ظنز شماره 1 از مجموعه ی طنوز روزانه

سلام بچه ها

از این به بعد به علت تغییر جو (که هم اکنون کمی تا قسمتی ابری است!) تصمیم دارم (داریم (با همکاری شماها))یک سری متن با عنوان “طنوز روزانه” تو وب بزارم(بزاریم) . پیشاپیش از همکاری شما متشکرم(یعنی جون مادرت همکاری کن!)

 

دخترها تو تابستون درس می خونند: بعضي از اونا واقاً مي خونند حالا چي مي خونند خدا ميدونه ولي واسه اينكه تابستون راحت باشن و به بهانه كلاس سنتور , نقاشي , و با دوست پسر عزيزش برن عشق صفا به دليل مسايل غير اخلاقي ادامشو نمي نويسم وقتي ميرن سر كتاب تا يكي دو ساعت ديگه كلشونو از كتاب بر نمي دارند . عادت دارند زير مطالب كتاب خط بكشند كه بعدا بخونند بعضي هاشون هم كه مثلا درس مي خونند كتاب جلوشونه چشمشون هم روي كتابه ولي حواسشون يه جاي ديگست …( پيشه همون پسره كه با هم رفتن ددر) يه عده اي هم هستند كه به بهونه اينكه مشكل دارن زنگ ميزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود يك ساعت و اندي به طوري كه اشك و دود تلفن در مياد براي هم قصه بي بي چساره تعريف مي كنند يه سري هم به دليل اينكه دوست پسر نداران و انگيزه اي براي دودر كردن كلاسا ندارن مجبورن خر بزنن تا برن دانشگاه (اخه شنيدن تو دانشگاه دوست پسر فراوونه)

 نكته:(دليل اينكه پسرا نميرن دانشگاه همين دختراس!(البته از نوع سيريشش؟!!!)

معما 1

سلام!

قصد دارم معما هایی رو مطرح کنم، هم جالب و هم تفکر بر انگیز. و البته بعضی هاشون خنده دار و لوس هم میتونه باشه! اولیش تقدیم شما:

در یکی از اتاق های یک خونه سه تا کلید برای روشن کردن سه تا لامپی که توی یه اتاق دیگه ای هستن وجود داره. و این دو تا اتاق هیچ اشرافی به هم ندارن. (یعنی این یکی از اون یکی معلوم نیست) آیا این امکان وجود داره که بفهمیم کدوم کلید مال کدوم لامپه به شرط این که توی هر اتاق فقط و فقط یک بار رفت و آمد کنیم؟

در ضمن هیچ گونه ابزار و وسایلی در اختیار نداریم.

هان ای فلان …

ای میسر کرده مارا در جهان

سخره و بیگار, مارا وارهان

طعمه بنموده بما و آن بوده شست

    “آنچنان بنما بما آن را که هست”

 

*

 

 مگر چند بار به شما احتیاج داریم ؟

 

*

 

من از فلانی انتظار دارم.

من از فلانی انتظار ندارم.

تعجب نمیکنم که فلانی این کار را کرده!

تعجب می کنم که فلانی این کار را کرده!

 

*

 

پی یر تی یار دو شاردن :

 “زمانی که چندان هم دور نیست , فرا خواهد رسید که بشر با 2گزینه روبرو خواهد شد:

خودکشی یا پرستش و عبادت باریتعالی”

 

*

 

چندروزیست کم حوصله و اخمالو شده ام ! باشد که بفهمم چم شده !!!

نه !؟ جدی نمی گی!

فقط کافی است به سایت سازمان سنجش بروید،​ سپس وارد صفحه نکته های ثبت نام اینترنتی بشوید، در این صفحه به شما چند هشدار امنیتی داده است گه در نوع خودش جالب توجه است… اما آخرین نکته بسیار عجیب است، عکس زیر را ببینید:

من نمی دانم از کی تا حالا Google.Com و Yahoo.Com مرورگر شده اند، اگر آنها مرورگر هستند پس Internet Explorer یا FireFox یا Glassy World Browser جست و جو گر هستند.جالب تر آن جمله قبل از آن است: “جست و جو در مرورگر” که باز هم با عقل هم خوانی ندارد.

به هر حال از سایت سازمان سنجش انتظار داریم تا در مورد اینگونه مسائل دقت بیشتر بکند…

منبع!: دنیای شیشه ای

اشتباه دیگر این سایت؛ در قسمت بالای همین صفحه است، در این صفحه به کاربران هشدار داده است قبل از استفاده از مرورگر خود تمام History آن را پاک کنند، جالب است برای آموزش این کار گفته است از Control Panel وارد بخش Internet Options شوند و ..

و جالب اینجاست که این روش فقط History مرورگر IE را حذف می کند و اگر کسی از مرورگر فایرفاکس یا اپرا استفاده نماید، نمی تواند از این طریق تاریخچه مرورگر خود را حذف کند. و جالتر اینکه نگفته است این روش فقط برای کاربران IE است.

