پلو خورشت یا روزه ؟
چند روز پیش تو تاکسی یکی از معلمای علوم اجتماعی علامه حلی 2 که با ما دوره 14 ای ها کما بیش کلاس داشته و با هم آشنایی داریمو دیدم . الآن مشاور اول راهنمایی های ورودی امساله .
بیچاره دل پری از ورودی های امسال داشت به طوری که حدود نیم ساعت داشت تو تاکسی ازشون گله می کرد .
می گفت امسال تعداد ورودیا بیشتر از دو برابر شده . یادمه تعداد ورودیای دوره ی ما یعنی دوره ی چهارده 200 نفر پسر و 200 نفر دختر بود ولی اون می گفت امسال با تاسیس علامه حلی 4 و 5 سازمان فقط بالای 500 نفر ورودی پسر گرفته .
می گفت امسال اولین سالی بوده که بعد از یه ماه اول سال ، معلما اومدن و به مشاورا گله کردن که بچه ها نمی فهمن! راستش برای منم خیلی خوشایند نبود ولی از طرف معلما از واژه ی “خنگ” استفاده کرد .
موضوع پست بر میگرده به داستانی که همین آقای مشاور از اولین جلسه ی کلاسی که با ورودی های مذوکر داشته برام تعریف کرد :
پایه ی اول راهنمایی علامه حلی 2 شامل 4 تا کلاس 25 نفره هست .
می گفت جلسه ی اول به همراه کمک مشاور پایه رفته بود سر کلاس اولا .
بعد از آشنایی اولیه و پرسیدن اسم بچه ها و معرفی خودش ، از بچه ها یه سوال پرسیده بود :
گفته بود خبر دادن که سال بعد 10 روز آخر رمضان مصادف میشه با 10 روز اول محرم . یه عده نذر دارن و می خوان شب عاشورا پلو خورشت بدن ؛ از طرفی مردمم روزه اند . مردم باید چیکار کنن ؟
————————————
نکته ی قابل توجه این بود که عین 4 کلاس 25 نفره ، 4 تا یک ساعت تو سر و کله هم زدن و یکی می گفت باید روی غذاها فویل آلومینیوم بکشن که بوش بلند نشه ، مردم بعد از افطار بخورن ؛
یکی می گفت باید پلو خورشت نمادین بذارن که نه روزه دارا روزشونو بشکنن و نه اونایی که نذر دارن نذرشونو ادا نشده بذارن ؛
و خلاصه در یک بازه ی زمانی 4 ساعته یک نفر پیدا نشد که بگه هیچ وقت دو تا ماه قمری روی هم نمی افتن !
حالا قضاوتو می ذارم به عهده ی خودتون که بگید آیا با این وضعیت باقی موندن سمپاد به صلاح هست یا نه که بیشتر از این خودشو با خروجی های آینده خراب نکنه …
یا حداقل اینکه فعلا تحت عنوان سمپاد کنار بکشه که دست کم اسمش خراب نشه که اگه یه روز دوباره تونست اوج بگیره مردم نسبت بهش یه طرز فکر منفی نداشته باشن .