودتون كه هنوز اونقدر بزرگ نشديد كه بتونيد بفهميد تو فيزيك چند مرده حلاجن!اما معلماتون مي تونن بررسي كنن
تازه مطمئنم كه بعضي جاها بچه ها از معلماي فيزيك قويترن!
چطوره آقاي ساري اصلاني وقتي ميان بازديد از غرفه فيزيك كلي حال مي كنن اما شما كه مياين بچه ها پس مي افتند!؟ نه كه فيزيكتون تركونده!!!!! حد خودتون بشناسيد دفعه ي بعد كه رسم انتقاد رو رعايت نكنيد پاسخ تند تري خواهيد شنيد(يه سري افراد كه هنوز گير مرحله اول قبول شدنن اصلا ترسناك نيستن!)
قبل از هر چیزی:من نگفتم پس افتادن در جواب دوستم گفتم مهم نیست که چه حرفایی میزنی از جمله پس افتادن(لطفا جملات رو دقیق بخونید،البته یک متن نمیتونه به راحتی منظور رو برسونه،حق دارید ناراحت بشید.به هر حال من “معذرت”میخوام اگه توهینی شده.)
@مهرداد خانی:نمیخوام بحث کنم،کاملا هم فراموشش کرده بودم ولی اگه صبش یه نگاه رو اثبات رابطت مبنداختی بد نبود.
ضمنن در مورد گیر قبول شدن شدن مرحله 1 اینکه فرزانگان نترکوند دلیلش این یوده که پایه سومش “فقط”یک نفر داشت که فیزیک میخوند،که البته قبول هم نشد،و تنها نجومی مدرسه قبول شد.(میتونی دلایل رد شدنشو از آقای دهقانی معلم المپیاد خودتون بپرسی)،حالا نه اینکه خودتون امسال خیلی خوفید،تعاریفتونو شنیدیم؛افتخارات ایران زمین!!!
بهترین مثال افتضاحات به من،غرفه”هوافضا”سال 86.افتضاحی بود که در تاریخ ثبت شد.(@آقای ساعی:خودت کامنت دادی نوشتی که مثال فقط از هوگر بیارید)
ضمنن یه امتحان هیچ وقت نمیتونه سواد کسی رو نشون بده.
@فائزه:کسی نخواست خودشو ببره بالا. دیدی که در اوج”آرامش”انتقاد کردیم.اگه حرفی هم زده شده منظور خاصی نداشتم،و اشاره به فرد خاصی هم نداشتیم.
میدونم سعیده جان! ولی به قول خودت دیگه بحث کافیه گرچه هرکس نظرش رو داد. کل کل سلطانی فرزانگان هم بچگانه ست :دی پس بیخیل! 🙂
این هوگر که عرصه اجتماعیش این قدر ترکوند , چرابه شماها اداب صحبت یاد نداد؟ کاش یاد بگیرین که برای پیش بردن حرفتون چیزی بیربط به موضوع رو نکشین وسط. متاسفم که اینو میگم اما واقعا ترحم انگیزه این رفتار.بعدشم مهرداد خانی سعیده همیشه کسی بود که همه از ساله اول امید و انگیزه و توانائی رو توش دیدن ،اما خوبه که بفهمیم که گاهی اتفاقاتی توی زندگی میوفته که دست کسی نیست .بعدشم اگه شما کسی رو ببینید که رنگش پریده و دستش داره داره میلرزه و حرف زدنش درست حسابی نیست حتما میگید خیلی ریلکسه!!!!بهتره بچه های فرزانگان ادامه ندن. باشه هوگر پرفکت ،عالی،مفید…مستدام باد…
اول سلام به همه و اينكه سال نو تون مبارك.
بچه ها مي شه ديگه تمومش كنيد؟ من نمي خوام از كسي جانب داري كنم، هر چند يه جاهايي واقعا حق با ما و يه جاهايي هم با شما بوده.
اما اين بحث ديگه خيلي مسخره شده، به جاي انتقاد سازنده، همش داريم همديگرو مي كوبيم، يكي از ضعف غرفه هاي هوگر ميگه،يكي از ضعف ارائه،يكي هم از سصح علمي و قبولي تو مرحله 1 المپياد! كه خداييش هركدومتون اگه پيش خودتون و جدا ازين جو مزخرف يه كم به حرفاتون فكر كنين و يه ذره هم منصف باشين به اين نتيجه ميرسين كه هيچكدوم از حرفا كاملا به حق نيست. با اين طرز برخورد ها، من نوعي حتي اگه واقعا يه انتقاد يه حق هم داشته باشم تر جيح ميدم بيان نكنم كه يه وقت سوء برداشت نشه(كه همين اتفق هم افتاد متاسفانه).
آقاي ساعي: من قبول دارم كه شما واقعا زحمت كشيدين و اينكه بچه هاي خودتون راضين از كار اجرايي يعني وظيفتون رو به نحو احسنت انجام دادين، اما اون مدل برخورد با افرادي كه تو مدرستون مهمون بودن و توهين مستقيم به طرف مقابل اصلا جالب نبود و تنها چيزي كه در پي داشت، برداشتي بود كه از شخصيت شما و تعميما از بچه هاي شهيد سلطاني ميشد متاسفانه. در حالي كه حتما برداشت اشتباهيه، يعني اميدوارم كه باشه. ما براي بازديد اومده بوديم، نه دعوا. اونطوري كه شما صداتون رو برديد بالا و با اون برخورد واقعا زشتتون انتظار احترام نداشته باشيد از ديگران. برخورد شما فقط به قول خودتون خانوادهي هوگر رو از شنيدن انتقاد هاي به جا و البته منصفانه -كه مسلما موجب پيشرفت هوگر مي بود- محروم كرد.
آقاي خاني: به نظر شما واقعا مرحله 1 ملاك سطح سواده؟اگه اينطوريه متاسفم براتون. اگه شما تو اين مرحله يك هاي ماشاء… معتبر و سواد سنج باشگاه قبول نمي شدين -به خاطر بي دقتي كه كم هم نيست تو بچه ها- دليل بر بي سواديتون بود؟ يا قبول شدن هركس نشونه ي سوادشه؟
لطفا در حد و شان خودتون رفتار كنيد، مگه افرادي كه مرحله اول قبول شدن ترسناكن؟ يا اينكه مثلا ما بايد از شما بترسيم؟! يا حرفتون مثلا تهديد بود نكنه؟!! برخورد تند هنر نيست آقاي محترم! برخورد تند و تند تر رو هر كسي بلده! جواب انتقاد رو اگه منطقيه، بديد. نه اينكه هر چيزي رو سپر كنيد واسه ي دفاع.
سها و سعيده: شما هم اين تند گويي رو تو انتقاد يه كم كم كنين! اگه من فردا موقع ارائه به هر دليلي(چه خستگي،چه عدم تسلط) رنگم بپره و دستم بلرزه، درسته كه ديگران به عنوان انتقاد اونم به اين شكل مطرحش كنن؟ تازه اگر واقعا چنين چيزي بوده باشه.
و از نظر سطح علمي هم اين موضوع خاصيت علوم پايه ست. كه اگه بخواي مطلب خوبي ارائه بدي از سطح دانش آموزي و همه فهم خارج ميشه. اگه من نوعي بيام تو غرفه ي -مثلا- رياضي يه مطلب ساده در حد فلسفه ي رياضي ارائه بدم، يا مثلا سوالي هر چند ساده پرسيده بشه كه تو اون لحظه نتونم جوابشو بدم بايد بنا به بي سوادي من نوعي گذاشته بشه؟ اگه اينطوريه پس غرفه هاي علوم پايه هميشه ضعيفند و ارائه دهنده هاش بي سواد! غرفه هاي يه نمايشگاه دانش آموزي عمومي نبايد خيلي هم تخصصي باشن. مهم اينه كه من نوعي كه مثلا از زيست زياد سر در نميارم هم بتونم از غرفه ي زيست استفاده كنم و از شنيدن مطالبش هم لذت ببرم هم چيزي ياد بگيرم. البته در اينكه اطلاعات غلط نبايد داده بشه، يا ارائه دهنده ها بايد تسلط كافي داشته باشن شكي نيست، چون يه بالاخره يه زيستي هم پيدا ميشه كه 4 تا سوال درست و حسابي بپرسه.
به عنوان بازديد كننده اي كه قصد انتقاد داره، حد اقل نبايد زحمت هايي كه كشيده شده رو ناديده گرفت و به خاطر رو كم كني حرفي زد كه تمام زحمات آدما بره زير سوال.(يه سري حرفا هم هست كه بعدا به خودتون ميگم.)
اميدوارم كه دوستان هوگر اين حرفا رو يك دعواي جديد تلقي نكنن و يه كم بهشون فكر كنن بدون جبهه گيري بيجا. چون لا اقل من قصد دعوا نداشتم و ندارم و تمام زحماتي كه براي هوگر 88 كشيده شده رو محترم ميدونم -و ترجيح مي دم كه راجع به موضوع ديگه اي هم انتقاد نكنم، هرچند خيلي سوال ها داشتم و بعضي چيزا واقعا جاي بحث داشت البته به دور از دعوا.-.
سلام به همگي.
مدت هاست به سمپاديا نيومدم.ظاهر جديد نويسنده هاي جديد و مطابق عادت هميشگي سمپاديا بحث جديد.هميشه از نويسنده هاي اينجا خوشم ميومده چون واقعا ديدگاه هاشون جالبه و ارزش خوندنو داره.
مثلا همين ديدگاه ساينا، مصمم ، مفيد و مثل هميشه من باش موافقم.
يكي يه توضيحي در مورد اين هوگر به ما بده بد نيست.يا اگه سايتي چيزي هست هم لينك بديد.
سلام و سال نو همگی مبارک.
با این حرفا که پیش اومد منم ترجیح میدم انتقادهاو پیشنهادهام رو راجع به هوگر نگم.
آقای خانی:فکر کنم بیشتر از همه خودتون رسم انتقاد رو رعایت نکردین.اولا اگه مدرسه ما هم میذاشت هر سال مرحله 1 بدیم،هم علاقه بچه ها به المپیاد خوندن بیشتر میشد و هم تعداد قبولیامون.دوما متاسفم که به قبول شدن در اون امتحان جذاب افتخار میکنید.چون منی که تو فیزیک انگشت کوچیکه سعیده هم نیستم تو اون امتحان قبول شدم و دلیل قبول نشدن سعیده هم فکر نکنم ربطی به شما داشته باشه.بعدشم:
نردبان این جهان ما و منی است/عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم هرکس که بالاتر نشست/استخوانش سختتر خواهد شکست!
در بقیه موارد هم با حرفای ساینا موافقم.
خستگی کار زیاد بود و من داغون بودم
در ضمن من من صدام رو اونجوری که نوشتی نبردم بالا
یه جوری گفتی که انگار داشتم arbade میکشیدم
رفیقتون داشت جیغ میزد منم چون صدتم بشنوه مجبور شدم صدام ببرم بالا تا بشنوه
الان شما ها شدید پاک معصوم و ما شدیم کثیف و شیطان صفت
خوب بلدید کلام رو جهت دهی کنید
اولا عيدتون مبارك.
ثانيا:
هيچ كس نگفت كه قبول شدن در مرحله اول نشانه ي خفن بودنه!
