دسته: سمپاد

تاریخچه حلقه فرزانگان تهران

“این یک آشکاری لحظه ای پیش از شروع درگیری پلیس هایی است که از یک نیروگاه هسته ای ، یک اردوگاه آموزش نظامی ، ستاد یک حذب سیاسی یا پنجره های یک سفارت خانه محافظت می کنند . جوانان از این وقت مرده استفاده کرده اند تا دایره ای تشکیل بدهند ، دو گام در جا بردارند ، یک گام رو به جلو ، نخست یک پا و بعد یک پای دیگر را بالا ببرند – همه با آهنگی ساده و محلی . فکر می کنم معنای کار آن ها را درک می کنند . آن ها حس می کنند دایره ای که بر زمین توصیف می کنند ، دایره ای جادویی است که آن ها را درون خود به هم می پیوندد . دل هاشان لبریز از احساس شدید معصومیت است : آن ها مانند سرباز ها یا کوماندو های فاشیست با آهنگ مارش متحد نشده اند ، چونان کودکان با رقص با هم متحد شده اند ؛ نمی توانند برای کوبیدن معصومیت خود توی صورت حریف منتظر بمانند . “
میلان کوندرا ، خنده و فراموشی .

رقص در دایره قدمت زیادی دارد ، دامنه ی آن بسیار گسترده است و تقریبا در همه ی ملت ها دیده شده است ، از بازی های کودکانه گرفته تا روش های تبلیغاتی احزاب سیاسی . ما نیز در حیاط مدرسه مان شاهد چنین حلقه هایی از دانش آموزانیم که دست در دست هم ، حلقه ای به دور حلقه ای ، می چرخند . آن چه در مدرسه ی ما رخ می دهد نه بازیست و نه با سیاست کاری دارد . حسیست از یکی شدن و پرواز … انگار روح ما از درون حلقه به پرواز در می آید و در آخر یکی می شود ، بدنی واحد و روحی واحد و نشاطی که این حلقه ایجاد می کند ، بیان شادی ناشی از بودن است به هیچ معرفتی نیاز ندارد !
اما پیش از پرداختن به حلقه باید دید که سرود ملی فرزانگان (سمپاد تهران)  چه طور شکل گرفت و این دو چگونه کنار هم قرار گرفتند .
محبوبه شیر خورشیدی (فارغ التحصیل فرزانگان –  سال 75) می گوید : تا جایی که یاد دارم ما بچه های 75 ای در مراسمی ویژه ی دهه ی فجر یک برنامه ی طنز داشتیم که مثل یک کانال تلویزیونی از داخل دکور یک تلویزیون اجرا می شد . در ابتدا و انتهای این برنامه ای گروه 5-6 نفره سرودی طنز را با عنوان سرود ملی اجرا کردند که در پایان مراسم هم توسط همه ی بچه ها از روی سن اجرا شد . عنوان سرود ملی را هم دوره ی بعد از ما ، از ما گرفتند .

بدین ترتیب ، سرود ملی خواندن با اجرای سرود “ای آزادی” در سال 75 شروع شد که متن آن سروده ی خود بچه ها نبود و تنها توسط آن ها انتخاب شده بود . اما از آن سال به بعد تنها موسیقی شعر انتخابی بود و متن سرود ملی ها به وسیله ی خود بچه ها سروده می شد . تا سال 80 سرود ها همگی محتوایی ملی ، میهن پرستانه و اغلب لحنی حماسی داشتند . اما از سال 80 به بعد درباره ی ایران سرودن جای خودش را مسائل و دغدغه های شخصی تری اعم از جدا شدن ، رفتن ، خاطرات گذشته و نگرانی درباره ی آینده داد .

