بعضي روزا قابليت دارن كه خيلي ساده و زياد عادي باشن…انقدر كه تو شب فكر كني و فقط ببيني كه يه دختر خوبي بودي كه همه كار كردي..!!
روزي كه اولش با لبخند به آدمايي كه تازگيا نميفهميشون اصلا و فقط نگاه كني و لبخند…
بعدش ديگه همون نگاهم نداري و آدماي جديدي كه الان بهشون ميشه افتخار كرد…از بودنشون…
يه روز درس و گوش بديو حتي سر شيمي !!…
و توي زنگ به ظاهر تفريح كف حياط خاك گرفته بشينيو بشنوي و لبخند بزنيو”يادم باشه پوشه رو بدم به زهرا!!” ….نفهمي…
بعضي روزا حتي چيزايي كه گم ميشن پيدا ميشنو حتي نميتوني يه كم بگردي كه بگي “آقا !!من امروز گشتم !!دايره ها رو من پيدا كردم…”
و من چقدر متنفرم از روزايي كه ته تهش نتوني 4 خط بودن ازش پيدا كني كه بزني به دل دفترت كه حسرت يه روز زندگي نمونه به دلت!!