دسته: عمومی

این روزها…

ســـــاکت که می مانی…

میگذارند به حســــاب جواب نداشتنت!

عـمراً بفهمند داری جان میکنی
تا حرمـــــــــــــــــــــــــــتهـا را نگه داری !

امام حسین عاشورا ویاران دریک نگاه

حسین فرزندعلی وفاطمه درسوم شعبان 4هجری درمدینه متولدشدوپس ازرحلت برادرامرامامت رابعهده گرفت مت11سال این مسولیت رابعهده داشت.براساس دعوت مردم عراق ایشان حج رانیمه كاره رهاساخته وبجانب آن دیارشتافت وسرانجام با72تن یاران خوددرسرزمینكربلاشهیدوهمانجادفن شدند.ذیلابحادثه عاشوراویاران ایشان باختصاراشاره میگردد

تاريخ امام حسين درحديث(1247تا1267)-درموردامام حسين(773تا775)

  حادثه عاشورا

  زمان-روزدهم محرم سال61هجری درزمان حكومت یزیدبن معاویه ساعت8صبح تادوبعدازظهر

 مكان-نینوآیاكربلای امروزی واقع دربین النهرین (عراق)

  نحوه ماجرا-

1-اولین تیرتوسط عمربن سعدفرمانده سپاه یزیدپرتاب شدوتیرباران سپاه اسلام شروع شد

 2-حمله كلی بسپاه اسلام اغازودراین مرحله38نفرازاصحاب امام شهیدشدند

  3-مبارزه تن بتن اغازشدودراین مرحله7نفردیكربشهادت رسیدند

 4-حمله باهلبیت اغازشدكه باشهادت تمامی انان جز5نفرذكوروحرم امام درساعت پایان میپذیرد

 5-باامدن قبیله بنی اسدبیاری امام سجادشهدارابخاك سپرده وهمگی باسارت بسوی شام روانه میشوند  درموردكسانی كه درعاشوراحضورداشته وبشهادت رسیدندبجدول شماره6درپایان كتاب مراجعه فرمائید.

الف-اهلبیت(25نفر)

ب-اصحا ب(18نفر)

ج-ا نصار(29نفر)

1-علی اكبرفرزندامام

 2-علی اصغر فرزندامام

 3-جعفر فرزندامام

 4-عباس برادرامام

 5-عثمان   برادرامام

6-ابوبكر برادرامام

7-محمداصغربرادرامام

 8-جعفر     برادرامام

9-عبدا…   برادرزاده امام

 10-ابوبكر  برادرزاده امام

 11-قاسم    برادرزاده امام

12-مسلم بن عقیل(عموزاده)

 13-جعفر بن قیل( عموزاده)

14-عبدالرحمن بن عقیل (عموزاده)

15-عبدا… اكبر(عموزاده)

16-علی       (عموزاده)

۱۷-عون نوه عمو(جعفر)

18-عبدا… نوه عمو(جعفر)

19-عبیدا… نوه عمو(جعفر)

20-عبدا… فرزندمسلم

21-محمد فرزندمسلم

22-محمدبن ابوسعیدبن عقیل

23-یكنفرنوه عموازابولهب

 24-ابوالنیاج بن ابوسفیان

 25-عبدا… بن بقطر(برادررضایی)

 زندگان ذكور

1-امام سجاد

 2-حسن بن حسن

 3-عمروبن حسن

 4-محمدبن عقیل

 5-قاسم عبدا… بن جعفر

1-حبیب بن مظاهر(مسن ترین)

 2-علی بن مظاهر(برادرحبیب)

 3-یزیدبن مظاهر(برادرحبیب)

 4-زهیربن قین

 5-مسلم بن عوسجه(اولین شهید)

-6سلیمان(غلام امام)

 7-منحج (غلام امام)

 8-عبدا… عمیركلبی

 9-همسرعمیر

 10-فرزندعمیر

11-سیف بن حارث همدان

 12-جناذه بن حارث انصاری

 13-عمربن جناذه

 14-جابربن حارث سلمانی

 15-مالك بن انس باهلی

 16-نافع بن هل

  17-ابوثمامه صائدی

 18-سویدبن عمره(اخرین شهید)

1-حربن یزیدریاحی

 2-مصعب بن یزید(برادرحر)

 3-علی بن حر(فرزندحر)

4-ابوالشعثاء

 5-بریربن حضیرهمدانی

6-عمربن قرظه انصاری

 7-سواربن ابی حمیر

8-عبدا… بن عرزه

9-عبدالرحمن بن عبدا…

 10-مالك بن عبدا…

11-عمروبن مطاع

 12-شوذب(غلام او)

 13-برابن مغفل

14-ابن معقل اصبحی

 15-سعیدبن عبدا…

 16-عمر بن خالد

 17-مجمع بن عبدا…

 18-مجمع بن عبدا…

 19-حنظله بن اسعد

20-حجاج بن مروان

21-سعدبن حنظله

 22-عمروبن خالد

 23-یحیی بن سلیم

 24-قره بن ابی غره

 25-خالدبن عمرو

 26-عمربن خالدازدی

 27-عبدالرحمن بن عرزه

 28-عایس بن ابی شبیب

 29-   اسلم بن عمر

زیباترین لذت های دنیا………..