اما چگونه سرود ملی و حلقه با هم پیوند خوردند ؟ واقعیت این است که تا 2-3 سال هنگام اجرای سورد ملی حلقه ای در کار نبوده و سرود ها در آمفی تئاتر اجرا می شدند . تا این که در یک روز بارانی ، عده ای احساس کردند که دوست دارند حلقه ای تشکیل بدهند و زیر باران سرود ملی بخوانند . این کار ادامه یافت تا امروز برای حلقه زدن و سرود ملی خواندن دیگر به باران هم نیازی نیست .
اینک پس از سال ها ، در تار و پود این سرود ملی ها ، که جایگاه و ارزش یک میراث را یافته اند ، غلبه بر تاریکی و رسیدن به روشنایی موج می زند . پویای و حرکت ما را به خود می خواند . خود را در سرود جاودانه کردن مفهوم دارد . بچه های سرگردان به مقصد رسیده ، تکرار قصه را شاهدند ، آن جا که ققنوس آتش می گیرد تا از خاکسترش ققنوسی دیگر متولد شود .

به نقل از آفتاب ، ویژه نامه ی فارغ التحصیلی 88

منبع : هفت آسمان

مطالب مرتبط : تصاویر حلقه فرزانگان تهرانحلقه فرزانگانسرودهای فرزانگان

آن چه برای سمپاد نوشته شده است – 5

در این پست، لینک مطالب و قسمت کوتاهی از مطلب گذاشته شده است. برای خواندن کامل مطلب ، بر روی لینک ها کلیک کنید.

* مطلب دوبخش است. بخش اول را در صفحه اصلی وبلاگ (مطلب سوم) بخوانید و قسمت بعدی را در اصل مقاله.

فكر مي‌كنم اطلاعات حضرت انور جناب عالي از خروجي‌هاي عزيز مدرسه‌ی علامه حلي ( كه چند سالی محصّلش بودم و چند ماهي است معلّمش هستم) چند وقتي است به روز نشده و پُرِ پُرش مربوط است به بچه‌هاي دهه هفتاد. اما از حال امروز مدرسه اگر بخواهيد، بايد عرض كنم كه اوضاع و احوال خيلي خراب است! چند روز پيش با يكي از مشاورين مدرسه صحبت می‌كردم. مي‌گفت: “تعداد دختربازهاي مدرسه سر به فلك مي‌زند و اگر خوب در مدرسه بگرديم، مي‌توان بيش از انگشتان دو دست و دو پای یک انسان سالم بچه‌ی اهل حالِ سيگاري پيدا كرد.” خلاف‌هاي سنگين‌تر را عرض نمي‌كنم چون ممكن است خانواده رد شود و آن وقت بدآموزي دارد.

2. یا دلیل المتحرین

نامه ای از طرف چند فارغ التحصیل که به دلیل لحن نسبتا شدید آن بهتر است خودتان بخوانید. مطلب در قالب یک فایل pdf است و باید از این آدرس دانلود کنید. (113 کیلوبایت)

3. شب هفت گرفتن برای مرده ای که هفت کفن پوسانده

ما هم دانش­آموز تیزهوشان بودیم، در همسایگی سیدالکریم(سلام­الله علیه). معلمانمان قرار نبود متخصصان زمان ولیعهد باشند. گاهی پیش می­آمد که اصلاً شک می­کردیم  قرار بوده­ است معلم باشند! از درس عربی بگیر که از زور کمبود معلم یکی از معاونین مدرسه کتاب گام به گام عربی را جلد روزنامه کرده و سر کلاس می­آمد و از روی آن جواب­های بچه­ها را چک و خنثی می­کرد تا معلم شیمی که سال قبل مسئول آزمایشگاه بود و از پس سؤالهای بچه ها در آزمایشگاه هم بر نمی­آمد. از معاون مدرسه که یک نظامی بود و نماینده کلاس را ارشد صدا می­کرد و اگر پا می­داد در فحش دادن هم کم نمی­آورد، بگیر تا معلم هندسه که سر کلاسش بچه ­ها دیکته پای تخته ­ای می­نوشتند و قاه قاه می­خندیدند. از معلم دیفرانسیل که مدرس قلم­چی بود و رسماً می­گفت مدرسه ما می­آید تا اسمش مدرس تیزهوشان باشد، بگیر تا معلم گسسته که از کله سحر تا بوق سگ دانش آموز خصوصی داشت و پر واضح است که این هر دو که یک پایشان تهران بود و پای دیگرشان شهرستان، فرصت نمی­کردند تا منظم سر کلاس بیایند. البته در نتیجه این یک خط در میان آمدن هم واضح بود اگر یکی از بچه ها نداند این S کشیده علامت انتگرال است! از… بگیر تا…؛ از… بگیر تا… از اول راهنمایی بگیر تا آخر پیش دانشگاهی که ما دانش­آموز تیزهوشان بودیم.

