دسته: جامعه

چه باید کرد ؟ (1)

چه می توانید بکنید ؟!اگر دقت کرده باشین ، امروزه کار همه شده انتقاد و گله و شکایت از سیستم و نظام حکومتی و سیاسی کشور. مملکت دموکراسی هم خداروشکر هرچی فحش و ناسزا هم دلشون بخواد میدن. اما تمام این انتقاد و گله ها کوچکترین ذره ای ارزش نداره. چرا ؟‌ چون هیچ کدوم انتقاد مثبت و سازنده نیست. انتقادی که به همراه پیشنهاد نباشه کوچکترین ارزشی نداره.

یک چیزی بده. یک چیزی مشکل داره. خوب تکرار این جمله که اون چیز بد هستش و مشکل داره چه تاثیری داره ؟ خوب همه میدونن مشکل داره. تکرارش چه فایده ای داره؟ یادتون باشه وقتی انتقادی می کنین به همراهش یک پیشنهاد مثبت هم بدین وگرنه انتقادتون هیچ ارزشی نداره. در ضمن از بیان انتقادات به شکل خشن و نامحترمانه جدا خودداری کنید. چون نه تنها کل حرف شمارو بی ارزش می کنه بلکه شمارو هم بی ارزش می کنه. در ضمن اگر کسی خواست جوابی به شما بدهد،‌ حتما جوابش رو بشنوید وگرنه نشون میدین که خودتون هم حرف خودتون رو قبول ندارین.

با نگاهی به تاریخ ایران کاملا متوجه سیر نزولی قدرت و امپراطوری ایران میشین. کشوری که چند کشور بزرگ تحت امر و فرمانرواییش بود تبدیل میشه به کشوری که روس ها و انگلیس ها بین خودشون تقسیمش می کنن !  این ها حرف های گذشته هستش و ما با حال و آینده سروکار داریم برای همین زیاد به این موارد نمی پردازم.
(بیشتر…)

زندان انفرادی

یا رب سببی ســــــاز که یارم به سلامت
بـاز آیـد و بــرهـــــــــــانــدم از بـنـد ملامت
فریاد که از شــــــــش جهتم راه ببســـتند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

پ.گ:
آزمون آزمایشی‌یِ هماهنگ کشوری:
1) دانش‌آموز پیش‌دانش‌گاهی تقلب می‌کند تا رتبه‌ی بهتری کسب کند. رتبه‌ای که خود او می‌داند هیچ ارزشی ندارد. اما پدر و مادر او که نمی‌دانند. پدر و مادری که فرصت زندگی کردن را از فرزند خود گرفته اند و با این کار فرزندشان این فرصت را به دست می‌آورند تا فرزند دروغ‌گوی متقلب خود را چماغ کنند و به فرق سر اطرافیان و خویشاوندان بکوبند.
2) دبیر فیزیک همه‌ی رابطه‌ها و فرمول‌های مربوط به بخشی که قرار است در آزمون از آن سؤال طرح شود را بزرگ می‌نویسد و به دیوار می‌کوبد. می‌گوید «این کار را کردم تا فرمول‌ها در ذهن شما نقش بندد»، اما خود او می‌داند این کار را کرده است تا دانش‌آموزان‌َش در فیزیک آزمون رتبه‌ی بهتری کسب کنند و موجب سربلندی‌یِ او شوند.
3) مدیر مدرسه به جلسه‌ی آزمون می‌آید و می‌گوید نیم ساعت بیش‌تر از وقت مقرر بنشینید و به سؤالات پاسخ دهید تا بتوانم نتایج آزمون را مقایسه کنم. همه می‌دانند که دروغ می‌گوید، یک دروغ بزرگ. او این کار را می‌کند تا مدرسه‌اش در آزمون رتبه‌ی بهتری کسب کند. اما هیچ کس اعتراضی نمی‌کند، چرا که این دروغ‌گویی‌یِ مدیر ظاهرن به سود خود او است.

پ.ا:
همه به فکر خودشان هستند. در زندان خودخواهی اسیر اَند. ولی حقیقتن این طور نیست. گمان می‌کنند که خودخواه اند. گمان می‌کنند که از انسانیت بویی نبرده اند. چون فردی که از انسانیت بویی نبرده، کارهایی می‌کند که به سود او است ولو به زیان بقیه. اما کارهایی که این افراد می‌کنند نه تنها به زیان بقیه است، بلکه به زیان خودشان هم هست. انگار همه فراموش کرده اند که کنکوری در راه است که در آن نمی‌توان برای پاسخ‌گویی با کناری مشورت کرد، نمی‌توان از روی کلید سؤالات که در راه‌رو روی صندلی گذاشته‌اند پاسخ‌های صحیح را یافت، نمی‌توان از روی مقوای روی دیوار رابطه‌های فیزیک را به یاد آورد، نمی‌توان نیم ساعت بیش‌تر نشست و به سؤالات پاسخ داد…

زندانی

آهسته سازی!

