دسته: سمپاد

پیشنهاداتی برای سمپاد جدید

سمپاد یا همان سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان امروزه تبدیل شده است به ممپاد یا همان معاونت (مرکز) ملی پرورش استعدادهای درخشان. اما فرق این دو چیست؟

سازمان در ویکی پدیا به این شکل تعریف شده است :

سازمان مجموعه هدفمندی است که پیرو یک نظام است، و دارای مرزها و حدودی است که آن را از محیط خود جدا می‌سازد.

یک سازمان، یک نهاد مستقل است که یک ماموریت خاص دارد و می‌تواند با نیت انتفاعی یا غیرانتفاعی تأسیس شده باشد. یک سازمان: یک ماهیت اجتماعی است که ساختار، اهداف و مرز مشخصی دارد.

  • هدف دارد.
  • برای هدفش برنامه دارد.
  • استراتژی دارد.
  • منابع خود را می‌شناسد و از آنها بهینه و هماهنگ استفاده می‌کند.
  • وابسته به اطلاعات است.

یک سازمان دارای ویژگی‌های زیر است:

  1. ماموریت یا هدف ویژه‌ای دارد.
  2. برای بقاء به دیگر سازمان‌ها وابسته است.
  3. هیئت حاکمه مستقلی دارد.
  4. از بخش‌های مختلف تشکیل شده است.
  5. دارای ساختاری فیزیکی و منطقی است.

سمپاد روزی یک سازمان بود تحت نظر ریاست جمهوری. یعنی رییس آن مستقلا توسط رئیس جمهور تعیین میشد. بعدها این سازمان به وزارت آموزش پرورش منتقل شد و رئیس آن توسط وزیر آموزش پرورش تعیین میشود. بعد از مدتی نیز سازمان منحل شد و تبدیل شد به معاونت. یعنی استقلال عملکرد خود را از دست می دهد و نمیتواند هدف، برنامه، استراتژی، منابع و ساختار مستقل خودش رو داشته باشه و باید تحت نظر هدف، برنامه و ساختار آموزش پرورش عمل کند. منابعش هم توسط آموزش پرورش تامین می شود. یعنی بودجه و نیروی انسانی و ساختمان و سایر منابعش باید توسط آموزش پرورش و تحت نظر آنها و طبق ضوابط آن تامین بشه. مدیریتش هم در واقع نوعی تقسیم وظایف وزیر آموزش پرورش است که بخشی از آن به این معاونت رسیده است. هویت مستقل تعریف شده سمپادی هم به نوعی از کمرنگ شده است. برای درک بهتر اینکه چه اتفاقی برای سمپاد افتاده یک مثال میزنم:

فرض کنید یک کشوری وجود داره به اسم سمپاد. آدماش تحصیل کرده و باهوشن. به زبون سمپادی حرف میزنن و بهشون سمپادی گفته میشه. این کشور هم درآمد خودشو داره و مستقلا خرج میکنه واسه خودش. رییس این کشور هم خودش برنامه ریزی میکنه واسه کشورش. بعدها به دلایلی این کشور ملحق میشه به کشور بزرگتر آمپر و تبدیل به یک استان آمپر میشه. دیگه کشوری به اسم سمپاد وجود نداره. هویت ملی سمپادی وجود نداره و همه سمپادی های سابق شدن آمپری. درآمد سمپاد رو هم آمپر میگیره و هرقدر دلش خواست به استان سمپاد میده. توی برنامه ریزی هم استان سمپاد تابع کشور آمپره. مدیران و استاندار سمپاد هم توسط رییس آمپر تعیین میشه.

این بود تعریف ساده ای از اتفاقی که افتاده برای سمپاد. این اتفاق عوارض زیادی به دنبال داشته. اما من نمیخوام این عوارض رو الان بنویسم. مدیریت سمپاد به تازگی عوض شده و دکتر حسین شجاعی به عنوان مدیر جدید سمپاد انتخاب شدند. از آنجایی که رزومه و سابقه ایشون و سمپادی بودنشون امیدی در دل ما زنده کرده برای تغییراتی در راستای بهبود سمپاد، انگیزه ای شد برای من تا پیشنهاداتی که تو ذهن داشتم مطرح کنم. این پیشنهادات صرفا از طرف فارغ التحصیلان سمپاد نوشته شدند و در حد اطلاعات و درک و شناخت یک فارغ التحصیل است و ممکنه غیرعملی و غیرواقع بینانه باشند.

