2008-11-14
۲۵ام
فردا ۲۵امه و چقدر بده که میتونی حساب کنی از یه چیز قشنگ دقیقا چند ماه گذشته.
یه وقتایی تو یه سری از موقعیتها هر چقدرم بگیم زندگی شیرینه و زیباست و آسونه بازم میبینیم نه نمیشه.
یه وقتایی باید مهربون بود و باور کرد و خواست.
از خدا بخوایم. از خودمون هم بخوایم. واقعا باید خواست.
شاید الان هر کدوممون یه مسائلی داریم که بهشون فکر کنیم. اما هستن اونایی که میتونیم حلش کنیم، جمع و جورش کنیم.
اما بعضی چیزا دست منو تو نیست پس رهاشون کنیم و این ذهنمون رو از شرشون خلاص کنیم.
خیلی بده وقتی تو چیزای غصهناک فرو بری و حوصله نداشته باشی خودتو بیاری بیرون…
من ۲۵ام هر ماه رو خیلی دوست دارم. خیلی زیاد.
بعضی از باورها و اطمینانها چقدر خوبه. حتی اگه دور باشه.
یک نظر
25 ام … 26 ام … 27 ام و 28 ام … روز ها میگذرن میشن ماه … میشن سال … میشن عمر … ما چه کردیم ؟