اولش از قیام رودخانه السی آفریقا می گویم و قبلش باید از اجرای آلبوم دیوار پینک فلوید بگویم که چطور در ضم و اعتراض به نظام های سرمایه داری بر پا شد و سوی پیکان اعتراضش رو به آمورش بود . آموزشی که زمانی قدرت بزرگ سیاسیون و دولت های دیکتاتوری بود تا بتوانند ریشه کودت را بخشکانند . در انگلیس یک قرن پیش همانطور که در نماهنک دیوار میبینید کودکان با استعدادی که از طبقات پایین جامعه هستند مورد شدیدترین تسمخرها قرار میگیرند . و آموزش و استعداد پروری برای اشرافیون بود که از خون همان سیاسیون بودند و در رمان لیدی ال رومن گاری میخوانیدش. در روسیه جوانان مستعد از طبقه پایین را به سربازی و ارتش میفرستادند . در فرانسه آن ها را از رشته های مدیریت و حقوق دور نگه می داشتند . در ایران چه طور . همین آلبوم دیوار آنقدر موثر بود که ماهها دبیرستان ها انکلستان مرکز حملات بله درست حدس زدید ، مرکز حملات دانش آموزان بود . که در بی تعهدی معلمان صورت گرفت . در آموزش غلط و آموزش از سر عقده . بعد سرایت کرد به رودخانه السی و ما بقی اتفاقات که حکومت را هم دستخوش تغییر داد .
سال دوم راهنمایی کلیپ تصویری another brick in the wall رو گوش دادم . صرفنظر از موسیقی فوق العادش و اجرای بی نظیر گیلمور و واترز ؛ لیریک استثنایی این اثر آدم رو مجذوب میکرد . خب همه اینا گفته شد . تا یه چیزی در نهایت گفته بشه . مفهوم آنتی فکت رو شنیدین ؟ وقتی a با b واکنش دهد نتیجه واکنش می شود c و d …
دانشمندی مثل من که خداوند حفظم کند هدفش از انجام این آزمایش بدست آوردن ماده c است و ممکن است دانشمند دیگری که ممکن است تو باشی هدفت از طرح این آزمایش بدست واردن ماده d باشد . برای من d یک ماده اضافیست . و برای تو ماده c .
شما در هر حرکتتان ممکن است عواقبی از کارتان ببینید که ابدا آن را نخواسته اید همانطور که من از طرح آزمایشم ماده d را نمی خواستم ولی بنابر جبر بدست آمد . . و اکنون ممکن است از پیش آمدن آن سود هم برده اید . پینک فلوید آلبوم دیوار را به منظور دیگر ساخت و دیدین آن سوی دنیا قیام السی به را ه افتاد که مطمئنم سیدبارت از شدت شادی برگشته و به رایت گفته : hey man . give me the fucking beer .
و حالا یک زمانی با اهداف مثبت تر سمپاد راه افتاد و حالا میبینید سیاسیون جوان سمپادی که اکنون از آن ها بعضا به جای سرعت گیر استفاده میشود به راحتی شناخته میشوند و این از صدقه سری تاسیس سمپاد بود که زبان سرخ ها را بیرون بکشند . حرف درشت ها را بیرون بکشند و بشناسند . حرف اضافه زدن مانند فاتحه زن بر قبر مرده است . پوچ و بی فایده . ولی برای اینکه چند خطی گفته باشم که خونابه اینهمه سال تحقیر را در کاسه کرده باشم باید بگویم سمپاد در دهه گذشته همین گونه عمل کرد . استعداد هایی که عقیم می شدند . لا به لای آنهمه ریاضی محض و مرده که بوی تعفن میدادند استعداد ها مرد . خیلی از ما سمپادی ها هیچ وقت به دنیا نیامدیم . و برای بقایمان همیشه به یک بند ناف نیاز داریم . اینکه میگویم به دنیا نیامدیم یعنی هیچ وقت نفهمیدیم اگر اینهمه دیوار به رویمان بنا نمی شد الان چه بودیم یا که بودیم و این قضیه برای غیر سمپادی ها هم هست البته ولی سمپاد کانون غربالگری بود . جا نماز آب کش ها هیچ وقت وارد این غربال نشدند . برای اینکه حداقل به عینه یک بار دیده باشید که چقدر مسموم شد سمپاد بروید و شاهکار مدیریت سمپاد را ببینید . همین پست قبلی . هر جا آرامشی باشد آن چنان ویران می شود روی سرت که حتی فرصت نکنی ویرانیش را نگاه کنی . مدیران موفقی که سال قبل المپیاد و کنکور را با موفقیت به اتمام رساندند و اکنون نیستند . سمپاد فرصت کوتاهی بود برای تنهایی . تنهایی که قرار است لباس سیاه بر تن همه عمرتان کند . لذت اینکه بدانید آرتور سی کلارک که بود باید یک عمر بماند پشت پیشانی سفیدتان . این سمپاد است .