۱. مستقل کنید: برای من و بسیاری سمپادی‌ها یک سمپاد ایده‌آل٬ سمپادی مستقل از آموزش پرورش و نظام آموزشی ایران است. ساختار آموزش پرورش ایران بسیار ناکارآمد است. نظام آموزش پرورش ما به شدت بیماره و ساختار منعطفی ندارد. همه مدارس در هر شهری و هر منطقه ای با هر فرهنگ و اعتقادات و ویژگی ٬ باید یک جور کتاب و یک جور برنامه درسی داشته باشند که همین یک جورش هم کلی ایراد دارد. این ساختار و وابستگی سمپاد باعث شده است که سرعت و کیفیت حرکت سمپاد به شدت مختلل بشه. به مدیر جدید پیشنهاد میکنم تمام تلاش خودش رو بکنه تا سمپاد هرقدر ممکن بیشتر مستقل بشه. از انتخاب معلم٬ انتخاب کارمندان٬ انتخاب مدیران مدارس٬ آزمون ورودی و … گرفته تا حتی تبدیل شدن مجدد به سازمان و استقلال از آموزش پرورش. حتی در مورد برنامه درسی و روزهای مدرسه و امتحانات و طول ترم و سرفصل های درسی و … متوجه هستیم که قانون و ضوابطی وجود دارند و هرکاری عملی نیست اما میتوان در راستای استقلال هرچه بیشتر قدم‌هایی برداشت با رایزنی‌های مختلف و …

۲. توسعه بی‌رویه را متوقف کنید : اخیرا دو سه سال گذشته تعداد مدارس سمپاد به طرز وحشتناکی بالا رفته. توسعه‌ای کمی بدون در نظر گرفتن عوامل کیفی. مدارس جدید از نظر کیفیت به شدت ضعیف هستند. وزیر جدید آموزش پرورش هم به این توسعه انتقاد کردند. به هرحال هرچیزی یک حد استانداردی دارد. لطفا این توسعه رو متوقف و معکوس کنید. میزان پذیرش ورودی‌های جدید را کم کنید لطفا.

۳. آزمون سمپاد را سمپادی کنید: هرروز یک خبر متفاوت از آزمون سمپاد شنیده می‌شود. از یکی شدن با آزمون نمونه دولتی گرفته تا حذف آزمون ورودی دبیرستان و آزمون ورودی برای سال های دوم سوم و … دقیقا خبر نداریم آزمون سمپاد در چه حد کیفی و کمی برگزار میشه اما لطفا به این موضوع رسیدگی کنید و آزمون سمپاد به شکلی برگزار بشه که واقعا دانش‌آموزان لایق وارد سیستم سمپاد بشوند با معیارهایی درست و علمی.

۴. توسعه علوم انسانی و هنر در مدارس سمپاد : همگی با جو حاکم بر خانواده‌های ایرانی آشنا هستیم. در نظر اکثریت مردم تحصیلات یعنی مهندس شدن یا دکتر شدن. در صورتی که جامعه علمی و خصوصا جامعه آینده ایران به نخبگان در سطح علوم انسانی و هنر نیز نیازمند است. دانش‌آموزان سمپاد نیز با توجه به جو حاکم اصلا با علوم انسانی و هنر آشنا نمیشوند که حتی بعدها مسیرشان را انتخاب کنند. با توجه به وضعیت تعداد مدارس سمپاد پیشنهاد می‌کنم برنامه‌ای تهیه بشه که دانش‌آموزان با رشته‌های علوم انسانی و هنر نیز آشنا بشن و به اون سمت هدایت بشن. با اینکار نخبگان زیادی در این حوزه جذب میشن که میتونن بعدها منشا کارهای بزرگی بشوند.

۵. برنامه جامع مدارس سمپاد تهیه بشه : در حال حاضر مدارس سمپاد تحت اختیار مدیرانشون هرکدوم یه جوری برنامه پیش میبرند. طرح درس‌ها و کلاس‌های المپیاد و فوق برنامه و … همگی بستگی به معلم و مدیر مدرسه دارد. برای همین است که شاهد پیشرفت برخی مدارس و عقب ماندگی برخی دیگر هستیم. لطفا یک تیم متخصصان حرفه‌ای آموزش تشکیل دهید و برای اینکارها برنامه‌ و دستورالعمل تهیه کنید. حقیقت این است که بسیاری از مدیران فعلی بلد نیستند کار خاصی انجام دهند. خلاقیت ندارند و صرفا روال یک مدرسه عادی را طی می کنند. باید یک برنامه و دستورالعمل جامع برایشان تهیه شود و مجبور باشند کارهایی انجام دهند.

