ماهیمون هی میخواست ی چیزی بهم بگه،تا دهنشو وا میکرد آب میرفت تو دهنش،نمیتونست بگه.دست کردم تک آکواریوم درش آوردم.شروع کرد از خوشحالی بالا و پایین پریدن.دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو.اینقده بالا و پایین پرید تا خسته شد خوابید.دیدم بهترین موقعه تا خوابه،دوباره بندازمش تو آب.ولی الان چند ساعته بیدار نشده؛یعنی بیدار شده،دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب.\…
نویسنده: Reyhaneh
ي دانش آموز سمپادي چه مدليه؟؟؟
سلام خوبيين همگي سمپاديا…اوووضاع بر وقف يا نه وفق…چ ميدونم بابا اصن اوضاعتون مرادتونه؟(اها اينجولي بهتره)
من ي سمپاديم ك از اول راهنمايي توي اين خرخونه…آخ نه ببخشيد منظورم همون تيزهوشانه…بله من از موقعي كه چشامو وا كردم ديدم تو دسشوييي……اه اي بابا چرا اين كيبورده هي اشتب مينويسه..منظورم اينه كه تو تيزهوشان درس خوندم و امسال ميخوام برم دوم دبيرستان…الانم ك تابستوونه دوس داشتنيه ك لعنتي داره رو ب finishاش ميره منم غصه ام گرفته ك كل تابستونمو نشستم عين خلو چلا واستادم…..ههههه… نه يعني درس خوندم واس المپياد…بعدش يهو سرم خورد ب سنگو به خودم اومدم گفتم بذار آخرشو عشقو حال كنم…ب خاطر همين گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو يهو ديدم وقته ناهاره..پس ي چيزي كوفتيدمو دوياره گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو باز يهو ديدم غذم هضم شده بايد برم اتاق فكر…دوباره گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو گشتو(اي كوفت گشتمبرو بمير ديگه…)<<<بي ادب نقطه چين>>>…بلههه داشتم ميگفتم اينقدر گشتم تا بالاخره اين سايت سمپاديا رو پيدا كردم بعد فهميدم ك چقد بدبختم ك هر گورستوني ميرم اين سمپادهه دنبالم..اييش..پس باهاش كنار اومدمو توش عضويدمو…اي بي ادبا اگه فكر بد كنين منظورم تو سايتشه….حالاهم هر چن وقت ي بار برام ي پست مياد تو ايميلم از اسن سايت خوشله و…… تهش……….(خوبه والا اينقد زر زده بعد تازه ميگه تهش.)<<خفه خوني.خودت زر زدي>>..تهش ميخام بگم ك شما هم هگه پستاي اين بروبچو خونده باشين شايد ب اين نتيجه رسيده باشين ك چقد همشون دپرسن..حالا واقعا چرا؟؟؟؟؟؟
ميشه بگين شما سمپاديا چرا فك ميكنين كه بايد شبيه اين مخ پخاي قديما ..منظورم همون انيشتينو دوستانه..بايد همش تو فكر درسو كنكورو..رتبه افتضاحووو بعدشم خجالت كشيدن از همه كسايي كه ميدونستن تو تيزهوشان درس خوندينو….باشين.نه واقعا چرا… يني اينجوري از زندگي هاي باحالتون لذت ميبريييد؟؟؟؟؟واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟نميگم ك بايد بيخيال اين چيزا شد..كنكور يكي از اصلي ترين دروازه هاي زندگيه..البته تو ايران..<<wow!!!!فكر كنم برا اولين بار تو زندگيم ي حرف آدميزادانه زدم>>>ولي خب هم ميشه درس خر زد هم ميشه جووني( از نوع باحالش و البته اخلاقيش و) كرد…حالا بر فرض ك خدايي نكرده كنكورتونو گوش شيطونو دوستاش كر تر زدين…حالا چرا مثه بعضيا ..تريپه مردنو بدبختي برميدارين..اصن گور باباي هركي كه بهتون تيكه ميندازه مگه ما واسه بقيه زندگي ميكنيم..
نظر شما چيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
من ميگم اگه من ي دانش آموز سمپاديم كه مثلن تو عالم خيال دولت روم سرمايه گذاري كرده پس بايد از همه لحاظ اوكي باشم نه فقط از لحاظ درس..نبايد جوري بلشم كه همه از 10klmبفهمن من نو تيزهوشان درس ميخونم يا مثلن بچه خر خونم…واسه اينكه اگه احيانا ي نفري كه از درس خوندن بيزاره و البته تو ايران ابدا از اين بچه ها بد پيدا نميشه..منو ديدو باهام هم كلام شد ببينه كه من به خاطر درس از زنگي نبريدمو دارم استفاده اشم ميبرم..كه بفهمه كه درس مانع زندگي و عشق و حال نميشه….
دروغ ميگم بگين شروور ميگي؟؟؟؟ :))))))))))))))((((((((((((((: