موهای بلند……..موهای کوتاه!صورتی که با تیغ جیلت تراشیده شده……….صورتی که با مشت و لگد باباش تراشیده شده!پیراهن 100 تومانی تامی…….لباس خاکی کارگری!کاپشن 200 تومانی پیر کاردین…….کاپشن پاره ای که 100 بار دوخته شده!شلوار جین لیوایز…….شلواری که سرما مهمون ناخوانده ی این فصل رو به راحتی به داخل راهنمایی میکنه!جوراب پوما……….جورابی که هیچوقت نداشته!کفش آدیداس………کفشی که به دمپایی بیشتر شبیهه!
اون لحظه تو چشمای من رفت و میدونم جا خوش کرده و حالاحالاها نمیره!دوپسر از یک نسل ولی در دو چهره ی نامرده زندگی در کنار هم راه میرفتن!هیچکی توجهش جلب این دو نشد شاید چون اینقدر دلشون تیره و تاره که نمیتونن ببینن!
من همیشه از پارادوکس خوشم میومد چون خیلی قشنگن ولی وقتی این صحنه رو دیدم دلم گرفت نمیدونم چرا اما دیگه پارادوکس قشنگ نبود برام!خیلی فکر کردم و چیزی فهمیدم که پارادوکس رو برام قشنگ کرد و اون این بود که:
.
.
اون پسر با این همه رنج و عذاب بازم عاشق خدا بود چشاش پر از عشق و محبت و مهربانی بود همون چیزایی که اون یکی تو چشاش دیده نمیشد!
این بود دلنوشته از اعماق وجودم!
پارادوکس قشنگه؟؟؟