زیباترین لذت های دنیا که باعث خر کیف شدن آدم میشه :

 

1. از خواب پاشی بعد ببینی 1 ساعت دیگه هم میتونی بخوابی !!!

2. وقتی دست تو جیبه لباسه قدیمیت میکنی و ببینی توش یه مقدار پوله ؟!!!

3. اونی که تو فکرشی همون لحظه بهت بزنگه !!!!!

4. وقتی که فکر میکنی امرن تو امتحانت 10 هم نمیگیری ، اما 18 میشی

دانشگاه مسافر

سلام نوشته ی سوم من.
لازم ندیدم که درباره ی دل تنگی و احساساته خودم خیلی صحبت کنم.
می دونم که بعضی ها مثل دو سال پیش من دلشون می خواد از ایران خارج شن و جایی دیگه درس بخونن.
با تاکید بهتون عرض می کنم که اگر مصمم نیستید اگه هدف خاصی از خارج شدن ندارید اگه پوله کافی ندارید تا گرفتن لیسانس از خیر خارج شدن بگذرید.
چرا ؟ چون شانس شما برای پذیرش گرفتن از دانشگاه های ایران خیلی بیشتره.
این ترم من و 5 نفر دیگه از ایرانی ها فقط تونستیم برای سال اول لیسانس از دانشگاه یو ام (تنها دانشگاهی که هم لیسانس و هم مسترش از نظر ایران مورد پذیرش و همچنین تنها دانشگاهی که با این وضع دلار میشه هنوز شهریشو داد) پذیرش گرفتیم البته مشروط به شرط گذروندن کلاس های زبان که قده دو ترم برامون هزینه بر داشت.
راحت بخوام بگم من روزی باید 7 رینگت پوله رفت و امد بدم (یعنی فقط رفتو امد پوله ناهارو قهوه و اینا رم خودتون اضافه کنید) رسمن دمار از روزگاره ادم در میاد.

ازتون خواهش می کنم اگر که دخترید ساله اول رو حداقل تو ایران بخونید بعد مستقیم از یه کشور بهتر (سوئد المان، نروژ و …) پذیرش بگیرید. اگر پسرید و مشکل سربازی دارید بازم بهتون می گم پوله سربازی الان واقعا کمه.

مالزی کشور ارزونی نیست. راحت بگم به ایرانی ها حق کار نمی دن. باهاتون خوب برخورد نمی کنن و بر عکس همه جا اینجا له وفور نژاد پرستی وجود داره.

ایلتس هم از ایران نگیرید مورد پذیرش نیست.
زبان کشوری که می خواید واردش بشید رو تا حدی یاد بگیرید.
به سایت ستادی ابراد سر بزنید.
حتما صفحه های فیس بوکه مردمی که تو اونجا زندگی می کنند بخونید.
برای پذیرش گرفتن سراغ وکیل نرید. کله زحمت گرفتن پذیرش به اینه که برید سایت دانشگاه و درخواست بدید. اگر بخواید براتون فرم نامه و چگونه نوشتن سی وی رو هم می ذارم.
اگه سی وی یا رزومه می خواید بنویسید لازم نیست بنویسید و تکرار کنید که ایرانی هستید. از پروژه هاتون زیاد بنویسید.
حتمن در مورد هزینه ی دانشگاه و هزینه ی زندگی در اون کشور بخونید معمولا تو سایت دانشگاه نوشته. حتمن به کشوری برید که اجازه کار داشته باشید. در غیر این صورت نرید.

مثلن برای من مهم بود که بعد تحصیل بهم اقامت و پاسپورت اون کشور رو هم بدن. اگه براتون مهمه سراغ امریکا نرید. کانادا و اسرالیا گزینه های بهتری هستن.

ادامه در نوشته ی بعد

ي دانش آموز سمپادي چه مدليه؟؟؟

سلام خوبيين همگي سمپاديا…اوووضاع بر وقف يا نه وفق…چ ميدونم بابا اصن اوضاعتون مرادتونه؟(اها اينجولي بهتره)