@ سها:
این هوگر که عرصه اجتماعیش این قدر ترکوند(شكي درش نيست) , چرابه شماها اداب صحبت یاد نداد؟(اگه به كامنت هاي قبلي نگاه كنيد مي فهميد كه كي ادب صحبت كردن بلد نيست! متاسفم هوگر براي عرصه ي اجتماعي بازديدكننده هاش نميتونه كاري كنه!) کاش یاد بگیرین که برای پیش بردن حرفتون چیزی بیربط به موضوع رو نکشین وسط.(توضيح خواهم داد) متاسفم که اینو میگم اما واقعا ترحم انگیزه این رفتار*.بعدشم مهرداد خانی سعیده همیشه کسی بود که همه از ساله اول امید و انگیزه و توانائی رو توش دیدن(به حرفتون اعتماد مي كنم) ،اما خوبه که بفهمیم که گاهی اتفاقاتی توی زندگی میوفته که دست کسی نیست(صد درصد!خودم تجربه اشو داشتم) .بعدشم اگه شما کسی رو ببینید که رنگش پریده و دستش داره داره میلرزه و حرف زدنش درست حسابی نیست حتما میگید خیلی ریلکسه!!!!(نمي گم ريلكسه ولي نمي گمم اين ايراد طرفه يا هل شده)بهتره بچه های فرزانگان ادامه ندن.(هر جور راحتين) باشه هوگر پرفکت ،عالی،مفید(اين يه توهينه)…مستدام باد(ان شائ الله)…
@ ساينا: به نظر شما واقعا مرحله 1 ملاك سطح سواده؟(خير ولي يه حسنه)اگه اينطوريه متاسفم براتون. اگه شما تو اين مرحله يك هاي ماشاء… معتبر و سواد سنج باشگاه قبول نمي شدين -به خاطر بي دقتي كه كم هم نيست تو بچه ها- دليل بر بي سواديتون بود؟(خير ولي يه نقصه كه مي تونه علمي نباشه) يا قبول شدن هركس نشونه ي سوادشه؟(خير)
لطفا در حد و شان خودتون رفتار كنيد(هميشه حواسم به اين يه مورد هست)، مگه افرادي كه مرحله اول قبول شدن ترسناكن؟(نه مگه بازديدكننده از فرزانگان ترسناكه؟) يا اينكه مثلا ما بايد از شما بترسيم؟!(نه ما بايد بترسيم؟) يا حرفتون مثلا تهديد بود نكنه؟!!(منظورتونو متوجه نمي شم) برخورد تند هنر نيست آقاي محترم!(كسي نگفت هنره ابزاريست براي دفاع در برابر تخريب و…) برخورد تند و تند تر رو هر كسي بلده!(اره مخصوصا بعضياتون) جواب انتقاد رو اگه منطقيه، بديد.(اگه منطقي نبود چي؟) نه اينكه هر چيزي رو سپر كنيد واسه ي دفاع.(توضيح خواهم داد) ضمنا از نصيحت هاتونم ممنون!
@پرنيان منشي:فکر کنم بیشتر از همه خودتون رسم انتقاد رو رعایت نکردین.(كجا؟)اولا اگه مدرسه ما هم میذاشت هر سال مرحله 1 بدیم،هم علاقه بچه ها به المپیاد خوندن بیشتر میشد و هم تعداد قبولیامون.(خيلي به اون ربط نداره )دوما متاسفم که به قبول شدن در اون امتحان جذاب افتخار میکنید.(كسي افتخار نكرد براي بچه هاي ما چيز عاديه)چون منی که تو فیزیک انگشت کوچیکه سعیده هم نیستم تو اون امتحان قبول شدم و دلیل قبول نشدن سعیده هم فکر نکنم ربطی به شما داشته باشه.(دليلش برام اصلا مهم نيست! كسي هم دليلشو نپرسيد) بعدشم:
نردبان این جهان ما و منی است/عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم هرکس که بالاتر نشست/استخوانش سختتر خواهد شکست!(كاملا درسته!)
در بقیه موارد هم با حرفای ساینا موافقم.
@ سعيده و سها: ببينيد شما يه غرفه ي فيزيك كه متشكل از سيزده نفر بود رو به راحتي تخريب كرديد در صورتي كه من به نمايندگي از اونا فقط يه نفر رو تخريب كردم! قبول دارم كه تخريب كار زشتيه اما بعضي وقت ها لازمه! وقتي كه ديدم افراد مقابلم دارن از نردبان مذكور بالا مي رن همون اولش نردبان رو انداختم تا استخوان هايشان سخت نشكند.باور كنيد!
من كلا تخريب رو نشانه ي ضعف مي دونم.اما سكوت در برابر تخريب رو هم نشانه ي ضعف مي دانم(البته براي افرادي مثل خودم كه هنوز اونقدر بزرگ نشدن كه در برابر تخريب جواب داشته داشته باشن و سكوت كنن)
@ سعيده زارع: من تعداد دفعاتي كه تخريب كردم اونقدر كم بوده كه تقريبا همشون يادمه. يادتون نرده كه شما يازده نفر رو تخريب كرديد! پس بايد انتظار يه تخريب يازده نفره رو مي داشتيد.
از اينكه اين كار رو كردم واقعيتش ناراحتم (از اون لحظه اي كه كامنتمو گذاشتم)ولي مجبور بودم(به نمايندگي از اون 11تا). اميدوارم با فكر كردن به رفتار خودتون منو ببخشيد. براتون در مرحله هاي بعدي زندگي آرزوي موفقيت مي كنم.
بازم از شما و از اخلاقياتم(بابت تخريب) عذر مي خوام!(اين جمله آخر از زبان خودم بود نه به نمايندگي از بچه هاي فيزيك)
شاعر میگه:
تو مو میبینی و من پیچش مو
.عید همه مبارک
من اگه این یه کامنت رو نذارم تا آخر عمرم خودمو نمیبخشم.
@مهرداد خانی:
حرفهای اون روز منو نشنیدی دقیقا،گفتم غرفه فیزیک “پارسال”،با امسالتون کاری نداشته،ندارم و نخواهم داشت.
اگه دوزار به قسمت اعتقاد داشته باشی،میفهمی که خیلی وقتا عوض شدن مسیر زندگی آدم نشون دهنده ضعف اون آدم نیست.
ضمنن وقتی شعری میخونید هر طور دوست دارین برداشت نکنید.
خیلی ممنون بابت آرزوی جالبتون.
یعنی تو هوگر از 1 جنبه برسی میکنی من از 1000 جنبه
تو یه اسم میبینی(هوگر) من یه زندگی تو میبینم
تو یه همایش میبینی من یه اجتماع کوچیک رو میبینم
تو یه اجرا میبینی من یه کار گروهی میبینم
تو یه مدرسه میبینی من یه زندگی میبینم
تو یه ….
@ سعيده:
امسال بچه های هوگر از لحاظ ارائه دادن ضعیف تر از سال و سال های گذشته بود،آمادگی کامل نداشتن،تا یه ذره سوال پیچ میشدن(البته عده ای؛که کم هم نبودن)از اضطراب کم مونده بود کارشون به آب قند برسه.
دیدگاه توسط سعیده در مارس 20, 2010 ساعت 10:04 ق.ظ
راستی آب قند با سعیده موافقم!!!مخصوصا فیزیکی ها!انگار که داشتن پس میفتادن!
دیدگاه توسط سها در مارس 20, 2010 ساعت 5:04 ب.ظ
@سهاجان:اصلا مهم نیست اینکه فیزیکیا داشتن پس میفتادن،یا اینکه چه “افتضاحاتی”داشت
دیدگاه توسط سعیده در مارس 20, 2010 ساعت 5:11 ب.ظ
اسنادش همه موجوده!
حرفهای اون روز منو نشنیدی دقیقا،گفتم غرفه فیزیک “پارسال”،با امسالتون کاری نداشته،ندارم و نخواهم داشت.(كدوم روز؟)
اگه دوزار به قسمت اعتقاد داشته باشی(حدود پنج هزار دارم)،میفهمی که خیلی وقتا عوض شدن مسیر زندگی آدم نشون دهنده ضعف اون آدم نیست.(يه بار كه گفتم براي خودمم اتفاق افتاده!)
ضمنن وقتی شعری میخونید هر طور دوست دارین برداشت نکنید.(چشم اونطور كه شما دوست داريد برداشت مي كنم!)
خیلی ممنون بابت آرزوی جالبتون(خواهش مي كنم)
من احترا م شما رو دارم نگه میدارم آقای خانی؛حرمت خودتونو نگه دارید؛آقا!
برو بالا کامنتا رو از اول بخون گفتم در جواب دوستم نوشتم که مهم نیست چی میگی!(هزار بار)
ببینم گفتم بچه های هوگر اضطراب داشتن شما چرا فقط به یه غرفه میگیری؟من به شخص یا اشخاص خاصی اشاره نکردم.
ضمنن اسناد رو کامل نشون بدید نه از هر کدوم یه بخش خاص.
کدوم روز؟.ما یک بار اومدیم و همون روز بازدیدم فکر کنم همه شنیدن.
سوالا رو صریح جواب بده
لطفا تمومش کنید!
این بحث بی نتیجه ست! هممون اشتباه کردیم تو حرف زدنمون! هوگر هم ایراداتی داشته. منظور دوستان منم بی احترامی به افراد نبوده و سوء تفاهم شد!
خواهشا کافیه دیگه 🙂
آشتی کنید :دی
من اصلا متوجه نمي شم شما چي مي گيد! اگه ممكنه همونطور كه خودم كامنت ها رو دورباره كنار هم چيدم شما هم اين كار رو بكنيد
-کدوم روز؟.ما یک بار اومدیم و همون روز بازدیدم فکر کنم همه شنیدن.(من از اون روز فقط جريان كپي پيست يادمه اما من بر اساس حرفاتون تو همين پست دارم صحبت مي كنم)
بهتون پيشنهاد مي كنم به بار ديگهكامنتا رو از اول بخونيد.خانم!
سلام سال نو همه مبارک
به نظر من چه هوگر چه به من هر دو واسه این بود که “همه” تجربه هایی به دست بیاریم که بتونیم چهار سال دیگه که می خوایم بریم دانشگاه ازش استفاده کنیم. حالا آقای ساعی اگه هدفشون ازین پست “واقعاً” این بود که انتقادات رو بشنون خودشون هم باید این بحثا رو مدیریت کنن! نه این که خودشون بیان….
هر چند بچه های ما یه مقدار دارن موضوع رو پیچیده می کنن اما آقابون سلطانی یه کاری نکنید دو روز دیگه خدای نکرده باکله خوردید زمین عالم و آدم بیان هر چی دلشون می خوان بگن. لطفاً جوانب حرفاتون در نظر بگیرید احترام خودتون رو هم حفظ کنید که محترم شمرده بشین.
آقای ساعی اون صدایی که شما بلند کردید رو ما، شاید از نظر شما اربده نبوده باشه اما هر چی که بود… نمی دونم شما قائم مقام هوگر88 هستید، به نظر خودتون شایستتون بوده؟
میگم دوستتون داشت جیغ میزد برای اینکه صدام بشنوه داد زدم
@علیرضا ساعی: شما به جای این که داد بزنید صداش می کردید می شنید! فاصله هم بیش تر از 2 متر نبود.
در هر صورت هوگر تموم شده، شما و دوستاتون هم تلاشتون رو کردید. خسته نباشید.
سلام و تبریک سال نو!
من یه دو روزی نبودم چقدر گرد و خاک کردین!
دوستان! من به عنوان احتمالاَ بزرگتر این جمع و احتمالاَ با تجربه همایشی و بازدیدی بیشتر تو این جمع، از طرف خودم و همه از همه معذرت میخوام!
ولی چند تا نکته رو توضیح بدم بد نیست:
1-انتقاد از اول یکم بد گفته شد و جوابش نیز! و هر دوش کمی بد برداشت شد! سوء تفاهم بود یکمش
2-من و بقیه سلطانیا ایرادای کارمونو میدونیم و از شنیدن اونهایی که نمیدونیم و بیشتر اهمیت دادن به بعضی از اونهایی که میدونیم خوشحال میشیم، ولی اول اینکه انتظار لحن بهتری داشتیم، دوم خواهشمند پیشنهاد هستیم (مثلا در مورد انتقاد به ارائه و بیان ضعیف که قبولش دارم) و سوم اینکه ما از برخی انتقادهای افراطی (معمولا بزرگنمایی یک انتقاد معقول) و غیر منصفانه ناراحت شدیم (که مهم نیست، لطفا باز هم انتقاد کنید، ولی منصفانه).
