هنوز جلوی چشمامه . همین دیروز بود که وسط کلاس زنگ رو زدن . ما هم از همه جا بی خبر از پنجره بیرون رو نگاه کردیم و دیدیم طبق معمول چند نفر بی ریخت و قیافه هلک و هلک اومدن مدرسه ما . یکی از بچه ها گفت انگار زنگ سلامته ! خلاصه رفتیم پایین تو حیاط .
خبر بسرعت بین بچه ها پیچید که قراره آقای ط ، مدیر مرکزمون ، رو برکنار کنن ! و تعدادی از بچه ها با بی قراری از پشت شیشه ، به جلسه تشکیل شده معلم ها و آقایون آموزش و پرورش و آقای ط نگاه می کردند .
معاون های مدرسه هم توی حیاط با بجه ها صحبت و آرومشون می کردن . هر چند که خیلی از بچه ها بی خیال از اتفاقات مهم اطرافشون والیبال و فوتبال بازی می کردن .
بعد از یه زمان طولانی بالاخره افراد حاضر در جلسه اومدن پشت تریبون . آقای ک ، معاون فرهنگی مرکزمون ، گفت که به آقای ط پیشنهادی برای مدیریت بخش پژوهشی مراکز آستان قدس شده و ایشون پذیرفتن و به طبعش فرد دیگری به نام آقای غ که قائم مقام آموزش و پرورش استان خراسان رضویه به جای ایشون مدیریت رو در دست می گیره . آقای غ نیز حاضر به صحبت برای بچه ها نشد .
بچه ها یکصدا فریاد می زدند ” ط ، دوستت داریم ” . بعضی از بچه ها گریه می کردند و خود آقای ط هم اشک می ریخت . بعد از اون تا ساعت بعد چندین بار فریاد های یکصدای بچه ها زمین رو لرزوند اما چه فایده ؟!
به کلاس که رفتیم ، بچه ها درموردش بحث می رکدند . من هم گفتم . گفتم که این ها همش بازیه . گفتم که اژه ای رو هم به همین بهونه ( مقام جدید ) بردن . گفتم که اینکارا همه زیر سر وزارتخونست که فقط می خواست نفوذشو تو مرکزمون بیشتر کنه . گفتم …
در طوی اون روز تا شب چندین و چند اخبار پشت سر هم خبر تکراری ” زنگ سلامت در مدارس ایران زده شد ” پخش شد و من در هر دفعه یاد زنگ سلامت مرکزمون افتادم ، چه زنگ سلامتی ! و به یاد ” نمی گویم خداحافظ سمپاد “ می افتم .
به پاس محبت های پدرانه آقای ط