دسته: زندگی

و دوباره پاييز و اون باروناش…

و دوباره پاييز از راه اومد….

پاييز و اون سرما…..

پاييز و اون باروناش…….

اون بارونايي كه همه با كلي سرما مي رن زيرش……

اون بارونايي كه زيرش واي مي سيم و با كلي عشق حلقه مي زنيم……

بعدشم همه وسط زمين بسكتبال همه جمع ميشم……..

واي چه لذتي………….و……چه دوست داشتنيس اين حلقه………………………

ولي نمي دونم چرا الآنا يا 5 شنبه ها بارون مياد يا وقتي كلاسيم….. معلم ورزشم كه اجازه ي حلقه زدن نمي ده…………………

يا زنگ ناهار و نماز مياد كه بايد تمومش كنيم زود…………. ولي ما تا آخرين زماني كه بتونيم بي خيال نمي شيم………………….

من عاشق مدرسونم……………………..و دلم نميخواد بزارم كسي با فيلتر منو از اين مدرسه بيرون كنه:دي

فشارخون كودك درون

اينجا زمين بازيه حوالي خونمونه كه من دوران كودكي تابستونا گاهي كه از اونجا رد ميشدم با لوازم بازي آنجا مث تاب و سرسره كشتي ميگرفتم. اون موقه يعني دهه بيست و سي اونجا زمينش خاكسنگي! بود و جز همون چارتا ماسماسك چيز ديگه اي نداشت . امروز بعد مدتها دوباره كه از اونجا رد شدم… چشام هلوپ بدرآمدن قل خوران افتادن جلو پاهام…يه زمين چمن مصنوعي با جايگاه تماشگران آبسردكن نورافكن خفن كه بچه ها تا بوغ سگ بازي كنن جايگاه مخصوص مربي و ذخيره از اون فرمي كه يكيش ورزشگاه آزاديه يكيش همين جا و حصار تا موقع خرشوتي توپ نره بيرون. در هر حال. در موقعي كه داشتم از اين ورزشگاه جديالتاسيس سان  مي ديدم به طور غير ارادي فشارم زده بود بالا!ظاهرا ضميرناخوداگاه من و در واقع كودك دورن بهش برخورده بود كه چرا زمان بچگيش از اينا براش نبوده … و بالغ من سعي داشت براش توضيح بده خوب پيشرفت يعني همين و قرار نيست همه چي هميشه برامون باشه و تازه مصلحت بر اين بوده چون اگي از اين امكانات برات رديف ميكردن تو قطعا ترك تحصيل ميكردي از فرط بازي خوتو خفه ميكردي و مواردي از اين دست…تازه الان بچه هاي ديگه بازي ميكنن شادي ميكنن بچه هاي خودتم بعدن ميان، بده كه بچه هاي اين دوروزمون شاد باشنو از اين حرفا…
كودك درونمم در جواب با اخمي خون الود گفت : ديگي كه واسه من نجوشه ميخوام سره سگ توش بجوشه!!

مسئله ی 11

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است گفتم کنایتی و مکرر نمی‌کنم
هرگز نمی‌شود ز سر خود خبر مرا تا در میان میکده سر بر نمی‌کنم
شیخم به طیره گفت برو ترک عشق کن محتاج جنگ نیست برادر نمی‌کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقواام تمام که با شاهدان شهر ناز و کرشمه بر سر منبر نمی‌کنم
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است من ترک خاک بوسی این در نمی‌کنم


پ.ن:
1. پروانه ها همیشه هستند!
2. دنیا طبق قوانینی که روی کاغذه نمی گذره!
3. هیچ چیز تصادفی نیست!

پ.ه:
1. کسی نمی دونه چه بلایی سر n-body problem اومد؟
2. (نظر سنجی) شما برای چی درس می خونید؟

پ.1:
سمپادی های گرامی، کامنت های پست قبلی ام رو جواب دادم!

مرغ و تخم مرغ

یکبه نظرتون اول آنفولانزای مرغی بوده یا آنفولانزای تخمــ[ مرغـ]ــی ؟؟ (1) (2)

سوال پرسیدما! چرا جواب نمی دی؟!
پ ن:
1- می خواستم برای زیبا تر شدن سخن “مرغ” دوم رو حذف کنم، به قرینه لفظی… نشد!
2- مگه مجبورید تو این باد و بارون از همه ظرفیت هوای دو نفره استفاده کنید؟! خوب سرما می خورید دیگه! خیرالامور اوسطها!

پیوست:من حالم خوبه!

تصویر: یک ماز(میز- Maze) مربوط به تخم مرغ! برای تفریحات سالم می تونید حلش کنید..