۶. دوره های آموزشی خاص تعریف کنید : برای دانش‌آموزان دوره های آموزشی خاصی تعریف کنید که در کنار درس های عادی چیزهای بیشتری نیز یاد بگیرند. مثلا دوره‌های آموزش تجارت٬ دوره‌های آموزش عکاسی٬ دوره‌های آموزش فلسفه و … این دوره‌ها میتوانند زمینه‌های شناسایی و شکوفایی استعدادهای سمپاد شوند.

۷. سایت سمپاد را تقویت کنید: سایت قبلی و فعلی سمپاد به شدت ضعیف بودند. هم اکنون سایت‌های اینترنتی یک ابزار بسیار مفید و قوی برای اطلاع رسانی و ارتباط هستند اما در کشور و خصوصا دولت بسیار کمتر مورد توجه هستند. یک سایت بسازید که در آن سمپاد معرفی شود. آخرین اخبار و اطلاعیه‌های سمپاد منتشر بشوند. اطلاعات مفید در اختیار دانش‌آموزان قرار داده شود. اخبار و اطلاعیه‌های مسابقات و همایش‌های مختلف و … بخش خیرین برای راهنمایی افراد خیری که علاقه دارند به مدارس کمک کنند. بخش فارغ التحصیلان و راه های ارتباط و … امکان ارسال پیشنهادات و … یک فضای گفت و گو شبیه فروم سمپاد.  چنین سایتی به هیچ وجه هزینه خاصی ندارد. من به شخصه حاضر هستم چنین سایتی را به رایگان برای سمپاد بسازم.

۸. از توان فارغ التحصیلان استفاده شود : فارغ التحصیلان سمپاد همیشه یک راهنما و الگوی جدی برای دانش‌آموزان بودند. همیشه ارتباط و علاقه خاصی بین فارغ التحصیلان و دانش‌آموزان سمپاد بوده است. جمع فارغ التحصیلان سمپاد یک جمع بسیار قوی هستند که اگر از توانایی و پتانسیل آن ها استفاده شود می‌توانند منشا خدمات بسیاری شوند. بسیاری از آنها حاضر هستند به رایگان وقت خود را در اختیار سمپادی ها بگذارند.

۹. سرعت را بالا ببرید : مدارس سمپاد میتوانند درس ها را خیلی سریعتر پیش ببرند. درست است دانش‌آموز نباید زیاد تحت فشار باشد و باید زندگی عادی خود را هم داشته باشد اما میتوان محیطی را فراهم کرد که دانش آموزان ساعات بیشتری در مدرسه بمانند. درس‌ها را سریعتر پیش ببرند و حتی ترم تابستانی داشته باشند.

۱۰. آموزش الکترونیک را توسعه دهیم : سایت‌هایی مانند مکتب‌خونه و کلاس‌درس را ببینید. این سایت ها ویدئوهای آموزشی رایگان را در اختیار مردم قرار می دهند که بیشتر با محوریت دروس دانشگاهی است. سمپاد هم با توجه به دراختیار داشتن پتانسیل بالایی از معلمان توانا می‌تواند اقدام به راه‌اندازی فعالیتی مشابه کند و دروس مختلف را به این شکل اجرا کند. این کار به توسعه عدالت آموزشی و کم‌کردن فاصله شهرها از یکدیگر کمک می‌کند و می‌تواند سمپاد را به عنوان یک مرکز مهم و موثر معرفی کند.

اینها تعدادی از ایده‌هایی بود که من و دوستانم به ذهنمان رسیده بود. تلاش کردیم به شکلی ایده‌هایمان را مطرح کنیم. شاید این ایده‌ها با واقعیت فاصله داشته باشند اما منظور ما را می رساند. امیدوارم این مطلب به دست مخاطبان اصلیش برسد. هرچند ما در فضای اداری نیستیم و ممکن است یک مسئولی بعد از خواندن اینها بگوید « دلتان خوش است ها ! ». اما ما باور داریم اگر تدبیر باشند اگر خلاقیت باشد می‌توان خیلی کارهای متفاوت انجام داد یا حداقل به سمت آن ها حرکت کرد.

شما که این مطلب را می‌خوانید هم اگر انتقاد و پیشنهادی دارید چه در مورد این مطلب چه در مورد سمپاد لطفا نظرتان را همینجا بیان کنید. خیلی ممنون که وقت گذاشتید این مطلب طولانی را خواندید.