امروزه همه سایت های معتبر دنیا برای آموزش بخش های مرورگر،  حداقل آن آموزش را برای کاربران فایرفاکس و اینترنت اکسپلورر منتشر می کنند، به امید اینکه وب سایت های ایرانی در این موراد توجه بیشتری داشته باشند.

 

به عمل کار برآید !

سر نوشت: این هم اولین پست شماره ای من. عنوان مربوط به یک است؛ یک هیچ ربط یا سنخیتی با دو ندارد.

1.       اصلا من عاشق سخنرانی کردن هستم. البته از نوعی که نتیجه داشته باشد یا حداقل احساس کنم که دارد. همیشه منتظر بوده ام تا موضوعی که باید به ذهنم الهام شود. چیزی غیر از چیز هایی که همیشه هستند؛ مشکلات، شکایت ها، بدی ها و بی فکری ها. این روز ها بحث در این موارد داغ است و من هم ناخودآگاه هر مطلبی که می نوشتم به این ها ختم می شدم، و دلم نمی خواست. از این که یک صفحه ی تمام از مشکلات ایران و کنکور و جامعه بنویسم و بعد انگشتم را بگذارم روی بک اسپیس و همه را پاک کنم حس بهتری پیدا می کردم تا اینکه بخواهم مطلبم را توی وبلاگ پست کنم و بقیه بیایند و بگویند درست است و به حال من و خودشان تاسف بخورند. مگر ما چند سالمان است که این همه دلمان پر باشد؟ اگر روزی رسید که کسی دلش به حال ما سوخت و یا با پست دادن هایمان مشکلی از مشکلات کم شد من هم پست های جانسوز خانمان بر انداز می نویسم. دیگر خسته ام از این که همه از این مشکل و آن مشکل می گویند و هیچ راهی هم برای حل کردنشان سراغ ندارند. خسته شدم از این که هر روز وضع بدتر می شود و دنیا به آخر نمی رسد و باز هم فردا مشکلات جدید می آید و ما هم عادت می کنیم و نارضایتی های امروز یادمان می رود…!

2.

          تو چرا زنده ای؟

          هوم؟

          چرا زندگی می کنی؟ دلیل زنده بودنت چیه؟

          امم… خوب خیلی چیزا…

          دارم جدی می گم. مثلا چی؟

          مثلا….. واسه اینکه برم رشته ای که دوس…

          بری رشته ای که دوست داری، دانشگاهی که دوست داری، با اونی که دوست داری ازدواج کنی، بچه دار بشی، چیزایی که مامان و بابات به تو یاد دادن به بچت یاد بدی…فوقش چند تا کار که دوست داریم انجام بدی و همه ی دنیا رو هم بری ببینی. که چی؟

          خوب واسه اینکه خوشبخت بشم. زندگی یعنی همین کارا دیگه.

          خیلیا هیچ کدوم از این کارا رو نمی کنن، ولی بازم دارن زندگی می کنن…

          باز دچار یآس فلسفی شدی؟

          …آره.

          چرا؟

          ببین، خودکشی یه کار احمقانه ست، خودم می دونم. اما قبلا فکر می کردم یه آدم اگه هیچ دلیلی برای زنده موندن نداشته باشه، خودشو می کشه. اما حالا می بینم اون آدم برای خودکشیم هیچ دلیلی نداره.

          پس اگه عاقل باشه بی دلیل زندگی می کنه به جای اینکه بی دلیل خودشو بکشه. نه؟

          هه. چرا پیام اخلاقی میدی؟ من که نمی خوام خودمو بکشم.

          می دونم.

          خیلی مطمئنی. یادت باشه غیر ممکن غیر ممکنه.

          ….

پ.ن: به تازگی با خبر شدم یکی از آشنایانم که سال ها پیش در یک سانحه از دنیا رفته، در واقع خودکشی کرده بود.

پ.ن 2: نظرات مربوط به هشت خط اول بخش دو برای من مهم است !

کنکور

حرف های فلسفی :
 این تصاویر بنظر حاصل کمبود امکانات آموزش عالی در کشور است.مادران مترسند، دست به دعا ،و جوانان در فکر فرو رفته ی انگشت به دهان ، اصلا جالب نیست بلکه تاسف انگیز است.امتحان و رقابت برای ورود به تحصیلات عالی امری مردود است.درب دانشگاه ها باید بروی همه باز باشد مانند همه کشور های دنیا.هر کس توان و استعداد یادگیری مطالب علمی را نداشته باشد خود بخود غربال می شود.خیلی از نوابغ علمی حتی از مدرسه گریزان بودند و چه بسا نخبگانی که پشت همین امتحان ماندند و بعد در دانشگاههای خارج از کشور به مدارج عالیه علمی رسیدند و اکنون بسیارند چه در ایران و چه در خارج و منشا خدمت به مردم و کشور.(ایسنا)
حرف های خودمونی:
مثلا همین آلبرت خودمون، چقدر تو مدرسه های ایران ضایع شد! ولی الان تو همه دنیا به عنوان افتخار ایران مطرحه (حتما می دونید که آلبرت انیشتین هم تو ایران درس می خوند! ولی دو روز به کنکور در رفت،قاچاقی(چون مشمول سربازی بود؟!) رفت اون ور آب)