در جامعه ای که اکثریت آن را دینداران تشکیل می دهند، آن چند در صد خروجی دیندار مانده ی علامه حلی را هم به حساب فعالیت های فرهنگی (؟) مدرسه گذاشتن، اوج بی انصافی است. ارائه ی تصویری گمراه کننده از هیئت فارغ التحصیلان به مخاطبین غیرمطلّع هم همچنین. بنده البته دست همه ی هیئتی های عالَم را می بوسم، اما ضمن این که نمی دانم از جمع 240 نفره ی ورودی های ما، آیا یک -و فقط یک- نفر اهل آن هیئت هست یا نه، در این که این موضوع به هیچ وجه نشانه ی “فارغ‌التحصيلِ سمپاد متدين‌تر مي‌شود در طولِ تحصيل” نیست، شک ندارم. بگذریم که اگر مخالف حجتیه گری باشید -که هستید-، حرف های دیگری هم هست. البته این را هم بگویم که بحمدالله حداقل بین فارغ التحصیلان 85-82 که من بیشتر با آنها رابطه دارم، افراد دیندار، انقلابی و ارزشمندی هم هستند که در جاهای مختلف، -علی الخصوص- دانشگاه ها -و حتی- مدرسه، منشأ کارهای خیر ارزشمندی بوده و هستند و البته همه شان هم به شدت منتقد مدیریت مجموعه ی سازمان اند.

سمپاد نامه

به نام خدا
سمپاد نامه(به تقلید از مرزبان نامه،سنبد باد،کمال نامه و…نامه!)

بر من گوش گیر یارک سمپادی (“ک” تحبیب) تا تورا روایتی کنم از دیار سمپاد و ولایت کرجستان ، که در آن جماعتی بودند ؛ ساکن در ندامتگاهی به نام مدرسه  و نامشان بود فرزانگان ! چه گویمت یارک که هر چه گویم از خرابی حال ایشان کم است. اوضاعی فی المکان واقع است که فقط خنده ی تلخ تر از گریه بر آن رواست.

این جماعت نسوان در 4 سایز زیست می کنند ، که به حمدالله احوالات 3 سایز از آنها اندکی قابل تحمل است ؛ اما چه گویمت از سایز سوم ! جماعتی داغون(طلب بخشش) که طبق عقاید کدخدای ولایت و دیگر زیردستان تا به حال چرخ روزگار برای هیچ سایز سومی اینگونه نچرخیده ! (حالا شما از کمبود معلم بگیر تا کمبود بودجه و هر گونه کمبودی) جای دارد بگوئیم جماعت این ندامتگاه در کنار کارهای دیگر کمی علم هم کسب میکنند . اگر رخصت دهید کارهای دیگر را در ادامه بازگو کنم که رشته ی سخن نگسلد.