هوا بس جوانمردانه نغز است

یکی بود، یکی نبود
نمی دونم کدوم یکی بود، کدوم یکی نبود
ولی مسلمه وقتی این یکی بود، اون یکی نبود
یا وقتی اون یکی بود، این یکی نبود
بعد از پنجاه سال نفهمیدم کی بود، کی نبود، یا کی نبود، کی بود
ولی مسلمه هر چی هست، هر کی هرکی نبود
چون یکی بود، یکی نبود
شما می دونین کی به کی بود؟ (1)
امروز سر کلاس فیزیک1(6) ،ساعت 5.15 با سه رقم معنی دار (2)، احساس سنگینی و طعم ساندویچ بی افزودنی های غیرمجاز (3) حس شد. چه حس غریبی! و چه مطالب فیزیکی و اثبات های قریبی! یه کم خوابم داشت می گرفت که این بقل دستیم (Ali) یه مقدار به صدای دلنواز خودش مرا نوازش کرد! بعد از اینکه خواب از سرم پرید و یه چند بیت از اشعار نامجو رو از روی کاغذ دیدم، یاد این افتادم که باران آمده بود و هوا بس جوانمردانه نغز بود! :
نمی دانم کِی بود، ولی هوا بس ناجوانمردانه سرد بوده. آن روزی را می گویم که «ماث» ذوق به خرج داد و گفت «هوا بس ناجوانمردانه سرد است.» شعرش سیاسی بود و ترس از سیاهی نوشته و زنده شدن شعر به برکت دولت نهم، فکر تحقیق و تنویس ِ(4) اصل ِ شعر ِ استاد «ماث» را همچون ماست چکیده بر ذهنم خشک کرد. زمانه بر عکس شده. از ابتدا محیط خشک بود و روشن فکران تر! ولی درختان و برگ هایی که می بینم خیسند و “من”ی که همان “ما” نوشته می شود، خشک!
فکر کنم در راستای همین وارون پذیری زمان و مکانه که دیگر «هوا بس جوانمردانه نغز است.» بالاخره برکت وقتی در جای جای مملکت ریخته شود و بویش اماکن فهمیده‌گان را بگیرد، و سکه‌ی برکت به نام دولت نهم ضرب شده باشد، خیلی «ایادی کفر»گونه(5) است که برکت و کود ریخته شده پای درختان، که باعث سبزی محیط دانشگاه و دانشگاهیان شده، را نادیده بگیرم!
(7)
پ.ن‌ها:
1- فکر کنم این شعر از خلیل جوادی بود!
2- رقم معنی دار، برای ورودی های دانشگاه معنی داره و کسانی که جلوتر به هالیدی یا … پناه برده باشند.. // ساعت پنج . پانزده دقیقه، مورد نظر بوده است..
3- واضح است که افزودنی غیرمجازی که در غذا ریخته می شود …  ..
4- منظور همان نوشتن است. سعی شده از وزن تفعیل بهره برده بشه!
5- این را همه می دانند که منظور دست نشانده های آمریکا و خادمان اسراییل غاصب است، یا برادر!
6- اهمیت توضیح در مورد پاچه خواری استاد قبل از کلاس در حد 6 بود!
7- پ.ن6 را نوشتم تا در 7 بنویسم: “در نظر ها خواهم نوشت(!)”

كانكوداي!*

Have you ever fly?
Let me teach you how I’ll do,
I’ll do!
Drive upon the mountains, dive into the moon,
I’ll do, I’ll do!
Don’t worry, life is easy
!

سرعت نت خيلي پايينه. انقدر كه نتونستم واسه تون آهنگ رو پيدا كنم! اما قول مي دم پيداش كنم و بزارم…

همه ي حرفم اينه كه، با همه ي مصيبت ها و بلاهاي طبيعي و غير طبيعي، با همه ي دردهاي شخصي و اجتماعي و …،‌ با همه ي مشكلات، با همه ي دردهاي متعالي (مراجعه شود به دين و زندگي سه، درس اول)، و با همه ي دوست داشتن ها و دوستي هاي موفق و نا موفق و دردزا و شادي زا، يه وقتا خيلي خجالت مي كشم از خودم.
به خاطر ناشكري ها و به خاطر ناراحت بودن هام.
من فرصتي دارم، كه نمي دونم چقدره. اما تو اون مي تونم دوست داشته باشم، مي تونم هر كسي رو (حتي خواهرم كه كنارم واستاده و چشم غره مي ره رو!) از ته ته دل بغل/بقل كنم، و بهش بگم كه دوستش دارم! مي تونم يه ليوان قهوه ي داغ بگيرم دستم و برم زير بارون بخورم! مي تونم تو باد و بارون واستم و بدون فكر اينكه “واي… موام فر شد!” كلي خيس شم. مي تونم دستم رو بذارم تو دست دوستام و بگن “واي… چه سردي!” و من بگم “اما تو گرمي…” و دستم رو تو دستاي گرمشون قايم كنم و بگم …‌ “خدايا!‌ چقدر لذت داره زندگي…”
چقدر لذت داره زندگي!

* كانكوداي اسم يه كاتاست تو كاراته :دي معني ش اينه كه “به آسمان نگاه كن”