3-در باب مثال، ارائه میکروب شناسی ضعیف بود قبول، ولی در انتقاد افراط شد. (سها)
((بله غرفه ی زیستو دیدم،اما به نظره شما آقای پرهام کشت باکتری اونم توی محیط کشت بدون آگار خیلی خوفه؟ یا آزمایشه ساده کپی شده ای که تو هر کتابی پیدا میشه بینظیره؟بعدشم اینکه ارائه واقعا بعد بود.چرا من میگم سرهم بندی؟چون تو همین غرفه ی زیست ارائه دهنده ها حتا اطلاعات ساده هم که باید میدونستن ، یا نمیدونستن یا اشتباه میگفتن.))
کشت در محیط آگار بود اولا! دوما اون بخشی از روش کار بود نه پروژه! سوما پروژه شناسایی و جداسازی باکتری از محیط بود که کشت یه مرحلش بود، و پروژه ی اصلی آنتی بیوتیکهای گیاهی بود
من به این میگم نمونه یک انتقاد غیر منصفانه!
ولی با این همه انتقاد به پاسخگویی ضعیف و ارائه ضعیف رو قبول دارم، ولی @سها: ضعف ارائه دلیل نمیشه بعد علمی و عملی پروژه نادیده گرفته بشه.
4-دوستان کمی آرامتر! من خواهش میکنم انتقاد منصفانه بکنید تا بچه های ما هم ناراحت نشن. پذیرای انتقاد هستیم بخدا!
5-لطفاَ این کل کل و رو کم کنی بچه گانه رو همینجا تموم کنید، و هیچ پست دیگه ای این مدلی نزارید
6-دوستان بازدید کننده لطفا انتقاد (و یا تشکر :دی) و دوستان هوگری فقط تشکر، قبول انتقاد و یا رد اون با دفاع منطقی. احترام همدیگه رو همگی داشته باشین لطفا
7-ما دو جبهه نیستین که اینقد کلکل میکنیم! ما میخوایم برنامه های سمپادی (که شاید تو شهید سلطانی همش تو هوگر خلاصه میشه) رو تقویت کنیم، که هر بلایی که سر سمپاد اومد ما پابرجا باشیم. واقعا من شخصا میخوام ایرادای کارمونو بدونم، و خیلی خیلی علاقمندم تو رفع اونها از پیشنهادهای شما منتقدین محترم استفاده کنم.
8-ببخشید که باز هم تکرار میکنم! لطفا آداب انتقاد رو رعایت کنید، و سعی کنید ایرادای کلی رو بگید تا اینکه موردی باشه.
9-من که سر تا پا گوشم…
8.5- راستی هوگریها (از جمله خودم) لطفا جنبه انتقاد شنیدن رو داشته باشید، حتی اگه وارد نبود نباید عصبانی بشیم، با آرامش با دلایل انتقاد رو رد میکنیم
@پرهام: جمع کن خودتو سیرابی!
جمع نکن هلو
@پرهام:بحث تمام شده،من و شما دیر رسیدیم!
نه اقا الان فصل جمع بنده
حالا در دید کلی هوگر چه طور دیدید؟
منصفانه بگیدا
@پرهام: آخه تو چکار کردی تو اون 2سال که ما از نظر اجتماعی نابودش کردیم؟ چون راهت ندادن بچه ها که دخالت کنی هنوز داری می سوزی!
به نظر من یه سری از پروژه هاتون خوب بود، اما چینش غرفه ها هم خیلی مهمه! تقریباً هیچ کدوم به بغلیشون ربط نداشتن(مثال: موسیقی سنتی، رباتیک و همسایه ها) .
یکی دیگه این که هر غرفه که می رفتیم خیلی مدت زمانی که فقط برای یه پروژه می گذشت طولانی بود. و واسه دیدن همه غرفه ها و به همه گوش دادن باید وقت بیش نری می گذاشتیم. که این واسه خیلیا مقدور نبود.
سومی این که وقتی شما یه ساعت وقت نهار داشتین بد نبود که توی پوسترتون می نوشتید که کسی اونجا وقتش تلف نشه!
@ هوگر 87:
ببین دوست عزیز نمیدونم کی هستی ولی بهتره بدونی من اصلا نخواستم بیام تو هوگر 87! خواستم از نظر فکری هر کمکی از دستم بر میاد به بخش مدیریت بکنم، ولی شخص مدیر از من خواست که همه کارهارو به خودش واگذار کنم. همین. و اگه میبینی من یکم به هوگر 88 کمک کردم فقط به خاطر اصرار یکی از دوستان نزدیکم بود. جوری میگی انگار من به زور میخوام خودمو بچپونم تو هوگر. برای هوگر 87 هم تا تونستم غیر علنی به برخی از غرفه ها کمک کردم. من هدفم کمک بود که شماها ردش کردین و سوزی هم نداره، این طرز برخوردت بسیار غیر منصفانس.
نمیدونم کی هستی ولی حتما یا شمارمو داری یا میتونی از مدیر هوگر87 بگیری، پس یه لطفی کن با من تماس بگیر، یه روزی ببینمت راجع به چیزی که تو 87 خراب شد برات بگم، از هوگر برات بگم، اینکه از کجا اومد، چی شد، چی هست و چی داره میشه و چی باید بشه و اینکه من این وسط چیکارمو چی میخوام. اینجا جای بحثش نیست، منتظرم باهات صحبت کنم.
@ بازدید کننده: مورد 1 رو خیلی قبول ندارم، خوب به هر حال موضوعا متفاوته. مورد دوم قبوله، اگه میتونی یه راه حل بده، ممنون، سومی هم قبول و راه حلشم خوبه. ممنون بازم
همون نبود دخالت های تو و نیوشا باعث شد هوگر 87 از بقیه بهتر شه.
حالا کی گفت هوگر 87 از بقیه سالها بهتر بود؟!
من نمیدونم چه بدی به تو کردم اینقد ضد منی ولی اقلا مرد باش خودتو معرفی کن بشینیم با هم حرف بزنیم، البته اگه جنبه انتقاد داری
آقاي ساعي:
بنده قصد اين كار رو نداشتم. اگر واقعا اون طوري هست كه شما ميگيد و به خاطر خستگي بوده، حق با شماست! اما دوست من آروم صحبت مي كرد! به هر حال… خسته نباشيد، هر چي تموم شد بحمد الله و اميدوارم فراموش بشه.
آقاي خاني:
از اون نوع جوابي كه به بند دوم كامنت من در مورد خودتون دادين، فكر مي كنم با لحن كاملا تهاجمي اون كامنت رو خوندين كه من با اون لحن ننوشتم! شرمنده اگر بد نوشتم. در غير اين صورت من هم واسه هر جوابتون جوابي دارم از همون نوع! ولي خب دوست ندارم بحث بيش از اين كش پيدا كنه.
و اينكه اصلا به اون كامنت به ديده ي نصيحت نگاه نكنيد لطفا! چون قصد من نصيحت نبوده و اصلا در مقامي نيستم كه بخوام كسي رو نصيحت كنم، صلاحيتش رو هم ندارم. صرفا يه درخواست دوستانه از بچه ها بود.
ور در ضمن، درسته برخورد هاي بدي از طرف شما و ما پيش اومد، اما قصد و نيت هيچ كس تخريب كسي يا چيزي نبوده. لا اقل در مورد بچه هاي ما كه مطمئنم اين طور بوده.(اين نكته رو به عرض “بچه هاي فيزيك” مذكور هم برسونيد كه تا وقتي از چيزي مطمئن نشد(“دن” يا “ديد”) كسي رو به قول خودتون تخريب نكنيد! درسته كه گاهي اوقات تخريب لازمه، اما صبر هم مستحب موكدِ و البته در اكثر اوقات واجب!) اميدوارم بعد اين همه بحث و جدل سوء تفاهم به طور كامل رفع شده باشه.
… و در آخر هم: آقاي ساعي از زحماتي كه كشيدين براي هوگر قدر داني ميكنيم، اما اي بحث رو مديريت كنيد لطفا! گويا پس از پايان بحث “بازديد كننده-هوگر”، بحث جديد “هوگر-هوگر” شروع شده كه ظاهرا تهاجمات دوستانتون به هوگر و هوگري ها شديد تر از بچه هاي ماست.
حالا اگه از نظر دوستان مشكلي نداره، من يه “نيم انتقاد-نيم پبشنهاد” دارم كه پس از پايان نسبتا “به خوبي و خوشي” اي اون بحث ها، با اجازتون مي خوام مطرح كنم:
اگر ممكنه اين موضوع رو در ارائه دهنده هاتون جا بندازيد كه اگر كسي نخواست به پروژه اي گوش كنه، ناراحت نشن! من به شخصه چند دفعه بعد از مراجعه به ارائه دهنده ها و پرسيدن موضوع پروژشون (به خاطر كمبود وقت، عدم علاقه به موضوع و چيز هايي از اين قبيل)، از ارائه دهنده ها عذر خواهي كردم و قصد ترك غرفه رو داشتم، اما با ديدن واكنش اون ها تصميم گرفتم كه بايستم و گوش كنم!
البته بهتر اينه كه علاوه بر نكته ي فوق، موضوعات رو بالا سر هر پروژه نصب كنيد. من پروژ هايي كه مد نظرم بود رو از داخل دفترچه راهنما انتخاب كردم اما وقتي وارد يه غرفه مي شدم نمي دونستم دقيقا كدوم پروژه اوني هست كه مد نظرم منه! و با تقريب خوبي تمام ارائه دهنده ها هم بعد از “سلام” شروع به توضيح پروژشون مي كردند ،بدون اينكه موضوع رو ذكر كنن و فرصت بدن كه آدم تصميم بگيره، و با وجود اينكه كار بدي هست اما ما مجبور بوديم بين صحبتاشون بپرسيم كه موضوع چي هست اصلا يا اينكه بعد از شروع توضيحاتشون مجبور مي شديم با يه عذر خواهي ترك كنيم اون پروژه رو كه واقعا بد بود و خودمون هم خجالت مي كشيديم جدا.
بعد يك هفته من دوباره برگشتم!!!سلام ميكنم و اغاز سال نو رو به همه ي بچه هاي سمپادي تبريك ميگم.
راستش من در اخرين كامنتم گفتم كه ديگه كامنت نميذارم و ترجيح دادم ديدگاه ها رو بدون دخالت ,فقط دنبال كنم.بعد از يك هفته امروز برگشتم و ديدگاه ها رو خوندم و نتوستم جلوي خودم رو بگيرم كه كامنت نذارم.
چند نكته:
1)اينجا فضاييه كه همه نظراتشون رو چه خوب چه بد وچه منصفانه چه غير منصفانه بيان ميكنن.اينجا به نظر من ما ياد ميگيريم چطور بيان كنيم درسته؟اگه همه مملكت نظر دادن بلد بودن وضعيت فعلي ما اين نبود.پس بايد از يه جايي شروع كرد و ياد گرفت.(به استثناي خانم ساينا كه اصلا اعجوبه اي هستن در دنيا)
2)به نظر من اينجا هيچ دعوايي نيست كه بعضي ها اسمش رو ميذارن دعوا و بعد هم هي ميخوان «دعوا» رو تموم كنن.اگه شما دعوا داريد من دعوا ندارم.