رئیس سمپاد تغییر کرد : سویزی رفت

شجاعی رئیس مرکز استعدادهای درخشان و دانش‌پژوهان جوان شد

به گزارش خبرگزاری تسنیم، علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش طی حسین شجاعی را به سمت رئیس مرکز استعداد های درخشان ودانش پژوهان جوان منصوب کرد.

در این حکم آمده است: نظر  به مراتب تعهد ، شایستگی  و  تجربیات ارزشمند  جناب عالی در  آموزش و پرورش  بدین وسیله  به  عنوان  رئیس مرکز استعداد های  درخشان ودانش  پژوهان جوان منصوب می شوید.

گفتنی است، حسین شجاعی دارای مدرک دکترای فیزیک  باگرایش گرانش ونسبیت عام از دانشگاه شهید بهشتی می باشد. وی  در کارنامه علمی واجرایی خود بیش از15 سال تدریس درس فیزیک بصورت حق التدریس وفوق برنامه درپایه راهنمایی ودبیرستان استعدادها ی درخشان ، حدود 7 سال تدریس دروس تخصصی در مقاطع مختلف دانشگاه ، بیش از 40 ماه مدیریت مرکز راهنمایی تیز هوشان علامه حلی 1 ، عضو شورای پژوهش اعجاز قرآن، مشاور انجمن فیزیک ایران ومعاون آموزشی وتحصیلات تکمیلی دانشکده علوم دانشگاه شهید بهشتی را داراست.

  
و اما در مورد رئیس جدید …
 

نقل از فیس بوک هومن.ش :

امروز معارفه رسمی حسین شجاعی است .”دکتر حسین شجاعی” را برای بیش از سه دهه می شناسم . راستش را بخواهید از همان روز اول مدرسه سال 62 . تا جایی که به خاطر دارم تمام دبیرستان را همکلاس بوده ایم . وجوه بارز او پاکدستی ، سعه صدر ، دانش و فروتنی است . او وامدار کسی نیست اهل خودنمایی و دار ودسته بازی هم نیست . چون سرو از هر چه تعلق پذیرد آزاد است . حسین شجاعی «آن آدم مناسب» است . برایش موفقیت بی کران آرزومندم . حسین عزیز ، دوست مهربان و همکلاسی قدیمی مقدمت مبارک .دل همه رفقای سمپادی خرم و آسمانی باد.
نقل از مرتضی.خ

سال 1377 بود و من دوم دبیرستانی شده بودم، معلم فیزیکی داشتیم که خیلی پرانرژی صحبت می‌کرد، هیچ وقت نمی‌نشست و معمولا یک دستش روی میز بود. مباحث سیالات ترمودینامیک رو درس می‌داد و در بین صحبت‌ها مرتب پِرانتز باز می‌کرد. این پِرانتزها با عبارت خاص ایشون شروع می‌شد و معمولا منجر به بازشدن پرانتزهای بعدی می‌شد. گاهی 5 دقیقه از زنگ رو کلاس داشتیم و 80 دقیقه را پرانتز باز و بسته می‌کردیم. از شرایط جوی و تاثیر رعد و برق روی پرواز هواپیما گرفته تا بررسی انژکتور ماشین و هواکشی اون در هنگام ترمز! خیلی منتظر شدم تا یکی از پرانتزها رو باز کنه و یادش بره ببنده، اما نشد. همیشه بحث شروع مناسب و اوج عالی و فرودی به موقع داشت. نکته‌ی دیگه‌ی این معلم ما، اعطای ریزمثبت‌های بسیار در کلاس بود، کوچکترین رفتارها رو می‌دید و نشد دانش‌آموزی به پایان ترم برسه و حداقل 17-18 تا مثبت نداشته باشه. اولین کسی بود که سوالات چند گزینه‌ای با چند گزینه‌ی صحیح رو امتحان گرفت، معتقد بود هر سوال می‌تونه چند تا جواب درست داشته باشه و ممکنه یکی از جواب‌ها اینقدر احمقانه باشه که جواب‌های درست رو هم بسوزونه!

حالا از شنیدن خبر رییس شدنش خوشحال شدم، آدمی به سمپاد برگشته که از بهره‌ی هوشی بالا برخورداره و می‌تونه پرانتزها رو خوب جمع کنه، ریزحرکات همه رو ببینه و نکات مثبتی از همش برداره، همینطور ممکنه یک جواب احمقانه از بقیه، جواب‌های خوب اون‌ها رو هم بسوزونه… حالا امیدوارم که این مدیر، تیزهوشان را در مدارس استعدادهای درخشان خلاصه نخواهد کرد و طرح‌های چندگزینه‌ای جالبی برای سمپاد رشد کرده خواهد داشت.