من ي سمپاديم ك از اول راهنمايي توي اين خرخونه…آخ نه ببخشيد منظورم همون تيزهوشانه…بله من از موقعي كه چشامو وا كردم ديدم تو دسشوييي……اه اي بابا چرا اين كيبورده هي اشتب مينويسه..منظورم اينه كه تو تيزهوشان درس خوندم و امسال ميخوام برم دوم دبيرستان…الانم ك تابستوونه دوس داشتنيه ك لعنتي داره رو ب finishاش ميره منم غصه ام گرفته ك كل تابستونمو نشستم عين خلو چلا واستادم…..ههههه… نه يعني درس خوندم واس المپياد…بعدش يهو سرم خورد ب سنگو به خودم اومدم گفتم بذار آخرشو عشقو حال كنم…ب خاطر همين گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو يهو ديدم وقته ناهاره..پس ي چيزي كوفتيدمو دوياره گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو باز يهو ديدم غذم هضم شده بايد برم اتاق فكر…دوباره گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو گشتو(اي كوفت گشتمبرو بمير ديگه…)<<<بي ادب نقطه چين>>>…بلههه داشتم ميگفتم اينقدر گشتم تا بالاخره اين سايت سمپاديا رو پيدا كردم بعد فهميدم ك چقد بدبختم ك هر گورستوني ميرم اين سمپادهه دنبالم..اييش..پس باهاش كنار اومدمو توش عضويدمو…اي بي ادبا اگه فكر بد كنين منظورم تو سايتشه….حالاهم هر چن وقت ي بار برام  ي پست مياد تو ايميلم از اسن سايت خوشله و…… تهش……….(خوبه والا اينقد زر زده بعد تازه ميگه تهش.)<<خفه خوني.خودت زر زدي>>..تهش ميخام بگم ك شما هم هگه پستاي اين بروبچو خونده باشين شايد ب اين نتيجه رسيده باشين ك چقد همشون دپرسن..حالا واقعا چرا؟؟؟؟؟؟

ميشه بگين شما سمپاديا چرا فك ميكنين كه بايد شبيه اين مخ پخاي قديما ..منظورم همون انيشتينو دوستانه..بايد همش تو فكر درسو كنكورو..رتبه افتضاحووو بعدشم خجالت كشيدن از همه كسايي كه ميدونستن تو تيزهوشان درس خوندينو….باشين.نه واقعا چرا… يني اينجوري از زندگي هاي باحالتون لذت ميبريييد؟؟؟؟؟واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟نميگم ك بايد بيخيال اين چيزا شد..كنكور يكي از اصلي ترين دروازه هاي زندگيه..البته تو ايران..<<wow!!!!فكر كنم برا اولين بار تو زندگيم ي حرف آدميزادانه زدم>>>ولي خب هم ميشه درس خر زد هم ميشه جووني( از نوع باحالش و البته اخلاقيش و) كرد…حالا بر فرض ك خدايي نكرده كنكورتونو گوش شيطونو دوستاش كر تر زدين…حالا چرا مثه بعضيا ..تريپه مردنو بدبختي برميدارين..اصن گور باباي هركي كه بهتون تيكه ميندازه مگه ما واسه بقيه زندگي ميكنيم..

نظر شما چيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//

من ميگم اگه من ي دانش آموز سمپاديم كه مثلن تو عالم خيال دولت روم سرمايه گذاري كرده پس بايد از همه لحاظ اوكي باشم نه فقط از لحاظ درس..نبايد جوري بلشم كه همه از 10klmبفهمن من نو تيزهوشان درس ميخونم يا مثلن بچه خر خونم…واسه اينكه اگه احيانا ي نفري كه از درس خوندن بيزاره و البته تو ايران ابدا  از اين بچه ها بد پيدا نميشه..منو ديدو باهام هم كلام شد ببينه كه من به خاطر درس از زنگي نبريدمو دارم استفاده اشم ميبرم..كه بفهمه كه درس مانع زندگي و عشق و حال نميشه….

دروغ ميگم بگين شروور ميگي؟؟؟؟    :))))))))))))))((((((((((((((:

سفرِ مسافر

سلام می دونم خیلی وقته که از تابستون گذشته

این دومین نوشته ی منه هرچند که راضی کننده شاید نباشه (نه نیست)

یه تابستونه خسته کننده تو مالزی. جایی که نه هواش متعلق به منه نه زمینش و نه مردمش با من هیچ نسبتی دارن. تفریحاتشونو درک نمی کنم، رفتارشون برام عجیبه و …

کمی خسته کنندس به خصوص که روزه هم میگیرم هوا گرمه و ادمو کسل می کنه. دلم برای اینکه برای بودن با دوستام کلاس های تابستونی بردارم تنگ شده

مدرسه هوایی داشت که کمو بیش ماله من هم بود زمینش کلاس هاش با تک تکشون خاطره داشتم ادم هاشو می شناختم تفریحاته مشخصی داشتم

ولی اینجا خبری نیست از این تفریحات. کمی از تصمیمی که گرفتم پشیمونم یاده شوری میافتم که 2 ساله قبل برای خروج از ایران داشتم اول یه مدت ترکیه و استانبول خونه ی مادر بزرگ و خوشی های بودن در کنار اون. بعد از اینکه 1 سال اونجا موندم اومدم به مالزی کوالالامپور خوب خیلی فرق داشت. برای من سخت بود تازه تو استانبول چند تا دوست پیدا کرده بودم.

ولی گذشت الان 1 ماه مونده تا 1 ساله کامل رو تو مالزی بگذرونم. یک ساله به نسبت کسل کننده. تو این یک سال خیلی با اون کسی که نزدیکه 5 سال تو حلی درس خونده بود فاصله گرفتم. الان می دونم که نمیشه با همه دوست شد با بعضی ها باید فاصله داشت. در عین حال باید قدر اطرافیانو دونست.

می دونم که نتایج کنکوره هم دوره ای هام اومده برا همتون ارزوی موفقیت می کنم.

منم دعا کنید