3)اصلا گيريم دعوا شده نترسيد هيچ اتفاق بدي نميفته.قابل توجه بعضي دوستان: راه هاي ديگه اي هم(به غير از خود شيريني)براي افاده كردن هست تازه راحتترم هستن.
4)فضا رو به اسم «دعوا» طوري نكنيد كه بچه ها(از هر دو مدرسه) به خاطر جو انتقادات و پيشنهادات رو قبول نكنن.در اين طور مواقع هركسي كه بخواد چيزي رو با خواست خودش بپذيره از ترس اينكه اسم بازنده روش بياد اون رو نميپذيره.
5)من هيچ وقت نميگم كه براي هوگر زحمت كشيده نشده.من به شخصه اين تجربه رو دارم كه توي به من كلي زحمت بي نتيجه كشيدم.البته من نميگم كه زحمت هوگري ها بي نتيجه بوده اما نتيجه اي كه من (با توجه به چيزي كه سالهاي قبل ديدم) انتظار داشتم ببينم رو نديدم.(از ضمير من استفاده ميكنم چون اين نظر شخصي منه و شايد دوستان ديگه اي باشن كه در زمره ي ضمير «ما»ي من از نظر هاي مختلف جاي نگيرن.)
6)من هيچ وقت براي رو كم كني نظر نميدم(اگه دوستان اينكارو ميكنن بسيار كار بديه منم اينو ميدونم).در ضمن من اينطور ادمي هستم كه با هر چيزي مثل خودش رفتار ميكنم حالا ميخواد يه ادم باشه يا يه كامنت يا هر چيز ديگه…
7)يك بار ديگه ميگم كه اينجا جاييه براي يادگيري(حداقل براي من).هر ادمي ممكنه كه تندروي كنه.اگه من اين كارو كردم از همه ي دوستان سمپاديا عذر خواهي ميكنم و از اينكار هم ترس يا شرمي ندارم و كاملا خوشحالم.
8)در نهايت اميدوارم همه ي اينها اخرش يه نتيجه اي داشته باشه و به قول دوستان «دعوا» اي رو كه ميخوان تموم كنن رو بي نتيجه تموم نكنن!!!
سها جان بد تيكه انداختيا! كلا منظورت به من بود ديگه؟ من واقعا متاسفم كه نمي تونم درست منظورم رو بيان كنم كه برداشت غلط نشه 🙁
البته اين مشكل تا حدي هم خاصيت يه مباحثه ي بدون ارتباط كلامي و چشمي افرادِ.
اولا: من در كل خطاب به همه گفتم خانم ساينا.
دوما: بنده توتالي منظور شما رو خوب گرفتم.ما خوب نگيريم كي بگيره؟
سوما: اگه همه ي اين كامنت هايي كه براي اين پست گذاشته شده در يك ارتباط كلامي و چشمي گفته ميشد انوقت متوجه ميشديد كه سوً برداشت دقيقا چه معنايي داره.
ضمنا:متاسف نباش! اينجا كه تو ايستادي جايي ست براي يادگيري…
هرچند فرصت نشد از همه غرفه ها بازدید کنم
اما جا داره از زحمات همه دوستان گرانقدر بویژه آقای شهشهانی ،آقا پرهام و آقا علیرضا و دیگر دوستان که زحماتی کشیدن و اسمی از اونا در این پست نیومد تشکر کنم.
به امید همایش های پربار تر در سالهای آینده
و به امید قبولی مسئولین هوگر امسال در بهترین دانشگاههای ایران
حالا چرا ميزني سها :دي
آخه از تيكه اي كه اينطور بر ميومد كه منظورمو درست متوجه نشدي! شايدم تو تيكه ننداختي من اشتباه كردم! به هر بيخيال! بزرگ ميشيم… يادمون نمي ره، خاطره ميشه همش!
شرمنده! من فكر مي كردم فقط تو خوندن كلمه جا ميندازم! گويا تو نوشتن هم جا ميندازم :دي
“حالا چرا ميزني سها :دي
آخه از تيكه اي كه انداختي اينطور بر ميومد كه منظورمو درست متوجه نشدي! شايدم تو تيكه ننداختي من اشتباه كردم! به هر حال بيخيال! بزرگ ميشيم… يادمون نمي ره، خاطره ميشه همش!”
شمام بدجور کل میندازینا !سعی کنید سمپادیا کلا اینجورین ! ما هم این دعواهای بعد از همایشامون خیلی فجیعه !
نزن سها!:))
بچه کُشت خودشو :دی
اولا:من نزدم.بيخودي شلوغ بازي در نياريد.(من مدل كامنت نوشتنم اينطوريه.به هر حال هميشه بقيه دارن شما رو ميزنن.ميدوني…)
دوما:معلومه كه يادمون نميره.
سوما:بچه،نكش خودتو.
دلم واسه سلطانی می سوزه.
نه این که ترحم بخواد، دل سوزی می خواد، دل سوز می خواد.
همین پرهام بنده خدا دانشگاه رو ول می کنه میاد اون جا کمک می کنه، عین خیالتون نیست.
وقتی دانشجو شدید، می بینید که دانشجو ها دو دسته اند: 99.99% درس رو به روز حتی می خونن(نشنیدی عمه و خاله می گن دانشگاه آسونه؟!) . 0.01% کمیاب کارهای فراتر از درس می کنند که به درد پذیرش گرفتن بخوره. اما پرهام پاش رو از این فراتر گذاشته. به مدرسه اش برگشته و آزمایشگاه زیست رو زنده نگه داشته.
چندتا از شما حاضرید برگردید مدرسه تون کمک کنید؟
دیروز رفتم انجمن سمپاد یزد، کاری داشتم؛ این ها حتی با این که دفتر و دستک و امکانات رو رایگان از شهرداری یزد گرفتن، واسه مدرسه شون هیچ کار خاص و محسوسی نمی کنند. عملا رابطه شون رو با سمپاد قطع کردند.
ما ها هم همینیم.
بیطرفانه، اولین هوگر فقط فرهنگ ش رو جا انداخت و هیچی نداشت، دومی تازه انگیزه ها رو نشون داد. سومی جاه طلبی سوم دبیرستانی های ما بود، که ما تیم داریم که فلانه، بهمانه و همه چیز رو با ضعف برگزار کردند. اما تو چهارمی بچه ها تو شیمی و فیزیک و زیست زیر بغل این هوگر رو گرفتند و نذاشتن روند سومی رو ادامه بده.
امثال امیرحسین باید خجالت بکشن که میان با اسم مستعار اینجا می نویسن که پرهام فلانه بیصاله. راحت آی پی شون رو از اینجا بر می دارم و با جاهای دیگه ای که تو نت سر زدن مطابقت می دم و اسم شون رو تو کامنتشون می ذارم. شماها چه جور مردایی هستید دیگه!؟!
بگذریم؛
این روند اجرایی برای هوگر و فرزانگان کرج مشابهه و تنها تفاوتشون اینه که در کادر فرزانگان یکی هست که مسئول نمایشگاهه.
چند تا پیشنهاد خوب بدید، که بشه واسه نمایشگاه بعدی دو تاشون اجرایی کرد.
خودمون رو گول نزنیم، خیلی هامون که دیگه به مدرسه هامون کمک نمی کنیم عملا، پس چند تا پیشنهاد بدید که جا افتاده باشه و اجرا شدنی، که حداقل ته این کامنت ها یه چیزی در بیاد.
هم سلطانیا پیشنهاد بدن، هم فرزانگانیا.
پرهام، علیرضا، ساینا و بقیه.. بسم الله.
بیاد یه مدرسه بزنیم به اسم سمپاش :ق
یا الله
عجب موضعی گرفتی گرخیدم
دوستان من نمیخوام خودنمایی، خودستایی، خودبزرگ کنی یا… بکنم.
میگم از نظر شما روش برگزاری سمینار علامه حلی تهران، نمیتونه الگو باشه برای بقیه مدارس؟ چون هم بخش تئوری کارای خوبی ارائه میده، هم بچه ها تو بخش عملی قوی کار میکنن، هم تیم اجرایی زحمت میکشن، هم مدرسه به بچه ها همه جوره کمک میکنه هم….
نمیدونما، دارم نظرخواهی میکنم، چون من سمینار رو از نزدیک دیدم، به چشم خودم دیدم که همه از کل سمینار راضی بودن، به جز بخش آخر که انتخاب پروژه های برتر بود، تو بقیه زمینه ها واقعا کارا قوی بودن.
حالا کسایی که دیدن اگه کمک کنن ممنون میشم.
خوب اونا کلا درس مدرسه رو برای چند وقت ول می کنند و بعدش هیچ مشکل خاصی براشون پیش نمیاد چون مدرسه بهشون کمک می کنه.
آیا میشه تو کرج اسحاقی و رهبر رو راضی کرد که امکانات ویژه ای واسه بچه های همایش بدن؟ چه جور امکانی خوبه؟
فک نمیکنم از کادر سمپاد کرج بخاری بلند بشه
باید یه تیم از فارغ التحصیلا جمع کنیم که به هوگریا درسای عقب موندشونو درس بدن، با کیفیت بالاتر از مدرسه.
من خودم برای زیست هستم، اکثر شیمی هم میتونم بگم، تو زبان و فیزیک هم میتونم کمک کنم. فک کنم 5-6 نفر بشیم میتونیم امتیازات هوگریارو زیاد کنیم که وقتی میان هوگر نگران درس نباشن، هم خودشون هم خانوادشون.
نظرتون چیه؟
یه چیزی میگم شاید به درد شماهام بخوره ! فارغ التحصیل های سمپاد شهر ما ( حتی اونایی که فسیل شدن دیگه ) یه انجنمن تشکیل دادن که هم واسه ماها که هنوز در دوران دبیرستان به سر میبریم خیلی مفیده هم واسه خودشون .( حالا قوانین و ماده و بند و تبصره هاش بماند). فایده ش واسه ماها اینه که مثلا اگه من برای طرح الکترونیکم برای همایش به یه استاد راهنما نیاز داشتم فورا زنگ میزنم انجمن و شماره ی چند تا از دانشجوهای برق رو میگیرم ( حالا چه مذکر باشن چه مونث . فرقی نداره ) و ازشون خواهش میکنم که هر وقت تونستن بیان مدرسه و بنده را در انجام پروژه ام یاری بنمایند . کلا فارغ التحصیل ها توی این انجمن تبدیل میشن به موجوداتی با معرفت و اکتیو نسبت به رفیق های سمپادیه کوچیک تر از خودشون. کلا در مواقع خاصی مثلا مواقع نزدیک به همایش به مکان های مختلف مدرسه که میری با تعدادی موجود فارغ شده که دارن با بچه ها سر و کله میزنن مواجه میشی . بعضی روزا بعضیاشون واقعا دلسوزانه نسبت به مدرسه و سمپاد و سمپادیا توجه میکنن و تایمی که میتونن توش خیلی بهتر به درسای دانشگاهشون برسن رو صرف ما میکنن . مخلص کلوم اینکه اصالت سمپادیه خودشون رو خیلی خوب حفظ کردن و با همدیگه و با ماها فجیعن در ارتباطن
چقدر خوب آقا پرهام. بازم شما پسرا! اینجا که رتبه تک رقمیمون اومد دماغشو انداخت بالا رفت! تا وقتیم مدیر ما رهبر باشه چون اهداغش چیزهای دیگست هیچ وقت به بچه ها امکانات نمیده و دلسوزانه واسشون کار نمیکنه !صد رحمت به اسحاقی!!!
این جناب علیرضا هم دل خوشی داره ها! حالا شما الگو !ما به خیلی شرایط نیاز داریم که کارا و همایشامون مثل حلی بشه! که فکر نمیکنم هیچ وقت این شرایط فراهم شه 🙁
من که چیزی از انجمن فارغ التحصیلا ندیدم! یعنی اصلا حضورشو حس نکردم، فک میکنم باید یه اکیپ فعالتر راه بندازیم.