داشتم فید ها رو می خوندم که به این رسیدم:

١٨
سال پيش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم . کار کردن در اين شرکت تجربه
جالبى براى من به وجود آورده است.  اينجا هر پروژه‌اى حداقل ٢ سال طول
مي‌کشد تا نهايى شود، حتى اگر ايده ساده و واضحى باشد. اين قانون اينجاست.
جهانى شدن (
globalization)
باعث شده است که همه ما در جستجوى نتايج فورى و آنى باشيم. و اين مشخصاً
با حرکت کند سوئدي‌ها در تناقض است. آن‌ها معمولاً تعداد زيادى جلسه
برگزار مي‌کنند، بحث مي‌کنند، بحث مي‌کنند، بحث مي‌کنند و خيلى به آرامى
کارى را پيش مي‌برند. ولى در انتها، اين شيوه هميشه به نتايج بهترى
مي‌انجامد.

به عبارت ديگر :
1- سوئد در حدود 450000  کيلومتر مربع وسعت دارد .
2- سوئد حدود 9 ميليون جمعيت دارد .
٣ – استكهلم، پايتخت سوئد كه به پايتخت اسكانديناوي نيز مشهور است حدود  78000 نفر جمعيت دارد .

4- ولوو، اسکانيا، ساب، الکترولوکس و اريکسون برخى از شرکت‌هاى توليدى سوئد هستند .

اولين
روزهايي كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از
هتل برمي‌داشت و به محل کار مي‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و
برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه مي‌رسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه
دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک مي‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با
ماشين شخصى به سر کار مي‌آمدند.
روز
اول، من چيزى نگفتم، همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم:
آيا جاى پارک ثابتى داري؟ چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک
مي‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت:

براى
اين که ما زود مي‌رسيم و وقت براى پياده‌رفتن داريم. اين جاها را بايد
براى کسانى بگذاريم که ديرتر مي‌رسند و احتياج به جاى پارکى نزديک‌تر به
در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نمي‌کني؟

ميزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنيد.
اين روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته ( Slow Food
). اين جنبش مي‌گويد که مردم بايد به آهستگى بخورند و بياشامند، وقت کافى
براى چشيدن غذايشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد
خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سريع (
Fast Food
) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار مي‌گيرد. غذاى آهسته
پايه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بيزنس طرح شده و يک “اروپاى آهسته”
ناميده شده است. اين جنبش اساساً حس شتاب و ديوانگي به وجود آمده بر اثر
نهضت جهانى شدن را زير سوال مي‌برد. نهضتى که کميّت را جايگزين کيفيت در
همه شئون زندگى ما کرده است.
مردم
فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار مي‌کنند امّا از آمريکائي‌ها و
انگليسي‌ها مولّدترند. آلماني‌ها ساعت کار هفتگى را به 28/8 ساعت تقليل
داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت توليدشان ٢٠ درصد افزايش
يافته است. اين گرايش به آهستگى و کندکردن جريان شتاب آلود زندگى، حتى نظر
آمريکائي‌ها را هم جلب کرده است.
البته
اين گرايش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن يا بهره‌ورى کمتر نيست.
بلکه به معنى انجام کارها با کيفيت، بهره‌ورى و کمال بيشتر، با توجه بيشتر
به جزئيات و با استرس کمتر است. به معنى برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى
و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بيشتر است.
به
معنى چسبيدن به حال در مقابل آينده نامعلوم و تعريف نشده است. به معنى بها
دادن به يکى از اساسي‌ترين ارزش‌هاى انسانى يعنى ساده زندگى کردن است. هدف
جنبش آهستگى، محيط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌،
انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت
مي‌برند. اکنون زمان آن فرا رسيده است که توقف کنيم و درباره اين که چگونه
شرکت‌ها به توليد محصولاتى با کيفيت بهتر، در يک محيط آرامتر و بي‌شتاب و
با بهره‌ورى بيشتر نياز دارند، فکر کنيم.
بسيارى
از ما زندگى خود را به دويدن در پشت سر زمان مي‌گذرانيم امّا تنها هنگامى
به آن مي‌رسيم که بر اثر سکته قلبى يا در يک تصادف رانندگى به خاطر عجله
براى سر وقت رسيدن به سر قرارى، بميريم.
بسيارى
از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آينده هستيم که زندگى خود در حال
حاضر، يعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش مي‌کنيم.
همه
ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختيار داريم. هيچکس بيشتر يا کمتر
ندارد. تفاوت در اين است که هر يک از ما با زمانى که در اختيار داريم چکار
مي‌کنيم. ما نياز داريم که هر لحظه را زندگى کنيم. به گفته جان ‌لنون،
خواننده معروف: زندگى آن چيزى است که براى تو اتفاق مي‌افتد، در حالى که
تو سرگرم برنامه‌ريزي‌هاى ديگرى هستى.
به
شما به خاطر اين که تا پايان اين مطلب را خوانديد تبريک مي‌گوئيم. بسيارى
هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها مي‌کنند تا از قافله
جهانى شدن عقب نمانند
منبع: وبلاگ باغبان باشی

