سلام به همه!
میخوام امروز تفاوت دو نوعشقو ودوست داشتن رو به طور خلاصه بگم و اینکه کدوم بهتره! اما بذارید اول با یه مقدمهٔ کوچیک شروع کنم!
خیلی از ادما ممکنه عشق یا چیزی که ما اسمشو عشق گذاشتیم (در صورتی که عشق نیست) رو تجربه کردن! خیلی از یه خواننده یا بازیگر خوششون میاد و تا مرز عشق میرن! خیلیها از یکی که میشناسنش خوششون میاد و عاشقش میشن! و خیلی انواع دیگه…
اما الان میخوام همون دو تارو مقایسه کنم! اما این دفعه یه مثال راجع به خودم میزنم!
من تا چند وقت پیش یکی از طرفدارای پرو پا قرص جاستین بیبر بودم…. و به طور وحشتناک عاشثش… راستش نمیدونم چی شد دست از دوست داشتنش بر داشتم… چند وقت بعد از اون هم عشق به یکی از کسایی که نزدیکم بودن رو تجربه کردم! اما به دلیل یه سری اتفاقات ازش هیچ خیری ندیدم! اکثر کسانی که یه نفر نزدیکشون رو دوست دارن شکست خوردن!
میدونید دوست داشتن جاستین یه جور دیگه بود.. ممکنه احمقانه به نظر بیاد چون جاستین حتی نمیدونست کسی مثه من وجود داره و خوبیش هم به همین بود.. چون اینجوری هیچ وقت باعث شکسته شدنم نمیشد و اگر هم میشد خیلی زود فراموش میشد! سر دوست داشتن جاستین خیلی چیزهارو یاد گرفتم! خیلی چیزاییو که راجع به خودم نمیدونستم فهمیدم.. خیلی چیزا رو تجربه کردم و ازشون درس گرفتم… اما این عشق دومی هیچ فایدهای جز شکست واسم نداشت… شکستی که اثراتش تا الانم باقیه!
حد اقل هنوز هم با گوش دادن به اهنگهای جاستین ارامش میگیرم اما اون….
فکر کنم واضح گفته باشم و خودتون بتونید راحت منظورم رو بقهمید!
همه میگن به کسی عشق بورز که بهش میتونی برسی و نزدیکته!
اما من میگم….
سعی نکن به کسی که نزدیکته و ممکنه باعث خرد شدنت بشه عشق بورزی سعی کن عاشق کسی بشی که عاشق اون بودن حتی در صورت شکست به تو درس بده!
دقیقا «مثل همون چیزی که من تجربه کردم!
اما ارزو میکنم هیچ وقت پس از هر عشقی شکست نباشه و این عشق تا ابد ادامه پیدا کنه!!!! به بینهایت برسه!
تقدیم به همهٔ هم عقیدهها
فاطمه