آقای شجاعی از اینکه بودن در کلاس معلمی چون شما رو برای مدتی کوتاه، حتی دو سال تجربه کردم خوشحالم و امیدوارم بتونم چند سال بعد هم افتخار کنم که شما تونستید مدیر لایقی برای مجموعه‌ی جذاب و پرانرژی دانش‌آموزان تیزهوش کل کشور باشید.

 
نظرتون چیه؟ راضی یا ناراضی؟ شاد یا ناراحت؟ امیدوار یا ناامید؟ برای رئیس جدید چه حرفی دارید؟ چه انتظاراتی دارید؟ چه پیشنهاداتی دارید؟ پیشنهاداتی برای بهتر شدن مدرسه و دانش آموزان… مثلا در مورد معلم‌ها٬ محیط و برنامه درسی مدرسه٬ کتاب‌ها٬ اجرای برنامه‌های خارج از مدرسه٬ برنامه‌های فوق درسی مثل المپیاد٬ کارسوق٬ مسابقات٬ برنامه‌های پژوهشی٬ هدایت تحصیلی٬ رشته‌های هنری و علوم انسانی و …
 

ایده آلیسم سمپاد از شروع تا پایان

روزگار غریبیست نازنین…. روزگاری که ادم های رنگارنگ از با سواد و بی سواد از راضی و معترض از… همه جا فقط زر می زنند و من هم.
روزگار زر زدنست نازنین…می بینی از صبح که بلند می شی تا نصف شب که می خوابی داری همه را راضی می کنی که نه اقا وضع من بده وضع تو بده باید چنین کرد باید چنان کرد باید نرفت باید نیامد و الخ اما همین که دستت به کی بورد(یا حتی قلم برای یادداشت شخصی)می رسد می بینی هیچ چیز برای گفتن نداری هیچ و این جاست که می فهمی شدی یه ((زر دونی!)) می دونید یعنی چی؟یعنی کسی که فقط حرف و بل فریاد دارد نه هیچ ایده ای نه هیچ ارمانی نه هیچ هدفی نه هیچ امیدی فقط ناراضی اما خودشم نمی داند که((چیز خوب)) دقیقا چیست که او به دنبال اش می گردد اصلا یک((زر دون)) به دنبال ((چیز خوب)) نمی گردد بلکه از انچه فکر می کند بد است و نباید باشد یا آن((چیز بد)) فرار می کند بدون اینکه بداند دقیقا باید به کجا برود
((زردون)) بی حوصله است فقط دوست دارد بگوید ناراضیست ناراحت است افسرده است از همه می برد و به تنهایی خویش وارد می شود به نا گاه احساس می کند از دوستانش بی گانه شده و زیرا احساس می کند که انها راضی هستند و با او سنخیتی ندارند پس از تمام کسانی که روزی با هاشان((حال)) می کرد جدا می شود و در ارزو روز های گذشته است گذشته ای که فکر می کند(مهم این است که او فکر می کند نه این که واقعیت چیست) بهتر بونده
این ها همه که گفتم عواقب فردی بی آرمانی یا همان ((زر دونی بودن)) است ولی وای به حال جامعه بی آرمان جمعه ای که در ان همه دوستان از هم بی گانه اند
دوستان من نه جرات بحث سیاسی دارم نه حوصله اش را بحث من بر سر سمپاد است ان هویت مشترکی که زمانی من و تو و او را کرد ((ما)) ان هویت مشترکی که روزگاری تهرانی و مشهدی و اراکی و کاشانی را کرد ((ما)) به ماند که ما را خیلی چیز های دیگر هم کرد از المپیادی و تک رقمی و مخترع گرفته تا شریفی و تهرانی و استنفوری و هارواردی همه و همه نعمت هایی بودن که آن هویت مشترک به ما اعطا کرد
ولی حالا چی؟آن تبدیل شدیم به یه جامعه((زر دون)) به یه مشت دانش جو و دانش آموز خسته و بی حوصله و ناراحت و در یک کلام((زر دون))
((ما)) شدیم من و تو((ما)) شدیم اراکی و کاشانی و تهرانی و چیزی غمین تر از این هم حتی ((ما)) شدیم حلی یکی و حلی دویی و…
می بینید حتی نمی توانم این نوشته را درست تمام کنم چون حوصله اش را ندارم چون تنهایم چون…
نمی دانم پایان خوبیست یا نه ولی از یک((زر دون)) نباید انتظار هپی اند داشته باشید
ما ایم و اب دیده در کنج غم خزیده
وز اب دیده ما این سنگ اسیا کن

پ.ن: دلم واسه دکتر اژه ای و زمان دکتر اژه ایسم تنگه بد جور

سمپاد اژه ای – آری یا خیر ؟!

