دسته: زندگی

دشمن پشت دروازه ها

5b90

نمرديم و گوله هم خورديم…يعني فرجه هم داديم…كه بعدش امتحانات بديم.هميشه از دوران قديم كه دايناسور و اغازي بودم و اخر ثلث و ترم ميدادم (سختا رو ميگرفتن آسونا رو میدادم!) فك كردن به كليت امتحانات اخر ترم من ياد همين عبارت ” دشمن پشت دروازه ها ” ميندازه.هر چقدم كه بگیم نه درس دوست بود نه فلان درس قشنگ بود دانش نيك بود درس خواندن لذت بود نه نه ما درس را اشتياقي خوانده بود…نهههخیییر ! دشمن پشت دروازه هاست و هیچ كاريش نمي شه كرد .واز نظر ماهيتا واسمه ما به اوركهاي ارباب حلقه ها ميزنن !

فرم امتحان دادن و درس خوندن ما یا فلواقع جون دادن و تقلاها و شاخ دیو رستم تو آپولو شکستنمون! و فك كردن ما بهش يعني به کلیتش ما رو ياد آخراي نبرد هلمزديپ ارباب حلقه ها ميندازه.جايي كه سي چهل نفري تو تالار قلعه موندن و قشون اورك دارن در ميكنن.حالا همذات پنداري من با اينا سر چي شونه؟…ترسشون؟شجاعتشون؟جنگيدنشون؟كارسخت انجام دادنشون؟ادرنالين بالاي خونشون؟لباساشون؟رجزخونیشون ؟ ته ريش آراگورن؟! سخت جون بودنشون؟؟
البت هنو به هلمز ديپ ما نرسيدن ولي فرقي كه ندارد ، كلهم ما نفرات تو اين مدت نتونستيم جم كنيم.اصولا ما هميشه خدا در لشكركشيمون مشكل و قصور داشتيم.خلاصه فرجه نيومده رفت.حالا چي كا باس كرد اينك كه دشمن پشت دروازه هاست .باشد.ما تلاش ميكنيم.خدا هم بايد كاري كند شامل:رحم ، رحمت ، توفيق ،رحم و  بازم رحم ! ….

غزه!؟

پ.گ:
اخبار شبکه‌ی اول را نگاه کنید..
هر شب همه را خفه می کنند که وضع غزّه چطور است..
اخبار داشت تصویر چند اسرائیلی را نشان می‌داد که قدم می‌زنند و بعد روی تصویر می‌گفت اسرائیلی‌ها از دست مردم فلسطین در امان نیستند و پناه گرفتند و ..!!
دانش جویان داوطلب برای رفتن به غزه، در فرودگاه مهرآباد تحسن کرده بودند.. پرواز به غزّه دیگر سفر خارجی به حساب نمی‌آید.. غزّه را، باید استان کنند..
رادیو می گفت “بیست ویلچری، به طور خودجوش، ساعت ده صبح، برای حمایت از غزّه، به میدان فلسطین رفتند” . ما هر روز در میدان فلسطین یک جور بساط داریم!! اما تا به حال شنیده‌اید بیست نفر آدم با یک ویژگی خاص و مشترک به طور خودجوش در یک مکان مشخص در یک ساعت، جمع شوند!؟ مگر آن که خواب‌نما شده باشند..
چند درصد کشته شدگان، زنان و کودکان بودند..!؟ فکر نکنید من دلم برای آن زن و آن کودک که نشان می دهد، نمی‌سوزد.. چرا. اصلن، دلم کباب می شود!! اما طبیعی است وقتی مردان پناه ببرند به خانه‌ها و مدرسه‌ها و بیمارستان‌ها، دشمن هم دنبال‌شان می‌رود!!
من از جنگ حمایت نمی کنم. متنفرم از مرگ آدم‌های بی گناه. متنفرم از دیدن کشتار عامه‌ی مردم. غصه می خورم برای بچه‌هایشان..
از خودتان بپرسید چرا توی همه‌ی دنیا، فقط ایران حرص غزه را می‌خورد؟ یک کارشناس می‌گفت اگر به خاطر دخالت‌های ایران نبود، سال‌ها پیش صلح بر پا شده بود.. چه کسی از جنگ سود می‌برد؟
هر روز سید حسن نصرالله را نشان می‌دهند.. از همه‌ی حرف‌هایی که سران اسرائیل می‌رنند، تنها یک جمله را پخش می‌کنند.
اخبار ما تحریف می شود، پْرِس تی‌وی تحریف‌ش کم‌تر از آن است،  بی‌بی‌سی هم تحریف می‌شود، الجزیره هم تحریف می‌شود.. چون هر کسی می‌خواهد حرف خودش توی ذهن مردم بماند!! حالا هی گوش کنیم و فکر نکنیم.. بگذاریم همان که آن‌ها می‌گویند در ذهن‌مان هک می‌شود!!