درضمن دوستان، من اصلا قبول ندارم ما چیزی از حلی کم داریم
خوب فکر کنید، اونا نفراتشون حداقل 4 برابر ماست، اونا امکاناتشون حداقل 10 برابر ماست، اونا بودجشون، حمایت کادرشون و خیلی چیزای دیگشون خیلی از ما سر تره. ولی بچه های ما با اونا به راحتی رقابت می کنن. اصلا بحثم سلطانی یا فرزانگان نیست. بحث سمپاد کرجه.ما اصلا از اونا کمتر نیستیم، که سرترم هستیم. ولی قبول دارم که خیلی کمتر از تواناییمون عمل کردیم تاحالا. اونایی که میخوان یه تکونی به کرج بدن، بسم ا…
خوبه.جمع بندی کنم.
ایده ها تا الان شد:
1- درس دادن درس های عقب مونده.
ابهام: باید مکاتبه ای باید درسا باشه، یا گروهی-حضوری؟
2- جمع آوری یک اکیپ فعال از فارغ التحصیلا.
ابهام: آیا انجمن فارغ التحصیلانمون رو احیا کنیم (از سال بالایی ها تحویل بگیریم) یا یکی جدید بسازیم؟
و سومی رو خودم اضافه می کنم:
3- فارغ التحصیلا بیان و تو درسای رسمی مدرسه یه تغییراتی بدن. مطمئنا چون زحمتاز دوش معلما کمی برداشته میشه همه استقبال می کنند، و ار طرفی برای پذیرش گرفتنشون هم مفیده.
مثلا من حاضرم درس کامپیوتر مدرسه رو که به فنا رفته رو احیا کنم و مدرسه رو برگردونم به سال هایی که هر دوره 10 15 تا برنامه نویس حرفه ای داشت.. (یادتون هست؟!)
من مطمئنم که اسحاقی از این پیشنهاد استقبال می کنه، به شرطی که طرح و برنامه رو ببینه که دقیقه. (اسحاقی راضی باشه، رهبر هم میشه! اون با من!)
نظرتون چیه؟
من كه فارغ التحصيل نيستم،اما با اين موضوع خيلي موافقم! در اين راستا پارسال يه كارايي كردم اما هيشكي اهميت نداد!
حالا، به نظر شما بهتر نيست همون انجمن فارغ التحصيلان كرج رو احيا كنيم؟ اين انجمن چون نا شناخته بوده الان جديدترين اعضاش اكثرا 84 به پايين هستن، يعني من دختراش رو مي شناسم كه اينطورين. اما اونايي كه من باهاشون در ارتباطم، بچه هاي فعالي هستن. البته آخرين باري كه همه(همه يعني فارغ التحصيلاي هفتاد و خورده اي به اينور) جمع شدن در مدرسه و خانم رهبر راهشون نداد اونا هم قيد مدرسه رو زدن! يعني بالكل نا اميد شد كه با وجود اين خانم نميشه كاري انجام داد! ولي خب انجمن نسبتا فعالي هستن و ميتونن كمك كنن.
و نكته ي دوم: من واقعااين مسئله رو به عينه ديدم كه بچه هاي ما سر تر از تهرانيان، اما اين موضوع مال زمانيه كه خواستن كاري انجام بدن! مشكل اينجاست كه انگيزه ي فعاليت غير كنكوري و در نهايت غير المپيادي تو همه بچه هاي ما كمه! و اين كم بودن وقتي مياد تو مقياس اختلاف تعداد دانش آموزاي تهران و كرج سنجيده ميشه، چندين برابر حس ميشه!
من خودمو كشتم امسال كه براي بچه هاي بهمن 88 كارسوق برگزار كنم، مسئول هاي مدرسه(اسم نمي برم!) انقدر پيچوندنم كه من (با اين سماجت! :دي) بي خيال كلش شدم! (نا گفته نماند كه اوايل شروع كار،برخوردي با ن كردن همين مسئولين كه به دوستامم برخورد! به صرف اينكه ايده هاي نو داشتم و تنها كسي بودم كه هرچي اونا مي گفتن چشامو نمي بستم سرمو بندازم پايين بگم چشم! و اونا هم دقيقا چنين آدمي ميخواستن!)
و اينكه بهتر بودن بچه هاي ما زماني اثر گزاره، كه عواملي مثل امكانات، آموزش پرورش (به عنوان يك مانع) و … مانع كار بچه ها نشن. وگرنه بار ها ديديم كه زور اونها به بچه ها مي چربه،به ويژه وقتي پاي تهديد بياد وسط همه مي ترسن!
نكته ي بعدي: يكي از فارغ التحصيلاي فعال و با سواد ما، يكي دو سالِ كه مياد مدرسمون و درس ميده(درس رسمي نه، يه واحد اضافي به اسم مثلثات!) سالِ اولش كه ما بوديم همه چيز خوب بود و گذشت. امسل از هر كلاس كه مياد بيرون اعصابش از دست بچه ها خورده! (چون بي ادبن!) در حدي كه يه كلاس رو كلا نمي ره ديگه و جالب اينجاست كه مدرسه حمايت بيخودي از بچه ها ميكنه. اوليا هم كه اوه اوه… خدا نكنه يكي به بچشون چپ نگاه كنه! خلاصه با اين آدم پر شور و ذوق واسه كمك به مدسه، كاري كردن كه از سال ديگه نمي خواد بياد مدرسمون! عامل اصليشم بچه هان. پس اگر به راضي كردن آقاي اسحاقي و خانم رهبر فكر مي كنيد، اين موضوع رو هم در نظر بگيريد كه نسل به نسل چه افتضاحي داره به بار مياد و به قولي سال به سال دريغ از پارسال، بدون تعارف هممون هم اين موضوع رو ديديم.
يه چيز مهم: يه كاري داره از طرف فارغ التحصيل ها و قديمياي فرزانگان انجام ميه كه به كمك همتون نياز داره، منم مسئول جمع كمك شمام!
كادر قديميه مدرسمون، يه انجمن خيريه تاسيس كردن (موسسه قديميه ها!). از اين رو چون همشون شناس هستن به جرئت مي تونم بگه تنها موسسه ي 100% قابل اعتماده. از اعضاشم خانم كوشكي،خانم شيرزي، خنم سبزه پرور (موسس) و … هستن.
حالا قراره احتمالا توي ارديبهشت ماه، يه جشن براي سمپادي ها(به مناسبت روز سمپاد و هفته ي معلم) بهمرا يه بازارچه خيريه براي كمك به آدماي تحت پوشش مجموعه برگزار بشه.
ما واقعا به كمك همتون نياز داريم. جدا از مسايل مالي كه مجموعه سعي در يافتن اسپانسر داره، احتياج به يه عالمه فكر و مغز سمپادي داريم! الان تنها عضو محصل توشون من هستم و اين فاجعست! مهم ترين كار هايي هم كه الان بايد انجام بشن در اولويت اطلاع رسانيه، و بعد پيدا كردن اسپانسر و كار هاي اجرايي. نيازي به توضيح بيشتر تو اين كامنت نيست اما اگه سوالي داره كسه بپرسه. (:دي)
جدا ازين قضيه، خود موسسه جاي مطمئني هست براي كسايي كه قصد كمك به نيازمندان رو دارن و جاي مطمئني رو نمي شناسن. حتي به راحتي ميشه تو مجموعه عضو شد و براي هر كمكي اعلام آمادگي كرد.
اگر كسي مايل به همكاري و كمك هست لطف كنه پست الكترونيكش رو بگذاره كه من اطلاعات دقيق تر و كارت و بروشور هاي مجموعه رو در اختيارش بذارم. (در اسرع وقت يه پست ميذارم در اين رابطه.)
كار تبليغ و اطلاع ساني تو مدرسمون براسي شركت تو جشن و بازاچه (عمومي) رو من به كمك دوستانم انجام ميدم، اگه يكي از آقايون شهيد سلطاني هم اين مسئوليت رو تو مدرسشون به عهده بگيره ممنون ميشم. از اين طريق بيشتر هم ميتونيم با فارغ التحصيل ها آشنا بشيم.
در مورد نمایشگاه خیریه تون به من ایمیل بزن.
می خوام بدونم کجا و کی و در چه سطحی برگزار می شه و مدعوینش کی هستن. احتمالا گروه سمپادیا کمک خوبی می کنه به اجرای نمایشگاهتون.
اما از بحث منحرف نشیم.
2: انجمن فارغ التحصیلان کرج رو همین جوری به ما نمی دن! چون واسه اساسنامه و ثبتش 1 سال دوندگی کردند.
3: بچه ها زمانی مقاومت می کنن در مقابل درس های جدید مثل مثلثات شما، که از سال های بالا شروع به اصلاح کنیم!! میشه از دوم راهنمایی یا فوق اش اول دبیرستان شروع کنیم به اصلاحات! حتما بهتر نتیجه می ده.
اگه ميشه ميلتون رو بگيد.
2: حالا حتما بايد بگيريم ازشون؟ فعلا واردش بشيم (بشيد!) تا بعد. كم كم مي تونيد كلا دست بگيريد كار ها رو.
3:اين حرف درسته، مدرسه ي شما مدير راهنمايي و دبيرستان يكيه، ولي براي ما هماهنگ كردنش سخت تره! اما اگه بشه تاثير خوبي خواهد داشت.
و يه چيز ديگه، خيلي از فارغ التحصيل ها الان خارج از كشور هستن، و احتمالا تجربه شون بيشتره و ايده هاي مفيدي خواهند داشتو با اونا هم ميشه ارتباط بر قرار كرد.
2: اصلا ما رو راه نمی دن، همش با هم میرن کوه!
3: خودتون هم می دونید همه چیز دست اسحاقیه. رو راست باشیم همینه. اون اش حل ه.
من با چند تاشون ارتباط دارم، اما واسه چی خارج از کشور؟!
هر كي نمي خواد ميلشو اينجا بگذاره احيانا، به من ميل بزنه و خودشو معرفي كنه كه در مورد خيريه بهش توضيح بدم لطفا:
shadowna_gh@yahoo.com
s.ae.ed_zaree.an@y.ahoo
بدون نقطه ها!
مگه مي تونن راه ندن آخه! اونا مشكل اساسيشون اينه كه عضو جديد ندارن! بعدم كوه رفتن كه نشد فعاليت مثبت واسه سمپاد! راه ندادن هم خب خودمون يه انجمن تشكيل ميديم. ولي اونا اينقدر ها هم بي منطق نيستن ها!
چون اونا احتمالا سيستم هاي آموزشي كشوري غير از ايرانم دارن ميبينن و مي تونن كمك خوبي بكنن احتمالا.
من این انجمنی که گفتم ماله شهره خودم رو گفتم ها ! نه کرج ! سوتفاهم نشه
معذرت بخاطر غیبت چند روزم داشتم خر میذدم مثلا
دو تا مطلب هست که باید بگم:
اقا علیرضا 6-7 از دوستان شما از تهران اومدن کرج اما نضر برعکس شما رو داشتن و همایش ما رو بالا تر میدو نستند/.
قصد هیچ گونه موضع گیری ندارم و نمیخوام منکر زحمات شماشم و توهین کنم چون خودم همایشتون رو ندیدم یه طرفه قضاوت نمیکنم /.
من همایش شما رو ندیدم و واقعا حیف شد اما همایش شما در خارج از ساختمان مدرسه برگزار شد و همین یه دلیل خوب بای توجیه مالیه همایش شماس(پول داربست هارو میگم)/.
علامه حلی چون تو مرکزیت سیاسی کشوره رفت امد ادمهایی که به نفع مدرستونه بیشتره پس هزینه هایی هم که صرف میشه بهتره/.
