نویسنده: H.M.TaNhA

من و ما

علامت های ذهن :

من لب پنجره
نقطه سر خط
خدا بالای ابرها
ویرگول
نیاز ِ ما، بین خاک ها
خط فاصله
ما بین گیومه
صدايش کن …می شنوی حتما صدايش را
سه نقطه
من ما بین خطهای سفید جاده
علامت تعجب
مادر بزرگ ما بین غمهای خیس خورده ی امامزاده
علامت تعجب
تو
علامت سوال …
من
خدا
سه نقطه…
ه.م.تنها

+ غلت می خورم باز مابین روزمرگی هایم که باز سر و کله ات پیدا می شود…
++ زیادی دارم خوب زندگی می کنم…
+++ زیادی شهر شلوغ شده…هراس دارم از تغییر کردنش…!

کودک فلک زده

کلاغ های شهرمان
گرسنه
بر تکه های
آشغال ِ
جا مانده ازشب پیش
نوک می زنند
و من
هر روز
سگ ِ گرسنه ی محله را
با سنگ
دور می کنم
از تکه نان ها ؛
برای
کودک فلک زده ی
پای دیوار ِ
سُق زننده ی نان های سوخته …!!!