برگ نخست

ای گلـبن جـوان بر دولت بخـور که من
در سـایه‌ی تو بلـبل باغ جـهان شـدم
اول ز حـرف و صـوت وجـودم خبر نبـود
در مکتب غم تو چنین نکته‌دان شدم

پ.گ:
رابعه قزداری بلخی معروف به زین العرب، دختر کعب امیر بلخ، شاعر پارسی‌گوی نیمه‌ی نخست سده‌ی چهارم هجری (914-943 میلادی) است.
رابعه شیفته‌ی بَکتاش غلام برادرش می‌شود و برایش شعر می‌سراید. برادرش حارث که از این عشق آگاه می‌شود آشفته می‌شود و دستور می‌دهد که خواهرش را به حمام برند و رگهایش را بگشایند تا بمیرد. [1]

پ.ا:
اکنون بیش از هزار سال از آن روز می‌گذرد. اگر هم اکنون برادران رابعه‌ها، مادران رابعه‌ها، پدران رابعه‌ها باخبر شوند؛ چه پیش خواهد آمد؟ عکس العمل انسان‌هایی که خود را متمدن می‌خوانند، خود را متجدد می‌خوانند، خود را متفکر می‌خوانند، خود را متدین می‌خوانند، خود را روشن‌فکر می‌خوانند، خود را باشعور می‌خوانند، خود را بافرهنگ می‌خوانند، خود را باخدا می‌خوانند، چیست؟

پ.ن:
[1] منابع: از رابعه تا پروین، پیش‌گامان شعر فارسی، تاریخ ادبیات در ایران، الذریعه، ریاحین الشریعه، ریحانه، زنان سخن‌ور، سرآمدان فرهنگ، هزار سال شعر فارسی.

اخم،اشک،سردرد(!)

امروز روز سختی بود….خیلی چیزها بهم اثبات شد….این که من چه قدر اعتبار دارم….این که چه قدر دوست دارم….این که چه قدر دوست ندارم….این که چه قدر دوستم دارن….این که چه قدر دوستم ندارن….این که چه قدر چهره ام به شخصیتم شبیهه!!!

جای خالیش اعصابمو خورد میکرد….نمیتونستم به نیمکتش نگاه کنم….وقتی راجع بهش ازم میپرسیدن هیچ چیز واسه گفتن نداشتم….صرفا:”نگران نباشید”

پ.ن:چه کار باید میکردم؟چه کار باید بکنم؟چه میکنم؟

مامان من ام آی تی می خوام

به نام خدا

سلام

امشب داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. گفتم موضوع را برای شما هم تعریف کنم تا شاخ های من زیاد تابلو نباشد.

1. نظام آموزشی جدید التاسیس: آیزاک بارو معلم آیزاک نیوتون در دانشگاه کمبریج ، نخستین روش محاسبه ی انتگرال سکانت را در کتاب خود به نام درس های هندسه عرضه کرد (ریاضیات توماس / جلد 1 / بخش 2 / ص402)

2. نظام آموزشی حفظ محور: در مجاسبه ی انتگرال های معین می توانید از مثلث های شکل 9.7 استفاده کنید. (همان ص407)
عکس:  http://server6.theimagehosting.com/image.php?img=AHK-0029.jpg
3. دیشب اخبار تلویزیون مدت مدیدی را به مصاحبه با افشین قطبی اختصاص داد و علت رفتن او از کشور را از او جویا می شد. و این در حالی بود که (اینطور که من شنیدم و دیدم) فقط اخبار ساعت 19:15 گزارشی از دانشمندان ایرانی که در المپیاد علمی بروکسل شرکت کرده بودند و رتبه ی اول را کسب کرده بودند پخش کرد.