هیچ وقت همایش هارو با یک شاخص مقایسه نکنید شاخصی استفاده کنید که رابطه هزینه ها و کیفیت رو در بر داشته باشه اون وقت میتونیم مقایسه کنیم
بچه ها من نظر اکیدم اینه که گروه جدید تشکیل بدیم. میتونه اوایل غیر رسمی باشه. ولی با اون انجمن هم همکاری میکنیم، نه اینکه اونجارو بگیریم یا عضوشون بشیم. موازی.
در مورد تدریس به بچه ها من پارسال به همین نتیجه رسیدم که باید از پایین شروع کرد و خودم و دوستم الان از اول سال کلاس پژوهش با بچه های اول راهنمایی داریم. ارتباطمونو با خانوادهاشونم نگه داشتیم. هر سال هم (2 سال شده تاحالا) کارسوق برگزار میکنیم.
سعید جان! 90 درصد معلما ابدا نمیذارن هیچ دخالتی بکنیم، البته اسحاقی نرم تره و میشه یکاریش کرد. مسلما دخالت ما یعنی معلما خوب بلد نیستن و اینو زیر بار نمیرن. ما که درس بدیم از درس معلما انتقاد میشه (اینو چند بار خودم امتحان کردم) و معلما که اکثراَ جدیدا از آموزش پرورش اومدن میخوان خودشونو ثابت کنن و خلاصه اوضاع خرابه
مطلب دوم:
انجمن فارغ التحصيل ها سالهاست که دایره اگر قرار بود این انجمن کاری بکنه تو این چند سال باید میکرد/.
البته این انجمن مشکلاتی رو داره:
جامعه اماری اون گسسته است یعنی فارغ التحصيل هرسال برای خودشون کار میکنن و با سالهای دیگه کار ندارن/.
اگر بخوان به عنوان بزرگتر مجموعه جو مدرسه رو بر اساس تجاربشون عوض کنن نمیشه چو اعضا فارغ التحصيل هستند و برای تغییر باید از دانش اموزان استفاده کرد که تو انجمن نیستند
فارغ التحصيل به بچه ها یک جور دیگه نگاه میکنن مخصوصا اول-دوما که کوچکترند
من نظرم اینه که مرکزی مثل مرکز همایش های کرج یا مرکز سمپادیا واحد کرج افتتاح کنیم در اونجاپ:
1- میتونیم از فارغ التحصيل ها استفاده کنیم (درس بدن پول بگیرن)
2-مطمئنا مخالف وجود فارغ التحصيل تو همایش زیاده مثل اون 87یه اما ما میتونیم طرحای غول ارائه کنیم
3-هیچ محدوده سنی نداریم–از 7 سال تا 700 سال– :ق
4-میتونیم پامون رو فراتر بزاریم و به غیر از همایش کارای دیگه هم بکنیم
من با علیرضا موافقم. اسم فاقالتحصیلا خوب نیست ، دانش آموزام باید اظافه بشن.
کارای دیگم میکنیم
به زودی هم نتایج بحثارو اعلام میکنیم
@ ساینا:
“مگه مي تونن راه ندن آخه! اونا مشكل اساسيشون اينه كه عضو جديد ندارن”
مشکل اون ها نیست. اصلا عضو جدید نمی خوان:دال
@ پرهام:
پرهام ما از معلما فقط چند نمره شون رو قرض می گیریم به عنوان زوری که واسه کار پژوهشی می خواهیم به بچه ها وارد کنیم. مثل کاری که زارع پور چند سال پیش با ریاضی تکمیلی ما کرد.
مثلا من می تونم 20 نمره اش رو هم از مروی و اسدنژاد بگیرم واسه کامپیوتر، چون رفیق ایم! تو هم از زیستا..
ما درس معلما رو نخواهیم داد. فقط یه چیزی شبیه درس معلم ها رو ارائه می دیم که هم گیرایی بچه رو بالا ببره و ایده واسه همایش پیدا کنه و هم درس معلم رو خودش بره دنبالش بفهمه!
اگه بخواهیم درس های رسمی رو خودمون درس بدیم که میشیم معلم سرخونه بچه های شیطون(!) اون وقت همه می پیچونن مدرسه رو و ما رو!
اما معلم های اصلی که معمولا ثابت اند، دینی و قرآن هی عوض می شه. اون جدیدا رو هم اسحاقی راضی می کنه. می تونه.
یک سال که این رو اجرا کنیم، همه میان وسط و معلم های جدیدتر دهنشون بسته می شه.
دقت کنید که ما برای راضی کردن فارغ التحصیلا برای همکاری باید از علاقه هاشون تو دانشگاه استفاده کنیم، مثلا یکی عصب شناسی دوست داره، یکی برنامه نویسی دوست داره، یکی فیزیک لیزر دوست داره، اون آدم بیاد همین ها رو به روز در اختیار بچه ها بذاره به صورت تکمیلی و منظم.
هم واسه رزومه اش خوبه هم واسه مدرسه.
ببینید دوستان، سمینار حلی هم از اول که این شکلی نبود، مدرسه انقدر پیگیر نبود که، تو. اون سال های اول سمینار، بچه ها مثل الان بی بخار نبودن، واقعا برای کارای پژوهشی و سمینار از درس مدرسه بیشتر ارزش قائل بودن. وقتی مدرسه دید که از همین پروژه های ساده خیلی چیزا در اومد، خیلی طرحا رفتن خوارزمی، ثبت شدن و… تصمیم گرفت به کارای پژوهشی اهمیت بده.
اگه تو هر مدرسه ذوق این کارا وجود داشته باشه، مدیریت مجاب میشه که به نظر بچه ها احترام بذاره.
همین که این پست انقدر کامنت داره نشون میده که بحث پژوهشی و سمینار و هوگر و کارای جنبی و فوق برنامه برای سمپادیا ارزش داره.اگه این بخش رو از سمپاد حذف کنیم دیگه میشه مثل مدارس عادی دولتی.
باید خود بچه ها بیان همت کنن برای این چیزا وقت بذارن.
ـ در ضمن، چندتا از دوستام و چندتا از معلمای ما اومده بودن اونجا، گفتن سمینار از هوگر قوی تر بوده! نامردا هرجا میرن پاچه خواری میکنن! :دی
در ضمن، من دوست دارم دوستای سمپادی بیشتر داشته باشم و بیشتر بحث کنم، اینم آیدیم، هر کس خواست با یه سمپادی بچته بسم الله!
alireza_sampad14@yahoo.com
علیرضا جووووووووووووووون
رفیق عزیز ما الان سر همایش هایی که ندیدیم بحث میکنیم
بهتر نقاط قوت کارمون رو بگیم تا از هم درس بگیریم
اينكه از دانش آموز ها هم استفاده كنيد خيلي خوبه. به دو دليل: يكي همون كه گفتين، يكي هم اعتماد به نفس! باعث ميشه كم كم انگيزشون هم بيشتر شه.
امه اگه قراره اينجوري به طور گسترده تو مدرسه فعاليت كنيم، مطمئنا يه جا جلومونو ميگيرن! دست كم خانم رهبر كه ميكنه اينكارو! كلي زور زدن مدرسه ها رو از سازمان گرفتن كه بره تحت سلطه ي آموزش پرورش! اگه ميخواستن فارغ التحصيلا تو مدرسه باشن كه اين كار رو نمي كردن ديگه (بازم مي گم دست كم خانم رهبر!).
موازي كار كردن از نظر من هم خيلي بهتر از پيوستن به اون انجمن هست، ولي به اين هم فكر كنيد كه ما يا بايد غير رسمي فعاليت كنيم كه مسلما محدوديت زاست! سركار خانم رهبر بدون مجوز آب دستت نمي ده بخوري! و مجوز گرفتن هم دردسر داره! آقاي زارعيان گفتن همون انجمن فارغ التحصيلان 1 سال دوندگي كردن (اگه من منظور رو درست متوجه شده باشم). مگه اينكه جدا از مدرسه كار كنيم. يعني هر فعاليت پژوهشي، فرهنگي و … كه مد نظر داريم رو بيايم با استفاده از بچه هاي علاقمندي كه از مدرسمون داوطلبن انجام بديم تا كم كم جا بيفته. كه اينم مشكلات خودش رو داره مثلا اينكه احتمالا با فقدان داو طلب مواجه خواهيم بود!(البته نا گفته نماند كه خانم رهبر بيرون از مدرسه هم كه بهشون ارتباطي نداره مجوز رو ميخوان وگرنه تعطيل!)
اگه بشه از سد اين مشكلات گذشت، ايده ها ايده هاي خوبين و واقعا عالي ميشه اگه عملي بشه.
جمع بندی کنم:
1> انجمن فارغ التحصیلان و دانش آموزان:
– باید فعلا به صورت غیر رسمی باشد
– باید از انرژی دانش آموزان و علایق فارغ التحصیلان حداکثر استفاده رو کرد.
ابهام: چه چیزایی برای دانش آموزان و فارغ التحصیلان انگیزه زا هستند؟
دانش آموزان: نمره اضافی برای بعضی درس ها، علایق خودشون،اجازه برای پیچوندن(!)، دیگه؟
دانشجویان: غنی سازی رزومه(!)، فرصت شغلی ساده، دیگه؟
2> نحوه کارهای اجرایی:
باید یک سری جلسات آموزشی برای مدارس طراحی شود.این جلسات که کامل و پیوسته شوند؛ و مانند یک ماده درسی جمع و جور ارائه شوند.
موضوع هر جلسه و تمارینش: در فرصت مناسب از قبل آماده شود.
تعداد جلسات: بین “12-15 جلسه+5-1 پروژه” باشند.
منابع: زیاد هستند، از جاهای معتبر و استادهای پایه توی دانشگاه هم میشه استفاده کرد.
برای چه سالی؟ : دوم راهنمایی- اول دبیرستان (کنترل راحت تر، وقت بیشتر)
نحوه راضی کردن مدیران: دادن آمار و ارقام، جذب اسپانسر و کمک سازمان های پژوهشی (از رستگار و شهرداری کرج گرفته تا پارک علم و فناوری دانشگاه) + نشان دادن اینکه همایش هامون بهینه تر می شه.
استفاده از ویژگی مهم شهید سلطانی: چون دبیرستان کنار راهنماییه، می شه سیستمی مثل TA (استادیار) در مدرسه راه انداخت. سوم دبیرستان ها کارهای اجرایی این سیستم رو بر عهده بگیرن و تمرینای دوم دبیرستانی ها رو “مثلا” تصحیح کنند.
دوتا ابهام:
1-باید از انرژی دانش آموزان و علایق فارغ التحصیلان حداکثر استفاده رو کرد….. جانم؟ما بشیم اسب و شما …
2- شما چرا اینقدر میترسید؟
یک جو دانش اموزی که مجوز نمیخواد
مگه میخوای کلاس کنکور علنی برگزار کنی یا دوره فراگیر پیام نور بزاری؟
جو های رفاقتی که اینجوری نیس.من (نوعی) مرام میزارم میام انیکه بلدم رو بت یاد میدم
حضرت رسول فرمود:زکات علم نشر علمه
در ضمن جامعه زمانی که بستر فرهنگی درستی نداره چرا نباید حداقل برای اسم سمپادی که رومونه کار جلو ببریم
ناپلئون:هرکس که از شکست میترسد شکست میخورد
دوستان! مشکلی نیست، اگه مجوز لازم بود من راهشو بلدم، سازمانهای خاصی مجوز میدن . ما آسونشو انتخاب میکنیم. اگه رهبر ناز کرد از طریق سلاطانی و اسحاقی میریم جلو، اسحاقی میتونه رهبر رو راضی کنه، فقط باید دم اسحاقیو ببینیم. رهبرو میشه به حسادت انداخت، واسه کم نیاوردنم باشه یکاریش میکنه
علیرضا، ابهام اولتو رفع میکنم برات :دی
اشتباه برداشت کردی!