...وقتی آمدم موی سپیدی بر چهره ام نبود و اکنون پس از گذشت بیست و یک سال با قامتی راست و امیدوار محیط کارم را ترک میکنم با فرزندی رشید به نام سمپاد برای ایران اسلام: مقاوم و سازش ناپذیر…

…سمپاد را برای آنها به وجود آوردم که کمتر کسی به فکر آنهاست . وقتی فرزند استانداری در آزمون ورودی سمپاد مردود می شد خوشحال نمی شدم ، اما وقتی فرزند بلال فروش روبروی همان استانداری قبول میشد ، از شادی در پوست خود نمی گنجیدم…

…در بعد از ظهر 16 دی ماه ، طی یک نمابر ساده نام جانشینی که حدود یک ماه قبل از آن مطلع شده بودم برایم ارسال شد . همان شب به راننده گفتم ماشین را بخواباند و خود با وسیله ی شخصی یکی از همکاران سمپاد را ترک کردم…

فرازهایی از آخرین یادداشت دکتر جواد اژه ای در فصلنامه سمپاد – سال هفدهم – شماره 4- دی – اسفند 1387- (68) : خداحافظ سمپاد-صفحه 346

بابا اژه ای نازنینم سلام .

همه ی آدم بزرگای دنیا تو اول هر نامه ی غیر رسمی ای مینویسن : امیدوارم حالت خوب باشه . ولی نامه ی من از جنس اون نامه ها نیست . نامه ی من نامه ی یه بچه به باباشه .

پس اینطوری شروع میکنم : بابا اژه ای دلم تنگته . تنگ تنگ تنگ . دلم واسه روزای خوب بودنتم تنگ . از تنگ تنگ تنگم تنگ تر . بیست و یه سال واسه یه عالمه بچه ی باهوش و شیطون پدری کردی . ملایم و با ابهت . سمپادمونو ، خونمونو ، حفظ کردی با غیرت و به قول خودت سازش ناپذیر . آخرشم یه نامه سه صفحه ای نوشتی و گفتی خداحافظ و تمام . جدی جدی تمام ؟

نایستادی ببینی بعد رفتنت خونتو ، خونمونو ، سمپادمونو ، خراب کردن … یه تیشه برداشتن افتادن به ریشه های سمپاد . سمپادی که بیست و یک سال ،  بیست و یک سال به قول رنج کشیده ها آزگار درختی بود که میوه هاش می شدن آقای مهندس و خانوم دکتر و غیره و غیره و غیره …

بابا اژه ای حرفامونو به هرکی گفتیم نشنید شایدم نشنیده گرفت . تو ولی لازم نیست بشنوی فقط نگاه کن . نگاه کن به سمپادی که ورودی هاش 6 برابر شده . نگاه کن به سمپادی که سال دوم دبیرستان تکمیل ظرفیت گرفت . نگاه کن به بچه هات که کلاس درسشون از اون اتاقای بزرگ و دلباز منتقل شده به کتابخونه که حالا بینشو یه دیوار کشیدنو کردنش دو تا کلاس .نگاه کن به کتابخونه ای که از اون خونه ی بزرگش که سالها تو سکوت مینشست و به درس خوندن بچه ها خیره میشد پرت شده تو سالن اجتماعات و نگاه کن به سالن اجتماعاتی که رفته تو نماز خونه . بابا اژه ای یه نگاه بنداز به آزمایشگاه های شیمی و زیست و فیزیک که هر کدومشون واسه خودشون یه انبار داشتن . حالا هر سه تاشون طی رفتاری ایده آلیسم گونه پرت شدن تو یه اتاق و اسمشم شده آزمایشگاه . همین بدون هیچ پسوندی بدون هیچ شیمی و فیزیک و زیستی . از کارگاه و اتاق مشاوره و دفتر و بقیه جاهام نمیگم . میترسم نگاهت مات شه و دیدت تار !

