یاهو
السلام علیک یا ابا عبدالله
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست ، گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست ، ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست …
همه چیز از خدا شروع میشه و به خدا برمیگرده … رفت و امد ادما.زندگیشون . مشکلاتشون . خوشی بدی … این وسط هیچ چیز دست ما ادما نیست و در عین حال دست خودمونه که هنوز درک نکردیم و فکر نمیکنم بتونم درکش بکنم … مصداقش سوالیه که از هر کی میپرسم عاجز از پاسخ دادنه که اون هم نقص ادما رو میرسونه …
اجازه ؟ یه سوال داشتم : چرا خدا میگه ما رو افریده تا مورد ازمایش قرارمون بده در حالیکه میدونه قراره چه اتفاقی برامون بیفته ؟ این چه ازمایشیه که اخرش معلومه ؟ سکوت و سکوت و سکوت … جز یه نفر . معلم دینیم که اونم جوابی جز اینکه ایشا.. در درسای اخر میفهمی نداشت ولی من شک دارم …
رفتن ما ادما از جایی که دوستش داریم گاهی لازمه … گاهی پاک کردن لازمه ش میشه … برای شروع دوباره البته با روشی دیگه . برای اینکه یاد بگیریم همه ی کارهامونو با خدا شروع کنیم بهتر به پایان میرسه و شاید هیچ وقت به پایان نرسه …برای اینکه شاید باید دلیل قوی تری برای حضور پیدا کنیم و سختی رفت و امد رو درک کنیم و …
شروع دوباره سخته ولی غیر ممکن نیست …
گفت : ((باید حد زند هشیار مردم مست را ))
گفت : (( هشیاری بیار ، این جا کسی هشیار نیست ))
پ.ن : در این سرای بی کسی کسی به فکر ما نیست … ملالی نیست … خوش امدم …