بچه ها لطفا یه مقداری نیاز دو تا مدرسه رو بگید، چیا میخوان که با وضع فعلی عمراَ نمیشه؟
واو…من فقط چند روز نبودم.خوشحالم بحث به این جاهای خوب رسیده.
پیشنهادها خیلی خوبه.اگر بشه اجراشون کردعالی میشه.من که هر کمکی باشه هستم.
ولی یه چیزی:بچه های تازه تو جو خیلی بدی هستند.من یکبار که با چندتااز اولای امسال حرف زدم،اونقدر نگران نمره ها و کنکورشون بودن و زور میزدن که ما درس اضافه نمیخوایم چون نمرهمون کم میشه، که چشمام از حدقه زده بود بیرون!نزدیک نیم ساعت داشتم براشون دلیل و مدرک میاوردم که اینطوری باشین 4 سال دیگه پشیمون میشید، آخرش بازم حرف خودشونو میزدن!من واقعا از همچون کسایی توقع المپیادی یا اهل سمینار و کارای فوق برنامه شدن رو ندارم.تازه مثلا از بچه های خوب و زرنگ بودن!
نمیدونم با این جو که(فکر کنم بالای 80%)بچه ها رو گرفته چیکار میشه کرد؟!ولی اگه اینطوری پیش بریم فاجعه است!امیدوارم سال بعدیها بهتر باشند.
با آقای ساعی تو قسمت مرام و کارجلوبردن موافقم.ولی فکر کنم مرامش رو افراد خیلی کمی موافق باشند!(اگر خودمم دانشجو باشم احتمالا موافق نیستم!ولی برای الان خوبه!:دی)ولی این خانم رهبری که من میشناسم حتی اگه بی نقص هم کار کنیم، اگه بفهمه،بالاخره یه چیزی پیدا میکنه که بهمون ببنده و کارو تعطیل کنه.(باور کنید!تو این یه کار خیلی استاده!) مگه از همون راه حسادت که امیدوارم جواب بده!
با آخرین جمع بندی موافقم.ولی اگه شروع کنیم باید از الان آمادگی بیشترین سختی و بدترین برخوردهارو از طرف جمع کثیری از بچه ها و کادر مدارس داشته باشیم.
به نظرم بیشترین نیاز ما دادن آرامش خاطر، اطلاعات(چون خیلیا از روی بی اطلاعی همچین افکاری دارند!) و انگیزه به بچه هاست که همکاری کنند.روحیه سمپادی بودن کمه توشون.ولی خب با همون تعداد کم هم میشه کار کرد.(بچه ها که با انگیزه و پایه باشن، با امکانات زیر صفر هم میشه کار کرد.)و باید یه کاری کنیم که مسئولین تو این کار منافع ببینند که پشت همه وایسند.اگه بریم بگیم میخوایم یه کاری واسه سمپاد بکنیم،میگن برید خونه سر درس و مشقتون مفیدترید.باید با سیاست باهاشون برخورد کرد.(فکر کنم مشکلی نباشه تو این مورد چون یکی از بچه های ما بسیار آدم سیاست مداریه و امیدوارم اونم پایه باشه.تازه آدم با سیاست خیلی پیدا میشه تو بچه ها.)
آقاي زارعيان جمع بندي آخرتون بسيار آرماني بود و براي اجرايي كردنش يه پروسه ي دست كم 4-5 ساله نيازه!
آقاي ساعي شما هم خيلي خوشبين نگاه مي كنين! من وقتي راجع به خانم رهبر و مجوز يه حرفي مي زنم حتما يه چيزي ميدونم كه مي گم ديگه!
من با اون قسمت از حرفاي پرنيان راجع به طرز فكر بچه ها موافقم. اين فقط تو اولامون نيست! دوما و سوما هم همه اينطورين. يا اينكه كلا تو فاز هاي ديگه اي هستن!
اگه الان بخوايم كاري كنيم بهتره با افراد محدودي شروع كنيم كه با مشورت اعضا انتخابشون مي كنيم. يعني در كل بهتره فعلا هيچكس سر خود كاري انجام نده. واولين كارمون هم بايد جلب حمايت مدرسه باشه. يعني قبل از علني شدن بايد يه كارايي كرد تا دليل و مدرك كافي واسه راضي كردن مدرسه ها باشه و پيشنهاد من اينه كه اساس رو روي حسادت نذارين چون محكم نيست و زود خراب ميشه! بعد اين كار وقتي مدرسه قبول كرد كه حمايت كنه، اون وقت ميشه يه برنامه هم واسه بچه ها گذاشت به نحوي كه همه همكاري كنن! اگه مدرسه حامي مون باشه دستمون بازه كه حتي آدماي نمره گرا كه اكثريت رو تشكيل ميدن هم با كار بگيريم!
و پيشنهاد من در اون مرحله مشاور مدرسه است. خيلي از همون بچه هاي نمره گرا چشمشون به دهن مشاوره! (اگه بيرون از مدرسه نرن مشاوره!)
يه پيشنهاد ديگه هم دارم، جدا از بحث هاي پژوهشي، المپياد رو هم تو برنامه بگذاريد. يعني از همون پايه گروه هايي تشكيل بديم. گروه هاي علوم پايه و كامپيوتر و انساني و … . بعد ميتونيم تو اعاي هر گروه فرهنگ المپياد خوندن و المپيادي بودن رو جا بندازيم و ذهنيتِ غلطِ “يا كنكور يا المپياد”رو از بين ببريم كه ديگه كسي از ترس كنكور از المپياد فرار نكنه و كسي هم كه قدم در راه المپياد گذاشت قيد درس و مدرسه و كنكور رو بالكل نزنه!
@ علیرضا:
مرد حسابی! وقتی تو مدرسه به اون چیزی که می خوای پرداخته بشه، تو نوعی انرژی نمی ذاری؟
اسب کدومه!
@ ساینا:
جا افتادنش آره، ولی ساختنش نه!
ببنید، تو دانشگاه، برای یه درس هایی دانشجوهای سال بالایی پروژه ها و تمرین ها رو برای استاد طرح می کنند، و اون قدر وقت شون رو نمی گیره.
مباحث درسی چهارچوب مشخصی دارند و ما نمی تونیم خیلی دور بشیم، فقط خلاقیت و دید رو توشون عوض می می کنیم! همین!
دوم ها و سوم هاتون با من! می دونم چه جوری می شه راهشون انداخت! تازه قرار بود روی دوم راهنمایی- اول دبیرستان کار کنیم ها.
“و پيشنهاد من در اون مرحله مشاور مدرسه است. خيلي از همون بچه هاي نمره گرا چشمشون به دهن مشاوره! (اگه بيرون از مدرسه نرن مشاوره!)”
مشاور مدرسه رو بیخیال! چند تا از پیش هاتون غیر مستقیم از من تو آموزشگاه کنکور مشاوره می گیرند. فقط تنها کاری که بعدها که همه چیز درست شد می تونیم در این زمینه بکنیم، یکی رو بفرستیم جلسات اولیا و مربیان مخ همه مادر پدر رو بزنه که دیگه شلوغش نکنن، فشار بیاد.
لطفا بحث رو به سمت پیشنهادات سازنده و گره گشایی از بحث ببرید که به جایی برسیم و دلسرد نشیم از طولانی شدنش.
من هم شدیدا نگران این جو مسخره و دیدگاهای غلطم. مدرسه ما هم همینطور شده. 2-3 سال نگران کنکورن و آخرشم با ترس میرن سراغشو نه کاری میکنن نه اونجوری که میخوان و حقشونه نتیجه میگیرن.
به نظر من اول باید رو فکر بچه ها کار کرد. کلاسای فکر و پژوهش و دیدگاه و مهارتهای اجتماعی بهترین گزینن، البته به شرطی که به سخره گرفته نشن. من اینارو رو اول راهنمایی اجرا کردم، به انضمام خانوادشون، به طرز اعجاب انگیزی جواب داده. اگه بشه دبیرستانیارم مخاطب قرار بدیم، میتونیم یه سری تفکر درست رو جایگزین تفکرات غلط کنیم. فکرها که درست بشه همه چی حله، فکر که خراب شه هیچی پیش نمیره، هرچند تلاش مضاعف کنیم
salam.
mano be khatere inke farsi nist bebakhshid.
ideha khuban vali vaqe binane nhstan.dovom haye ma kharkhun tarinan v sevom hamun tanbaltarin(90darsad)
rahbar be hich serati mostaqim nist joz mojavez.ma 3 sale darim az dastesh hers mikhorim.
man be shakhse hazeram faali@ konam vali ino dar nazar begirid ke tu madrese ma hadeaqal bayad 2-3 sal ru mokhe bacheha kar kard.
baqiasham k saina v parnian goftan.
پیشنهاد من درباره احیا کردن همین انجمنی که دارید ازش حرف میزنید در فرزانگان!
لطفا از شهید سلطانی کسی سعی نکنه رهبر رو راضی کنه یا اینکه فکر کنه مثلا رهبر ممکنه از سر حسادت هم که شده راضی بشه این اتفاق بیفته.چون اگه قرار بود حسادتش گل کنه الان وضع ما این نبود.
بعید میدونم که حتی معاونی راضی بشه پا درمیونی کنه(با شناختی که من ازشون دارم).تو فرزانگان دو نفر هستند که طرفدار یه همچین فکرهایی هستند و اگه دراین باره باهاشون بحرفیم با سلاح کنکور و بچه بشین درستو بخون به جنگ ما نمیان،احتمالا کمکمون میکنن در راضی کردن رهبر(خدا کند!)
آقای گرامی(دبیر هندسه ما)و خانم مهرشاد(دبیر ادبیات پایه دوم).این دو نفر از این پیشنهاد استقبال میکنن؛حداقل خانم مهرشاد رو که مطمئن ترینم.
نظرتون چیه که ما بریم با این دو نفر حرف بزنیم و تقاضای کمک کنیم؟
ضمنن درباره این کلاس فکری که آقاپرهام میگن میشه از آقای رجایی دبیر پژوهش سال اول ما کمک گرفت،آدم با تجربه ای هستند و الان هم آلمان دارن دکتری پروانه شناسی میگیرن.
درباره جلسه اولیا و مربیان!اگه مسئول تو مدرسه راضی بشه اولیا هیچی نمیگن.مسئول شامل رهبر،معاونینش و مشاورهاست.
بعدم اگه علاقه دارید رو اولا کار کنید حداقل باید یه آدم با صبر و حوصله داشته باشیم که بتونه با معاون اولا کنار بیاد.خصوصن در سالهای فرد،حالا تو سالهای زوج بهتر میشه باهاش کنار اومد(متوجه منظورم که میشید؟
به نظر من بزرگترین مشکل مدرسه ما بعد از رهبر معاوناشن مخصوصن او ل و دوم،حالا اون دو تای دیگه خوبن.