بابای عزیزم شنیدی طی عملیاتی ضربتی معلمای مرد پاشون از مدارس دخترونه بریده شد ؟ باشد که عفاف اجتماعی حفظ گردد . راستی خبر داری سمت  دبیری فیزیک مرکز که روزگاری متعلق به آقای دکتر فلانی بود الان به علت کمبود نیروی زن با تجربه به معاون مدرسه که از اقبال بلند بچه ها و شایدم خودش ! روزگاری لیسانس فیزیک گرفته بود اهدا شد ؟

بابا اژه ای در کل خواستم بگم خیالت راحت . سمپاد بعد از تو شکوفا شده . گسترش پیدا کرده (!) . بعله اینقده تو این سازمان کارا رو غلطکه که همینجوری محض خالی نبودن عریضه و ایضا محض کم نبودن مسئولیت ها باشگاه دانش پژوهان جوان هم به سمپاد پیوست . یه هورای بلند به افتخار سمپاد دوگانه سوز خودمون . !

به قول قیصر چی بگم که ” این قافیه در دل رباعی خون شد ”

بابا اژه ای بذار ته نامم بهت بگم که  اگه سمپاد 150 نفری ما شد 600 نفر اگه بلدوزر روزگار مسیرش خورد به آشیونه ی ما ، اگه تکمیل ظرفیتیامون دقیقا نمیدونن کسینوس دو همون یک منهای سینوس دوئه ، اگه مدیر و ایضا مدیره ی محترم به علت خصومت های شخصی و در خطر دیدن سمتشون معلمای زبده و با تجربه رو فراری میدن بذار اینو بگم که تو این خونه ی رو به نیستی هنوز یه عالمه جوونه هستن به اسم سمپادی . جوونه هایی که با دستای خودت کاشتیشون و با غیرت و غرور مدالای طلای المپیاد درو میکنن و با شهامت و جنگ تن به تن با غول کنکوررتبه های تک رقمی بدست میارن .

بابا اژه ای اگه از خونواده ی سمپاد دور شدی . اگه ” عقاب تیزپای افق ها بودی و زنبوری طفیلی شدی ” غمت نباشه . تا سمپادی هست امیدی هست . سمپاد ما گرچه نحیف شده و مظلوم ولی پشتوانه ای داره به اسم استعداد های درخشان.

بابای خوبم خانواده ی سمپاد تا زمانی که زنده و پابرجاست دوستت داره . دعای تک تک بچه هات بدرقه ی راهته .

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست             هر کجا هست خدایا به سلامت دارش .

با تقدیم دنیایی بوسه به دستان توانمندتون .

فرزند شما

 


 

چرا باید اینجوری بشه ؟

سلام  دوستان امیدوارم شاد و سرحال باشین و مدرسه بهتون خوش بگذره.راستش یه موضوعی هست که می خواستم یکم بهم کمک کنین و راه حل بهم پیشنهاد بدین .من اون موقع که ورودی راهنمایی سمپاد قبول نشدم از اول راهنمایی شروع کردم جزوه ها ی مدارس سمپاد و کتابای مبتکران و.. را خوندم که دبیرستان قبول شم به امید این که بیام تو یه مدرسه ای که سطح بچه ها بالائه و معلما می تونن بهمون خیلی چیزا یاد بدن (به جز درس چون شنیده بودم بچه ها تو سمپاد کم کم یا  میگیرن درست و منطقی به مسائل مختلف فکر کنن و راه حل های خوبی برای مشکلاتشون ارائه بدن به قول معروف مخشون سمپادی می شه )حالا مشکل اصلی از وقتی شروع شد که من قبول شدم و اومدم مدرسه .الان تو این ماه فهمیدم امسال این قدر ورودی گرفتن همه بچه های معمولی اومدن سمپاد و سمپاد یه جورایی شد ه مثل نمونه دولتی و مدارس خصوصی .حالا مشکل فقط به این جا ختم نمی شه .مشکل اینه که بچه ها خودشونو با مدرسه هماهنگ نکردن بلکه مدرسه خودشو با بچه ها هماهنگ کرد ه و درسای ساده و سطح پایین تدریس می شه و شکل تدریس هیچ شباهتی به سمپاد نداره  اکثریت کلاس هم این شیوه را قبول دارن ولی مشکل این جاست من و امثال من که درسایی که باید بلد باشن را بلدن این وسط باید چی کار کنن ؟ما رسما داریم تو مدرسه غاز می چرونیم کلاس ها هم اصلا مفید نیستن .شما پیشنهادی دارین که جو مدرسه بهتر بشه و کلاسا سطحشون بیاد بالا ؟

معلمامون می گن که مشکل از این جاست که برای اینکه آموزش پرورش بتونه راحت تر پول جمع کنه این قدر ورودی گرفتن و تازه یه سری هم با پول وارد شدن و کلاسا این قدر سطحشون پایینه که نمی شه بیشتر از سطح مدارس عادی درس داد ولی خوب حتما یه راه حلی وجود داره .پیشنهاد بدین لطفا!