به خدمت یارک خود عارض بودم که این کسب علم هم مصیبتی است کبیر ! یکی از این علوم فیزیک نام دارد (این قسمت را آهسته بر زبان جاری سازید ، زیرا ممکن است به گوش یک فرزانگانی برسد و های های گریه کند ؛ آن وقت خودتان باید جمعش کنید) این علم نابخرد از آغاز با ما موافق نیفتاد و به طرق مختلف در این تلاش بود تا بستری از خاک سیاه فراهم آورد و آخر الامر هم توفیق یافت! حال ما شنیدستیم که در آینده ی نه چندان دور سال سومی ها باید از پلی عبور کنند به نام امتحانات نهایی و باز هم شنیدستیم که بی شباهت به پل صراط نیست و گویی 15% از فلان چیزک (“ک”تصغیر) به این پل متعلق است. شما خود اندکی در حال ما تفکر کن. بعد از امتحانات ترم اول کدخدایان به این نتیجه رسیدند که فیزیک ما بسی خوب است و کتاب به اتمام رسیده است و دیگر احتیاجی به معلم نداریم و معلم ما را بردند ودر جهت تحقق رویای “ما خوب میشیم” دکتری جایگزینش کردند و زان پس ما به ازای هر مسئله ی فیزیک حالمان بهتر شد (شما چطوری؟!) و حالا هیچی فیزیک بارمان نیست ! آخر این جناب دکتر تا به حال رنگ دبیرستان ندیده اند و اصلا نمی دانند چه شکلی است!  حال از ان جایی که خیلی حالمان خوب شد و از همان جا که ما همیشه مطابق پیشرفت روز پیش می رویم ؛ همانند مدارس ابتدایی برای ما زنگ کتاب خوانی گذارند ، اما از آنجا که اینجا دبیرستان است و دبستان نیست و آموزش و پرورش (نام سازمانی است که کار خاصی انجام نمیدهد) ایراد می گیرد اسم زنگ کتاب خوانی را گزاردند جبر و از قضا این زنگ جبر فایده ای هم برای ما دارد و آن هم اینست که بدون خرید مجله “موفقیت” سهل و آسان هرهفته ستون “شیوانا” برایمان خوانده می شود.

حال ما در این تفکریم که این بی نوایان چگونه کوزت وار می خواهند از این پل عبور کنند . آخر از بخت بد علمی دیگر هست به نام جبر که آن هم در نوع خودش خاک سیاه مرغوبی است ! حال یارک سمپادی تو خود قاضی شو. نباید به حال این جماعت گریست؟! قشنگ مطلب در این است که وقتی این بیچارگان از فرط بیچارگی سر به بالای درخت و دیوار می گذارند ، به آنها می گویند آشوبگر شرور… (این ها همان کارهای دیگر است)
این بندگان خدا در ندامتگاه مجاور هم همینطور! هر چند وقت توپ خود را به این دیار هدایت میکنند که بهانه ای باشد تا سر به بالای دیوار بگذارند ! الکی که نمیشود !
شما خودت پاسخ بده ! این هم شد زندگی؟ رو تابلوی سردر هم یه سمپاد به این گندگی؟
خیلی سرتان را درد آوردم ! ببخشید ولی درد دل بود دیگربه یارک سمپادی نگوئیم به کی بگوئیم؟

متن فوق فقط بهانه ای بود برای اینکه بگوئیم در یکی از همین مدارس سمپاد گروهی از دانش آموزان،حتی برای فیزیک و جبر برنامه ی هفتگی خودشان با مشکل مواجه هستند و نگران امتحان نهایی و بدون معلم مناسب و از اونجایی که صدای اعتراض هیچ وقت به هیچ جا نمیرسد؛ فقط گفتیم که گفته باشیم !

جشن بزرگ سمپادي ها

اولين گردهمايي بزرگ دانش آموختگان، دانش آموزان و اعضاي دبيرستان هاي سمپاد از بدو تاسيس تا كنون، به همت انجمن فارغ التحصيلان مدارس سمپاد كرج و با همكاري موسسه‌ي خيريه‌ي “مهر حامي ايرانيان” در 29 ارديبهشت ماه 1389 برگزار مي شود.

در كنار اين جشن، نمايشگاه و بازارچه‌ي خيريه اي به قصد كمك به موسسه‌ي “مهر حامي ايرانيان” -كه توسط تعدادي از اساتيد فعال مراكز سمپاد كرج تاسيس گرديده و اداره مي شود- نيز برگزار خواهد شد.

از تمامي دانش آموزان، فارغ التحصيلان، دبيران و كادر مدارس سمپاد –از بدو تاسيس تا حال- به همراه خانواده هاي ايشان براي حضور در جشن و بازديد از بازارچه دعوت به عمل مي آوريم.

