نویسنده: فائزه م

شاید


بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست

نرم نرمک ميرسد اينک بهار*

خوش بحال روزگار
خوش بحال چشمه‌ها و دشتها
خوش بحال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش بحال غنچه‌های نيمه‌باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحال جام لبريز از شراب
خوش بحال آفتاب

ای دل من گرچه در اين روزگار
جامه رنگين نمی‌پوشی بکام
باده رنگين نمی‌بينی به جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می که می‌بايد تهی است؛


ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

*نه این بهار. بهارهای دیگری..

پ.ن: این پست فقط انگار راجعبه بهار است و منظور چیز دیگری.


بود

بود یعنی چی؟؟
 یعنی یه زمانی بود الان دیگه نیست. شاید در آینده باز هم باشد.
 یعنی یه زمانی بود الان دیگه نیست. دیگه هیچ وقت نیست. هیچ.
 از فکر کردن بهش متنفرم. .
 بالاخره الان که نیست. و من که میدونم شاید هیچ وقت نباشه.
شاید دلگرم کننده چه سود…
 
ساعت برنالد داشتن هم فایده نداره. انقدر بی‌رحمانه که خیلی بی‌رحمانه.
 به هر حال که چی؟؟
 یه روز میرسیم به روزی که به جای هست باید بگیم بود.
 و من به این فکر میکنم که میخواد چی رو به من حالی کنه؟؟
 
خداحافظی‌ها . خداحافظی‌های یرای همیشه.
 اونایی که خواستن و نخواستن من هیچ تاثیری روش نمیذاره.
 من باید خداحافطی کنم. از نوع برای همیشه.
و بعد از اونه که فعل‌هام رو با بود همنشین میکنم..
….
حالا من میمونم و تنها چیزهایی که همیشه هست. خاطرات.
 خوشحال نیستم. یادش بخیر یعنی یادش یخیر باشد. این یکی هم الان نیست.
..
 یکی بود یکی نبود.
همش بازیه با بود. بود. بود.
 
.
بود.
 الان دیگه نیست.

دوست

دوست

دوست واژه است.

واژه ای که از لب فرشته ها چکیده است.

دوست نامه است.

نامه ای که از خدا رسیده است.

نامه خدا همیشه خواندنی ست

توی دفتر فرشته ها

واژه قشنگ دوست

ماندنی ست.

***

راستی دلت چقدر

آرزوی واژه های تازه داشت

دوست گل ات رسید

واژه را کنار واژه کاشت

واژه ها کتاب شد

دوستت همان دعای توست

آخرش دعای تو مستجاب شد.

.                            عرفان نظرآهاری

.

.

هیچ زندگی رو بدون دوستامون تصور کردیم؟؟

یا ما همیشه تنهاییم؟

قدر دوستامون رو بدونیم.

پ ن: اینا صرفا دلداری بود..

تنهای واقعی کیه؟؟

افسردگی های تابستانی

دلم برای افسردگی های تابستانی تنگ شده.

یه سری آهنگ رو از توی فولدرهای تو در تویی که ساختم پیدا میکنم. خیلی رک و مسقیم من رو میبرن یه جاهایی..

ما همه میدونیم هیچوقت برنمیگردن. واسه من یکی نه تنها برنمیگردن بلکه حتی یه کمی تکرار هم نمیشن. حتی تکرار. حتی یه کمی.

روزایی که منتظر تموم شدن هر چه زودترشون بودم الان شدن خاطره.

خیلی دردناک و تلخ اما شیرین و خیلی شیرین. به اندازه وصف نشدنی ای.

و منم که دارم با حس خوب یاد دوران شاید زجرآور گذشته میکنم.

چی شد؟؟ چرا؟

همچنان گوش میدم. همه این سالها الان تو کله منه و نه در مقابلم.

انگار صرفا تابستونی نیست. عقب و عقبتر.  آره.

افسردگی های بچه تری هایم..

دیگه الان به جایی رسیدم که با خودم فکر میکنم بیچاره من چی کشیده.

نگرانم. هنوز به اندازه n<12) 17-n>یک- ) سالگیهام سخت هستم؟ اونقدر که نشکنم؟ یا حداقل اجازه ندم کسی بفهمه من حتی یه کم یه چیزیشه؟؟

.

.

افسردگی های تابستانی دلم برایتان تنگ شده.

اصطحکاک

اصطکاک تو خیلی خیلی از جاها خوب نیست.

مسئله های فیزیک هم همینجوریه. اصطکاک کارو همیشه خراب میکرده. واسه من و شمای مسئله حل کن کار رو سخت میکرد.

حالا این هیچی.

هیچ به اون ماشین بیچاره فکر کردین که اصطکاک چه کارایی با دلش کرده؟؟

میتونست خیلی زودتر از اینها به مقصد برسه. دلش رو سوزونده این اصطکاک…

و اما ما آدما. وقتی زیادی به زندگی گیر بدیم باعث میشیم با زندگی اصطکاک داشته باشیم. وقتی با زندگی اصطکاک داشته باشیم، انرژیمون، وقتمون، اعصابمون هدر میره.

این وسط گرما تولید میشه و ما داغ میکنیم.

خودمون نذاریم.

پ.ن: این فرضیه زندگیایی-فیزیکیایی منبع علمی ندارد. و هیچگونه مسئولیتی توسط نویسنده پذیرفته نمیشود.)

از تمام خوشی‌هام

من جنس تازه آوردم. شیش کیلو غم.

نمیفروشم. همشو میخوام ببرم تو دلم. اون گوشه.

این همه غم واسه چیته؟   آخه من یه عالمه غم دارم. شیش کیلوووو

بدش من همشو. آخر یه روز می‌پکی ها!

این همه فکر واسه چیته؟   آخه همش هشت گرم خوشی مونده. نکنه مواظبش نباشم. نکنه بریزه زمین.

خب. اممم. اونارو هم بده من که دیگه فکرت این همه مشغول نباشه.

این همه هیچی واسه چیته؟   آخه دلم خالی شده. نگرانشونم.. میدیشون به خودم؟؟

باشه. پسش میدم که دیگه این همه هیچی نداشته باشی.

.

.

.

پس دیگه چیته؟؟    آخه من شیش کیلو غم دارم. .