روزت مبارک پدری که …
میدانی ؟ منه نسل سومی … منی که میگویی هیچ غمی در زندگی ام ندارم ، گاهی به نسل تو حسودی میکنم!
من در نسل ال جی و توشیبا و دل بزرگ شدم و تو توی نسل بلر و پارس ! من آیس پک میخورم و تو آب هویج!
من نهایت هیجان زندگی ام دقیقه نود بازی استقلال پیروزیستو تو توی تظاهرات و جنگ در هیجان زندگی کردی!
اخبار روزنامه های نسل من را شرایط جدید معافیت سربازی و تجاوز به دخترکی پر کرده و اخبار روزنامه ی دوران تو از تجاوز به دهلاویه و ماهشهر و روانه شدن پاسداران مردمی به جبهه پر شده بود.
تو دوستت را جلوی چشمت، در حال سوختن در تانک سوخته دیدیو من خبر تصادف دوستم را در جاده شمال شنیدم و فقط سری تکان دادم که آه… متاسفم …
و تو سری تکان دادی و منظورت این بود که برای نسل من متاسفی!
من به نسل تو حسودی میکنم که کلاشنیکف دست میگرفتیدو شبانه حمله میکردید و از سنگر عراقی ها که از ترسشان با رکابی فرار کرده بودند ساعت سواچ و شطرنج چوبی غنیمت میگرفتیدو وقتی برمیگشتید میدیدید گونی برنج شمالتان را برده اند! بالاخره عراقی ها هم میدانستند از برنج ایرانی بهتر پیدا نمیشود ! آری … نسل من به کمتر از گیم نت و بیلیارد راضی نمیشود ولی نسل تو یک عمر جبهه را با همان شطرنج چوبی سر میکند !
من معمولا توی رستورانهایی با صندلی شیک و گارسون مودب با دوستام غذا میخورم، ولی یادمه گفتی وقتی از منطقه برمیگشتی میرفتی اهواز، یه راست میرفتی هتل هرمز و میگو کبابی میخوردی ، آن وقتها میگو ها هم ارزان بودند !
راستی … عاشقانه هایت را هم خوانده ام! نخوانده ام! فضولی کرده ام ! همان ورق های از جنگ برگشته که مینوشتیشان برای مادرم و از دوری و جبهه میگفتی. شما هم عاشقانه نویس بودی … اما نه مثل خیلیها ! صاف میگفتی و میگویی …
میدانی؟ نسل من بی تفاوت نیست ! فقط کمی خسته است و دلخور … مطمئن باش نسل من دوستت دارد!
روزت مبارک پدری که کمی به تو کم محبتی کردیم !
سلام.
روز پدر مبارک.
من به نسل پدرم حسودیم یم شه ولی نه به خاطر جنگ.به خاطر انقلاب.پدر من زمان شاه سالها زندانی سیاسی بود و وقتی خاطراتشو تعریف می کنه من از خودم بدم میاد.
هرکسی دلیلی داره برای افتخار و حسادت به پدرش…
منم روز پدر رو به همه تبريك ميگم، همين طور بازگشت سمپاديا رو ! شايد تولد دوباره برازنده تر باشه …
به هر حال اميدوارم دوباره سمپاديا رو توي اوج ببينيم.
به اميد اون روز…
نیما جان ، مطلبت خیلی قشنگ بود. مخصوصا لحن نوشتنت. به عنوان پست اول بلاگ خیلی خوب بود. امیدوارم تا آخرش همین جوری پیش بره.
یاسمن خانوم خیلی ممنون از آرزوهای خوبتون. این شما و سایر سمپادیا هستین که میتونین کمک کنین که سمپادیا به اوج برسه. این یک کار گروهی هستش که هرکسی بخواد میتونه توش وارد بشه.
خیلی متن قشنگ و جالبی نوشتین!
نمی دونم این پست اوله یا بازهم هست! باید یه کم اینجا بگردم تا جاهاش دستم بیاد!
من توی انتقاد های سایت گفتم، اینجام بگم:
عرض این جای متن ها رو بیشتر کنین تا درصد بیشتری از صفحه رو متن پر کنه ! الان یکسوم صفحه متن هست و بقیه رنگ آبی که کم کم سر آدم گیج می ره !
دوباره تاکید می کنم متن قشنگ بود !
سلام.منم روز پدر رو تبریگ میگم.
مطلب فوق العاده ای بود.خیلی خوب و ساده مینویسد. فکر کنم بهترین تاپیک برای شروع یک وبلاگه.
راستی بازگشت سمپادیارو تبریک میگم.خیلی خوشحال شدم، چون من خودم هم از اعضا و نویسندگانشم.
ممنون که به وبلاگم سر زدید.
فعلا
من دلم نمي خواد اون روزا دوباره زنده بشه.مگه ما چه گناهي كرديم كه نبايد ارامش داشته باشيم؟چرا همش جنگو دعوا؟من نميگم جوونمو ارزو دارم،من ميگم هنوز اونقدر گناه دارم كه نميرم .
چرا همه گنده ها جنگ راه مي ندازن اخرش مردم بيگناه كشته مي شن؟من از جنگ بدم مياد .انقدر خودم ادم استرسي هستم كه ديگه نيازي به تجربه ي استرس جنگ نداشته باشم.من از جنگ مي ترسم.
ما که نگفتیم دعوا :دی
man fek sulfonamide ina chizaE bashe ke maha bekhaim haso0D konim alan nasle pedaraye ma kheili chizasho0no sare hamin jang az dast dadan,me3 asabasho0no javo0nisho0no,kheili chizaye Dge,man alan nemito0nam haso0D konam be pedaram ke ba sedaye enfejaro ina az khab miparide o 1000 jo0r bad bakhTe Dge!!!
لطفا نام و نظر خود را با حروف فارسی تایپ کنید !