* بازديد از بازار چه براي عموم آزاد است.

زمان برگزاری :

  • گردهمایی و جشن : چهارشنبه 1389/2/29 – از ساعت 15 الي 17:30
  • بازارچه خیریه : چهارشنبه 1389/2/29  از ساعت 17:30 الي 22  –    پنج شنبه و جمعه 1389/2/30 و1389/2/31  از ساعت 8 الی 22

مکان برگزاری :

  • كرج، چهار راه طالقاني، جنب ساختمان شوراي شهر، سالن اجتماعات شهيدان نژاد فلاح

دبير خانه‌ برگزاري جشن و بازارچه:

  • آدرس: كرج، عظيميه، بلوار 45 متري كاج، پلاك 11 شمالي، موسسه‌ي خيريه‌ي “مهر حامي ايرانيان
  • تلفن تماس و نمابر: 65 71 250 – 0261
  • تلفن همراه و پيامك: 09 89 396 – 0912 و   64 05 462 – 0912

سایت مدرسه

سایت های دخترانه و پسرانه ای که از سمپاد تهران در پست قبلی دیدید هرکدام به طور متوسط هزینه ای برابر با 1.5 میلیون تومان داشتند. برای 6 سایت دخترانه و 5 سایت پسرانه حدود 16.5 میلیون تومان پول صرف شده است. اگر سایت های متفرقه را هم حساب کنیم چیزی در حدود 17-18 میلیون تومان برای این سایت ها هزینه شده است. اگر یک نفر آشنا دوروبرتان هست که از سایت ساختن سردرمیاره ، بخواهید تا برآورد قیمتی از کل این سایت ها داشته باشد ، اگر فرد منصفی باشد به شما می گوید که با 1 میلیون تومن میتواند همین سایت ها را با امکاناتی خیلی بیشتر تحویل شما بدهد.

چرا این موضوع اینقدر مهم شده است که براش مطلب می نویسم؟ خب جوابش ساده ست. این همه هزینه ای که بابت این سایت ها پرداخت شده است ، دقیقا از جیب من و شما پرداخت شده. هدف این نیست که بگیم فلان مدیر اشتباه کردی چنین کاری کردی ؛ میخوام بگم آقایان مسئول ، خیلی راه های بهترین هست واسه خیلی کارها.

سوال من از مدیران مدارس این است که :

1. آیا در مدرسه ، شما برنامه نویس و طراح وب ندارید که می روید سراغ شرکت های متفرقه؟

2. آیا با کسی هنگام خرید این نرم افزار ها مشورت کرده اید؟

نکته ویژه در مورد سمپاد تهران اینه که تقریبا همه بچه ها برنامه نویسی بلدن. عده زیادیشون هم وب کار کردن. قطعا میشه کسانی رو بین فارغ التحصیلان و دانش آموزان پیدا کرد که حاضرند خیلی ارزان تر از شرکت های بیرون ، چنین سایت هایی را برای مدرسه راه اندازی کنند.

میدانم که برخی مسئولان و مدیران این وبلاگ را می خوانند. برایشان پیشنهاداتی دارم. امیدوارم در این مورد فکر کنند.

1. مشورت

با چند نفر متخصص مشورت کنید. چطور وقتی یکی مریض میشه میره پیش دکتر تا ببینه چطور خوب میشه؟ خوب شما هم وقتی یک کار خاص دارین می کنید ، با یک متخصص مشورت کنید.

2. اعتماد

به دانش آموزان و فارغ التحصیلان اعتماد کنید. اجازه بدین اونها هم نظر بدن. بهشون ارزش بدین. یادتون هست همه به شاه ایراد می گرفتند که چرا همه چیز رو داده دست خارجی ها؟ شما شاه مدرسه نباشد. امام باشید. یک کسی مثل علی نادعلیزاده وقتی میتونه یک سرور راه اندازی کنه تو مدرسه ، چرا نباید بهش اعتماد بشه؟

3. اتحاد

چه نیازی به این همه پراکندگی است؟ آیا با یک هماهنگی ساده نمی توان کل سایت های مدارس رو آورد روی یک سایت؟ یک سایت بزنید به آدرس tehransampad.com و بعدش به هر مدرسه یک بخش اختصاصی بدهید. مثل helli1.tehransampad.com برای مدرسه حلی یک. اینکار در کاهش هزینه ها فوق العاده موثره.