یکم صبر کنید ببینیم اینور چی میشه، اگه شد به فرزانگانم میرسیم. یه سری مشکل اینور هست، اول باید ببینیم حل میشن یا نه
چیزی که میخواهم بنویسم در مورد مناقشه ی چند تااز بچه ها در مورد غرفه ی فیزیک هوگره شاید این موضوع کمی از زمان این موضوع گذشته باشه ولی چه کنم که این مطلب رو دیر دیدم ولی بعد از دیدنش اونقدر ناراحت شدم که نتونستم ساکت بمونم. ناراحت کننده ترین چیزی که توی این نوشته ها به چشمم خورد برخورد موضع گیرانه ی بچه های فیزیک مدرسه ها نسبت به هم بود .چیزی که دقیقا بر خلاف تمام اهداف از پیش طراحی شده ی اصل همایش بود .دوستان فرزانگانی ما بدونند که انگیزیه اصلی از تلاش برای برپا کردن هرچه بهتر غرفه فیزیک توی این سالها به رخ کشیدن توانایی های دانش آموزان مدرسه ی ما به شما نبوده بلکه اهداف اصلی ما چیزهایی مثل نشون دادن جذابیتهای علم فیزیک به شیوه ای همه فهم به طوری که بازدیدکننده ها رو به این علم علاقه مند کنه بوده یا اینکه گسترش روابط متقابل مدرسه ها در زمینه ی علوم پایه (و نه یک جنگ وجدال خصمانه) بوده .من به شخصه شهادت میدم که در این سه سال گروه فیزیک مدرسه برای رسیدن به اهداف بالا با دل و جون زحمت کشیدند و وقت گذاشتند (و البته قبول دارم که ارزیابی کار ما به وسیله برونداد اون سنجیده میشه نه تلاش).
بعد از این حرفهای کلی میخواهم به مورد خاصی که پیش اومده بپردازم . اصلا توقع چنین برخوردی رو از بچه های فیزیک مدرسه نداشتم.البته شاید چنین موضع گیری هایی بعد از انتقادات کوبنده ای که به کلیت ماجرا (و نه به جزئیات )وارد شد طبیعی به نظر برسه اما مهرداد خانی یکی از بهترین دوست های منه که مدت زیادیه میشناسمش و همیشه ازش به عنوان کسی که احترام رو بلده و ادب رو رعایت میکنه یاد میکنم . اما این رفتارش که خارج از شخصیت ش بود هم میتونه برای خودش درس داشته باشه و هم برای منتقدین فرزانگانی
درس برای مهرداد این که توی عصبانیت هیچ چیزی به کسی نگه و اما درس برای گروه منتقد. وقتی انتقادات شما یه شخص آروم رو عصبانی میکنه و وادار به موضع گیری مطمئا باشید که تمام ایراد کار متوجه اون شخص نیست .بلکه انتقاد شما هم مشکل داره.از اون جایی که زیاد با جو فیزیک و المپیاد فیزیک غزیبه نیستم شاید بتونم بفهمم که مشکل این انتقادات شما کجاست . شما به غرفه فیزیک مثل یک مساله نگاه کردید منظورم اینه که یک نگاه یک جانبه بدون در نظر گرفتن کلیت و اهداف کار یعنی مثل یک مساله که واردش میشد ازش یه سری اطلاعات میگیرید کمی تحلیل و بعدش هم یه جعبه دور جواب آخر و خداحلفظ شما.
من از قبل گفته بودم که ما از چند سال پیش یکی از مهمترین اهداف غرفه مون رو روی مساله هرچه بیشتر همه فهم کردن مسائل هرچه سخت تر فیزیک گذاشته بودیم و اگه کمی بیشتر در مورد کارها توضیح بدم شاید بتونید بعد از خوندن این مطلب با دید باز تری در مورد غرفه ی فیزیک انتقاد کنید .
مثلا طرحی که درمورد رابطه ی چرخش و تعادل بود در ابتدا یک بحث کاملا خشک و ریاضی بود که در شاخه ی مکانیک اجسام صلب قرار داشت . از پیچیدگی این مبحث همین بس که در درس مکانیک تحلیلی دو دانشگاه در ترم پنجم فیزیک تدریس میشود(حالا نگاه کنید ببینید بچه ها برای رسید به هدفشون چه تلاش هایی کرده بودند: در تمام ارائه این مبحث از هیچ اصطلاح فنی مربوط به فیزیک استفاده نشده بود (حتی برای اصطلاح متداول تکانه زاویه ای اصطلاح عامیانه بردار چرخش انتخاب شده بود)با اینکه ریاضیات این مطلب بسیار پیچیده و بالاتر از سطح دبیرستان بود .بچه ها با جمع آوری هفت آزمایش و سه فیلم و به کار گیری ریاضیات در حد جمع و ضرب تونسته بودند که مفهوم کلی این حرکت رو انتقال بدند که البته این موضوع در عین سختی میتونه به مذاق المپیادی بعضی از بچه ها خوش نیاد . در مورد طرح های ماره فقط همین رو بگم که این موضوع تا اواخر دوره ی لیسانس فیزیک مطرح نمیشه و موضوع روز بسیاری از مقاله های علمی در سطح دکتراست (ولی تا اونجایی که من دیدم همین موضوع برای خیلی ها قابل فهم شده بود) .همین ماجرا در مورد تمام طرح های دیگه مثل :کویل تسلا(که پیچیدگی های فنی ساختش بچه ها رو شب ها تا صبح بیدار نگه میداشت) تا پراش فرنل و شکست خمیده ی نور جریان داشت.
مساله اصلی اینجاست که اگر هدف ما که مبتنی بر درک عموم از مسایل بود رو نپسندید کار بچه های فیزیک از نظر شما (که احتمالا المپیادی هم بودید) خراب کردن یه سری از مطالب ناب فیزیک باشه . ولی اگر بدونید که تمام بچه های غرفه ی فیزیک خودشون المپیادی بودند و با این که دغدغه مرحله دو را داشتند پا توی این عرصه گذاشتند که مسایل پیچیده فیزیک رو به زبان جذاب برای همه بیان کنن .ساید خودتون انتقادات خودتون رو بیرحمانه و غیر منصفانه بدونید
سلام!
آقای سید طالبی!حرف های شما کاملا درستند،و این بحث تمام شد شاید به خوبی شاید هم نه.
متاسفانه من با بدترین واژه ها و عبارات نتونستم منظورم رو برسونم و همین موضوع باعث سوءتفاهم شد.به هر حال من هیچ وقت هیچ وقت قصد توهین به کسی رو نداشته و ندارم و من انتقادی به غرفه فیزیک 88 نداشتم و ندارم چون کارهای جالب و قشنگی داشت و به بچه های غرفه اش هم خسته نباشید میگم و برای تک تک شون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم.
به هر حال من باز هم از همه بچه های غرفه فیزیک “معذرت میخوام”.امیدوارم که این سوءتفاهم برطرف شده باشه(بازم میگم من نه قصد تخریب داشتم و نه قصد توهین)فکر کنم منظورم رو از اون کامنت ها فقط خودم متوجه میشم چون از بدترین عبارات برای رسوندن منظورم به دوست خودم(سها)استفاده کردم و همین موضوع باعث این دعوای کودکانه شده.
راه انداختن این کل کل شهید سلطانی-فرزانگان از همون ابتدا هم کار درستی نبود،نه من و نه آقای ساعی و نه بچه های هر دو مرکز نباید این بحث رو کشش میدادیم که بخواد به بیراهه کشیده بشه و باعث ناراحتی همه بشه.
امیدوارم که دیگه این سوءتفاهم رفع شده باشه و من باز هم از همه بچه های غرفه فیزیک و حتی بچه های شهید سلطانی و بچه های مرکز خودمون به خاطر تمام این اتفاقات عذرخواهی میکنم.
به نظر من هوگر امسال از هوگرهای چند سال اخیر بهتر بود
اما در مورد خود ساعی دهقان بگم که با این که خیلی زحمت می کشید
ولی تو روزای خمایش اخلاقش واقعا افتضاح بود در حدی که یه سری بچه ها میگفتن اون موجیه!!!!!!!!! یکی نمیدونست فکر می کرد که رییس جمهوره
یاد حرفه یکی از بچه ها افتادم که سال گذشته راجه به ساعی می زد بی خیال ….
خیلی خوشحالم که این سوء تفاهم به خوبی حل شد و از برخورد معقول شما تشکر میکنم.شاید باید این موضوع پیش میومد تا همگی یاد بگیریم که وقتی بدلیل جزئیات زبانی نتونستیم منظورمون رو خوب بیان کنیم از دست هم عصبانی نشیم و سعی کنیم شفاف سازی کنیم . براتون آرزوی موفقیت میکنم
آقای سید طالبی! به جای اینکه سو تفاهم بسازی، بعد با معذرت خواهی بقیه شما هم ببخشی، اون بحثی که قطع اش کردی رو ادامه بده، لطفا!
دوستان، بحث رو منحرف نکنید.
آخرین جمع بندی این بود:
جمع بندی کنم:
1> انجمن فارغ التحصیلان و دانش آموزان:
– باید فعلا به صورت غیر رسمی باشد
– باید از انرژی دانش آموزان و علایق فارغ التحصیلان حداکثر استفاده رو کرد.
ابهام: چه چیزایی برای دانش آموزان و فارغ التحصیلان انگیزه زا هستند؟
دانش آموزان: نمره اضافی برای بعضی درس ها، علایق خودشون،اجازه برای پیچوندن(!)، دیگه؟
دانشجویان: غنی سازی رزومه(!)، فرصت شغلی ساده، دیگه؟
2> نحوه کارهای اجرایی:
باید یک سری جلسات آموزشی برای مدارس طراحی شود.این جلسات که کامل و پیوسته شوند؛ و مانند یک ماده درسی جمع و جور ارائه شوند.
موضوع هر جلسه و تمارینش: در فرصت مناسب از قبل آماده شود.
تعداد جلسات: بین “12-15 جلسه+5-1 پروژه” باشند.
منابع: زیاد هستند، از جاهای معتبر و استادهای پایه توی دانشگاه هم میشه استفاده کرد.
برای چه سالی؟ : دوم راهنمایی- اول دبیرستان (کنترل راحت تر، وقت بیشتر)
نحوه راضی کردن مدیران: دادن آمار و ارقام، جذب اسپانسر و کمک سازمان های پژوهشی (از رستگار و شهرداری کرج گرفته تا پارک علم و فناوری دانشگاه) + نشان دادن اینکه همایش هامون بهینه تر می شه.
استفاده از ویژگی مهم شهید سلطانی: چون دبیرستان کنار راهنماییه، می شه سیستمی مثل TA (استادیار) در مدرسه راه انداخت. سوم دبیرستان ها کارهای اجرایی این سیستم رو بر عهده بگیرن و تمرینای دوم دبیرستانی ها رو “مثلا” تصحیح کنند.
لطفا بحث رو به سمت پیشنهادات سازنده و گره گشایی از بحث ببرید که به جایی برسیم و دلسرد نشیم از طولانی شدنش.
آقای زارعیان!آقای سیدطالبی سوءتفاهم نساختند که،سوءتفاهم قبلا درست شده بود و حالا رفع شد.
درباره انجمن هم بهتره دیگه به جای ادامه دادن این بحٍ دست به کار عملی بزنیم.
منم میخواستم همینو بگم سعیده.
حالا که کسی پیشنهاد خاصی نداره بهتره با همین طرح اولیه، مشخص کردن اعضای اولیه(داوطلبین) و یه فضای مجازی حدودا خصوصی(من در این زمینه تخصص ندارم!) شروع کنیم تا این موضوع فراموش نشده.در ضمن کار،ایده ها بهتر و بهتر میشه و مشکلات هم به امید خدا برطرف.
دید من این جوری بود به دعواتون.
من به بچه ها گفتم، احتمالا یه فضای خصوصی تو وب بسازن. اگه نساختند خودم اقدام می کنم.
خب هر وقت ساخته شد چه جوري ما بايد مطلع بشيم؟
ساینا!چیزی به نام ایمیل هست:دی
خیلی خوبه این جوری،از همین الان”خدا قوت”:دی
سعيده! من ميدونم چيزي به نام ايميل هست! منتها ايميل كه به اراده سند نميشه! نيت كني بفرستي كه فرستاده نميشه! ميخواي من بعدا حضوري برات تشريح مي كنم!
ساینا!شوخی کردم،چرا جدی میگیری؟