پ.ا:

پ.ن:
1. یادمان باشد این بار که در آینه نگاه کردیم، ببینیم یک جفت آنتن روی سرمان در آمده یا نه!؟
2. یکی از اساتید اشاره‌ی زیبایی به معنی واژه‌ی «دشمن» کرد. «دُش» به معنی “ضد، مخرب، ..” (مثل دُشنام) و «من» به معنی “اندیشه” است.. (مثل به‌من) حال این سؤال مطرح می‌شود: دشمن واقعی کی است؟
3. پ.گ: پیش‌گفتار؛ پ.ا: پیکره‌ی اصلی ( ِمتن)؛ پ.ن: پی‌نوشت؛

Pegäh ft. Arab

پی‌نوشته

graveyardپ.ن:
1. این روزها سال‌گرد تولد خیلی‌ها بود و هست. هر بار که سال‌گرد تولدمان فرا می‌رسد؛ یعنی یک سال دیگر به مرگ نزدیک شده‌ایم. ولی هنوز برخی متولد نشده‌اند و برخی مدت‌هاست که مرده‌اند. فرا رسیدن سال‌گرد تولد خیلی از دوستان را به آن‌ها تسلیت عرض می‌کنم.
2. یک داستان بامزه و آموزنده: یک بند از متن «گورستان» من به علت “توهین به اسلام” در مرکز کاشان سانسور شد. علت دقیق سانسور شدن در کامنت‌های این متن در بلاگ نشریه مشخص است. پیش‌نهاد می‌کنم حتمن به آن مراجعه کنید؛ برای رهایی از افسردگی مفید است.
3. «روز مرگ» یک عید است که هر سال در مکزیک جشن گرفته می‌شود. اما به عقیده‌ی من، ما هر روز آن جشن را با شکوه‌تر از مکزیک برپا می‌کنیم.

باران بر زمین آتش می سازد؟

باران چک چکی می کرد، نرم.؛
می گرفت پا، می رفت گرم.؛
زمان سخت می سوزد؛ آتشی گرم می فروزد.؛
حبره دودی نرم می چرخد،
بر سر آتش کمی می رقصد.؛
از زبانه آتش می فهمد.، به پسر بچه هم می خندد.!
که چه پاک می تابد.؟
با آرزویی بر خاک می خوابد.؟
در خواب می پاید،،
اندکی دست می ساید.؛
صبح چون باد می آید.، دود سیه می خوابد..
پسر بچه پاک می پاید؛
با آرزویی می ماند …

زیاد به علایم نگارشی توجه نکنین!

فکر می کنین کدام یک مناسبند ؟!

ویا

چند واحد پکایش؟

پکیدم ودر حیرتم که چه طور این واژه ی پکیدن همه ی زندگی مرا معنی می کند.پس خلاصه ای از شرح این کلمه :

نقد لغوی : پکایش بر وزن اکسایش ، از مصدر پکیدن ، تشکیل شده از سه تکواژ پک ، ید و ان است وحتی اگر کسی بگوید فعل بکی عربی اعلال یافته ی پکی است ، من تعجب نمی کنم . صرف آن پک ،پکا ،پکوا،پکی ،پکا ،پکن

نقد معنایی:همان طور که فسفر می تواند در واکنشی 5 واحد اکسایش داشته باشد ، انسان هم می تواند در بازه ی منفی بی نهایت مثبت بی نهایت پکایش داشته باشد.

نفد ادبی : جمله ی اخیر دارای دو آرایه است:

1.       اسلوب معادله: چون اکسایش مصداقی است برای پکایش و می توان جای این دو را عوض کرد.

2.       تناسب بین پکایش و فسفر ، چون انسان با سوزاندن فسفر می پکد و یا شاید پکایش اشاره می کند به سوزاندن فسفر و آرا یه ی تلمیح داریم.

  پس از نظر قواعد کاربردی زبان غلط نیست که بعد از کلاس حسابان از بغلدستی ام بپرسم : چند واحد پکایش ؟ و حتی اگر او پاسخ دهد a  به روی مثبت بی نهایت ، باز هم غلط نیست چون برابر صفر است و آن چه کشیدیم در مقابل آن چه زنگ آینده می خواهیم بکشیم واقعا ناچیز است .

  حداقل مقدار پکایش به وسیله ی اصل لانه ی کبوتر قابل محاسبه است : 12 درس داریم ( 12 کبوتر )  و 7 روز هفته(لانه)

 پس حد اقل در  5 لانه (5روزی که به مدرسه می رویم) 2 کبوتر وجود دارد (البته الان که با عقل سلیم فکر می کنم می بینم حرف مفتی می زنم ولی برای زیبایی نثراز این خطا می توان گذر کرد . ) میزان پکایش با استفاده از استوکیومتری وقتی به ازای هر کبوتر لگاریتم مثبت بی نهایت در مبنای کبوتر واحد پکایش داشته باشیم ، قابل محاسبه است.

  یک نکته ی فیزیکی هم وجود دارد که در انسان پکیده ای مثل من میدان صفر است و برای اثبات این مسئله نیاز به قانون گوس داریم که در دبیرستان نمی خوانیم.

  پیشنهاد( advise  در انگلیسی با to  می آید یا با    ing (؟))  من به همه ی دوستان پکیده توکل است که هر چند درس دین و زندگی سال دوم است در کنکور می آید.

  سخن آخر هم ب که فعل امر لفیف است ، یعنی به روی خودتان نیاورید چه اراجیفی نوشتم…..