4. استفاده از سیستم های حاضر و آماده

در اینترنت لزومی نداره که شما برید پول بدید سایت طراحی کنند براتون. سیستم های رایگان وجود دارند که شما به راحتی می توانید از آن ها استفاده کنید. هر زمان هم بخواهید به شما در حل مشکلتان کمک می کنند. مثلا برای طراحی سایت سیستم های جوملا ، وردپرس و برای انجمن گفت و گو سیستم هایی مثل phpBB ، SMF و … وجود دارند که هم فارسی شده اند و هم رایگان هستند. فکر نکنید چون رایگان هستند سیستم های داغونی هستند. ( با یک متخصص مشورت کنید که توضیح دهد اینها چطوره سیستمشون)

5. محتوا

خیلی صادقانه عرض می کنم که سایت هر قدر هم عالی طراحی شده باشد و امکانات فوق العاده ای داشته باشد ، اگر محتوا نداشته باشد ، مفت هم نمی ارزد. مثل اینه که شما یک کتاب داشته باشی که از بهترین کاغذها ساخته شده باشه و بهترین طراحی توش به کار رفته باشد ، اما صفحات داخلش سفید باشه. به جای اینکه اینکه سایت مدرسه را بدهید دست کسانی که هیچی بلد نیستند و حال حوصله هیچ کاری را ندارند ، مسئولیت سایت را واگذار کنید به چند نفر از دانش آموزان و معلمان جوان. این افراد محتوای سایت را تکمیل می کنند. چرا آقای فرهاد مقیمی (مسئول المپیاد حلی) باید خبرهای المپیاد مدرسه را توی وبلاگ رده ب بلاگفا ، منتشر بکنه؟ یا کارگاه 88 فرزانگان وبلاگش روی سایت بلاگفا باشه؟

در آخرت فقط نمی پرسند که چرا فلان روز نماز نخوندی ؟ چرا به اون فرد توهین کردی؟ چرا دروغ گفتی؟ مطمئنن باشید که از شما  پرسیده میشه که چرا این همه از بیت المال خرج اضافی کردین؟

چیزی به نام سایت !

وجود وب سایت اینترنتی مدرسه ، از دیدگاه مسئولین مدرسه صرفا یک چیزی هست که بودنش خوبه . اصلا مهم نیست که وجود داشته باشه یا نه ؛ فقط شاید بودنش کمی به درد خورد. بیایید نگاهی به سایت مدرسه های سمپاد تهران داشته باشیم.

دخترانه : راهنمایی فرزانگان 1راهنمایی فرزانگان 2راهنمایی فرزانگان 3 –  دبیرستان فرزانگان 1دبیرستان فرزانگان 2دبیرستان فرزانگان 3

پسرانه : راهنمایی حلی 1راهنمایی حلی 2راهنمایی و دبیرستان حلی 3دبیرستان حلی –  پیش دانشگاهی علامه حلی تهران

متفرقه : سمینار 25 علامه حلی (seminar25.ir) – سمینار 26 حلی (seminar26.ir) – مسابقات حلی کاپ (hellicup.ir) – مسابقات حلی نت (hellinet.ir) – همایش فراوا (faramak.ir) – مدرسه مجازی فرزانگان (vrtschool.ir) – پایگاه دانش آموزی حلی (allamehelli.ir) – پایگاه دانش آموزی فرزانگان (farz.ir)

(سایت های حلی نت ، حلی کاپ و سمینار 25 دیگر وجود ندارند)

فکر کنم به همون چیزی که من فکر می کنم ، فکر می کنید.

لطفا تمام نتایج ، ایده ها و حرف هایی که بعد از دیدن این سایت ها به ذهنتان رسیده را در کامنت ها بگویید.