ممنون

 

ي دانش آموز سمپادي چه مدليه؟؟؟

سلام خوبيين همگي سمپاديا…اوووضاع بر وقف يا نه وفق…چ ميدونم بابا اصن اوضاعتون مرادتونه؟(اها اينجولي بهتره)

من ي سمپاديم ك از اول راهنمايي توي اين خرخونه…آخ نه ببخشيد منظورم همون تيزهوشانه…بله من از موقعي كه چشامو وا كردم ديدم تو دسشوييي……اه اي بابا چرا اين كيبورده هي اشتب مينويسه..منظورم اينه كه تو تيزهوشان درس خوندم و امسال ميخوام برم دوم دبيرستان…الانم ك تابستوونه دوس داشتنيه ك لعنتي داره رو ب finishاش ميره منم غصه ام گرفته ك كل تابستونمو نشستم عين خلو چلا واستادم…..ههههه… نه يعني درس خوندم واس المپياد…بعدش يهو سرم خورد ب سنگو به خودم اومدم گفتم بذار آخرشو عشقو حال كنم…ب خاطر همين گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو يهو ديدم وقته ناهاره..پس ي چيزي كوفتيدمو دوياره گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو باز يهو ديدم غذم هضم شده بايد برم اتاق فكر…دوباره گشتمو گشتمو گشتمو گشتمو گشتو(اي كوفت گشتمبرو بمير ديگه…)<<<بي ادب نقطه چين>>>…بلههه داشتم ميگفتم اينقدر گشتم تا بالاخره اين سايت سمپاديا رو پيدا كردم بعد فهميدم ك چقد بدبختم ك هر گورستوني ميرم اين سمپادهه دنبالم..اييش..پس باهاش كنار اومدمو توش عضويدمو…اي بي ادبا اگه فكر بد كنين منظورم تو سايتشه….حالاهم هر چن وقت ي بار برام  ي پست مياد تو ايميلم از اسن سايت خوشله و…… تهش……….(خوبه والا اينقد زر زده بعد تازه ميگه تهش.)<<خفه خوني.خودت زر زدي>>..تهش ميخام بگم ك شما هم هگه پستاي اين بروبچو خونده باشين شايد ب اين نتيجه رسيده باشين ك چقد همشون دپرسن..حالا واقعا چرا؟؟؟؟؟؟

ميشه بگين شما سمپاديا چرا فك ميكنين كه بايد شبيه اين مخ پخاي قديما ..منظورم همون انيشتينو دوستانه..بايد همش تو فكر درسو كنكورو..رتبه افتضاحووو بعدشم خجالت كشيدن از همه كسايي كه ميدونستن تو تيزهوشان درس خوندينو….باشين.نه واقعا چرا… يني اينجوري از زندگي هاي باحالتون لذت ميبريييد؟؟؟؟؟واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟نميگم ك بايد بيخيال اين چيزا شد..كنكور يكي از اصلي ترين دروازه هاي زندگيه..البته تو ايران..<<wow!!!!فكر كنم برا اولين بار تو زندگيم ي حرف آدميزادانه زدم>>>ولي خب هم ميشه درس خر زد هم ميشه جووني( از نوع باحالش و البته اخلاقيش و) كرد…حالا بر فرض ك خدايي نكرده كنكورتونو گوش شيطونو دوستاش كر تر زدين…حالا چرا مثه بعضيا ..تريپه مردنو بدبختي برميدارين..اصن گور باباي هركي كه بهتون تيكه ميندازه مگه ما واسه بقيه زندگي ميكنيم..

نظر شما چيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//

من ميگم اگه من ي دانش آموز سمپاديم كه مثلن تو عالم خيال دولت روم سرمايه گذاري كرده پس بايد از همه لحاظ اوكي باشم نه فقط از لحاظ درس..نبايد جوري بلشم كه همه از 10klmبفهمن من نو تيزهوشان درس ميخونم يا مثلن بچه خر خونم…واسه اينكه اگه احيانا ي نفري كه از درس خوندن بيزاره و البته تو ايران ابدا  از اين بچه ها بد پيدا نميشه..منو ديدو باهام هم كلام شد ببينه كه من به خاطر درس از زنگي نبريدمو دارم استفاده اشم ميبرم..كه بفهمه كه درس مانع زندگي و عشق و حال نميشه….

دروغ ميگم بگين شروور ميگي؟؟؟؟    :))))))))))))))((((((((((((((: