دو بند تاثیر گذار …

ما آدما

هميشه صداهاي بلندو مي شنويم؛
پررنگهارو مي بينيم
و کارهاي سختو دوست داريم
غافل از اينکه خوبها آسون ميان؛
بي رنگ مي مونن
و بي صدا مي رن

پس قدر اونا که بی رنگ و بی صدا و اسون میان رو بدونیم .

مي گويند :

که تنها يک دقيقه طول مي کشد تا دوستي را پيدا کنيد ،
يک ساعت طول مي کشد تا از او قدرداني کنيد ،
اما يک عمر طول مي کشد تا او را فراموش کنيد.

پس قدر دوستانمان را بدانیم .

فارسی سره

فارسی سره یعنی “فارسی ناب” یا “فارسی پاک”. یعنی بیاییم و تمام لغات بیگانه را از زبان فارسی بیرون بریزیم. این مساله اول بار در دوره قاجار توسط یکسری افرادی مطرح شد که از تسلط کلمات عربی بر زبانمان عاصی شده بودند. آن‌ها می‌گفتند که باید تمام لغات بیگانه این زبان را دور ریخت و حتی ادبیات ما را چون سره نبود قبول نداشتند! درحالیکه بالاترین افتخار ما ایرانیان همین فرهنگ و ادبیاتمان است. بدیهی است که این افکار متحجرانه راه به جایی نبرد و هرکس که این‌ها را می‌شنود موافق است که آن‌ها خیلی دو آتشه بودند.
امروز بعد از گذشت سال‌ها فرهنگستان زبان و ادب فارسی تصمیم گرفته تا بار دیگر پرچم فارسی سره را بافرازد. البته نه مثل قدیم بلکه با روش درست. سره‌سازی جدید با لغات عربی یا بیگانه غیرعربی(مثل یونانی: اصلا خود لفظ “پارسی” هم یونانی است!) که ما با آن‌ها جفت و جور شده‌ایم کاری ندارد، هرچند اگر از برابرنهاد‌های فرهنگستان استفاده کنیم بهتر است. فرهنگستان روی کلمات جدید اقدام می‌کند. یکی از مثال‌های مشهور این قضیه دو کلمه “نرم‌افزار” و “سخت‌افزار” است که ما به جای hardware و software به کار می‌بریم و تقریباً هرگز از این دو کلمه انگلیسی استفاده نمی‌کنیم. حتی شکل فارسی آن‌ها برای ما غریب است (“هاردور” و “سافت‌ور”) ولی با واژه “فوتبال” این مشکل را نداریم. از برابرنهادهای ناکام، کلمه “موشواره” بود که برای “موس” کامپیوتر در نظر گرفته شد ولی به دلیل بی‌توجهی مردم و صد البته نبود امکان رسانه‌ای برای پخش آن، عمومی نشد. برابرنهادهایی مثل “رایانه” و “چاپگر” هم پنجاه-پنجاه همراه واژه‌های بیگانه‌ی “کامپیوتر” و “پرینتر” به کار می‌روند.
دوستان! این برابرنهاد‌ها یکی دوتا نیست. به نظر شما نباید اقدامی کنیم تا لغاتی مثل “مهاجم” گوشه‌گیر نشوند و جای “فوروارد” را بگیرند؟؟؟

سمپاد کجا داره میره

سلام
از این که به مطالبی که با مغز سرو کار داره و تحلیل لازم داره توجه کردید ممنونم میدونید که مطلب قبلیمو میگم.
اما میخوام اینجا یه تحلیل جالب از سمپاد ارایه بدم
طبق تحقیقاتی که من انجام دادم سمپاد دیگه رو به افول و زوال گذاشته و دیگه داره نابود میشه . میگید چرا ؟
من میگم برای اینکه بچه هاش دارن روز به روز از فرهنگ ایرانی اسلامی ما دور میشن.
میدونم الان خنده تون گرفته و دارید پیش خودتون میگید برو بابا این یارو از این آدمای متحجر که اومده مارو نصیحت کنه.
اما این طوری نیست.من اون قدیم یادمه سمپادیا رو که چه بچه های خوبی بودن ، همه اهل نماز روزه بچه هیئتی ، درس خون و همه چی تکمیل خلاصه .
وقتی اون دوران رو مقایسه میکنم با الان یه حس گریه بهم دست میده و میگم چرا؟
آخه چرا اینهمه حکومت ما خرج کرد و این مدل آدما رو پرورش داد که نه به مملکتشون اعتقاد دارن و نه به دینشون.
تا بحث میشه به ضررشون سریع میگن ما از این مملکت میریم.نمیگن این دولت جمهوری اسلامی بود که برای ما هزینه کرد و ما به یه جایی رسیدیم
. تازه من میدونم و خودتونم میدونید که بچه های سمپاد 99% بچه های معمولی با استعداد معمولین و هیچم سرتر از بقیه نیستن و فقط پدر مادرشون بیشتر به درس اهمیت دادن و اینا در آزمون پذیرفته شدن ، تک و توک و شاید به اندازه ی انگشتان دست استعداد در کل مدارس سازمان باشه.
بنابر این بیایم و خودمون رو گول نزنیم و فکر کنیم ببینیم چی شد که اینطوری شد؟
چی شد که به مرور بچه های سمپادی از دین و فرهنگ این مملکت زده شدن و ازش دور شدن؟
چی شد که نماز خواندن ، روزه گرفتن ، دین داشتن ، حجاب داشتن و امثال اینا از نظرسمپادیا شد ویژگی های آدمای امل و عقب مونده؟
واقعا چه اتفاقی افتاد.
من که فکر میکنم مدارس سمپاد یا به اصطلاح عامیانه تیزهوشان کارکرد اصیل خودشون که در واقع ساختن بچه های مستعد از نظر دینی ، علمی ، اخلاقی و دوست داشتن مملکت بوده رو از دست داده و دقیقا به نقطه مقابل اینا تبدیل شده.
سمپادی که یه زمانی بچه هاش تو المپیادا گل میکاشتن حالا برو ببین که تو المپیادا چی کار میکنن . به زور یه رتبه ی 15 میارن.
سمپادی که یه روزی همه ی بچه هاش دانشگاههای خوب قبول میشدن حالا برو ببین که الان چه وضعیتیه؟
اکثرا نگاه کنی دانشگاه در پیت ، آزاد یا اصلا قبول نمیشن.
بله حتی از نظر علمی هم سمپاد دیگه مثل قبل نیست.
چون بچه هاش عوض شدن. منم توقع بیخودی و بیجا داشتم که رو مطلب مهمی مثل ولایت فقیه بخوان بیان نظر بدن.
چون این بچه هایی که تا چند سال پیش همه میگفتن اینا اهل منطق و فکر کردن هستن دیگه نابود شده هستن و اصلا به فکر ساختن مملکتشون نیستن و فقط به این فکر میکنن که چطوری میشه از مملکت فرار کرد.
حیف اون پولی که در این مدارس داره خرج میشه . اگه من بودم خرج روستا ها میکردم.
والسلام
یا علی

فست تكست

اينترنت بود؛ اما نه به اين شكلي كه الان هست.هر رزو پر طرفدارتر مي شد و اين داستان همچنان ادامه دارد.

واقعا چرا آدمهاي اين روزها تا اين حد به اينترنت وابسته شده اند؟

ما ديگر كمتر همديگر را مي بينيم؛كمتر صداي هم را مي شنويم ؛ به هم زنگ نمي زنيم، به اس.ام.اس بسنده مي كنيم.سعي مي كنيم ساعاتي از روز را حتما آن شويم تا اعلام كنيم كه زنده ايم و از طرفي به يك chetori  براي چراغهاي روشن دوستانمان بسنده مي كنيم و انتظار داريم معناي khubam ِشان را از پشت شيشه ي مانيتور بفهميم و اصرار داريم وانمود كنيم كه دركشان مي كنيم؛ بدون اينكه بدانيم كيلومترها آن طرف تر واقعا دارد به آنها چه مي گذرد.

سايتهاي اجتماعي – هرچقدر هم كه فيلتر شوند!- هر روز طرفدارهاي بيشتري پيدا مي كنند و در حالي ظرفيت چت روم هاي مجازي رو به انفجار پيش مي رود كه كافه ها،سينماها، پاركها و تئاترها ، كمرنگ شدن حضور نسل جوانتر (سومي ها و چهارمي هاي در راه!) را بيشترو بيشتر  حس مي كنند. غيبتي كه چندان هم غير موجه به نظر نمي  آيد.

بچه ها سعي مي كنند با آپلود كردن عكسهايشان حضورشان را به يكديگر “القا” كنند. 2،3 خطي تحت عنوان “آنچه در ذهن من مي گذرد” مي نويسند تا كلمه ها رنگ و بويي از حال و هواي آني شان را به دوستانشان منتقل كنند .بسته به فكر و سليقه و گروه اجتماعي كه به آن تعلق دارند درباره ي تاپيك هاي مختلف نظر مي دهند، فيلمها و موزيكهاي مورد علاقه شان را share  مي كنند و سعي دارند با وبگردي به نوعي به “عمق جامعه” نفوذ كرده باشند و اجتماعشان را غير حضوري لمس كنند و از آنچه اطرافشان مي گذرد با خبر باشند.

آنها مي خواهند بدون “حضور” شان در كنار هم ، يكديگر را تجربه كنند و بشناسند.مي خواهند با كلمات از هم خبر بگيرند و با عكس هايشان به هم يادآوري كنند كه هستند و به هم ياداوري كنند چيزي  بيشتر از يك اسم مجازي اند؛ كه در دنيايي مجازي فعاليت مي كند.

اين روشي است كه نسل نيامده ي ما فعلا از طريق آن در حال تجربه كردن خودش و دنيايش است. دنيايي كه قرار است چند سال بعد در آن حضوري واقعي داشته باشد و از نزديك بسازدش.

امروز زمان براي ما مهم تر از افراد است و كلمه مهم تر از احساس.

داريم به يك جور فست فودِ ارتباطي عادت مي كنيم؛ حواسمان هست؟!

ربط دادن چیزهای بی ربط

ما سمپادیا همیشه اسنعداد خاصی تو ربط دادن چیزای بی ربط به هم داریم. هرکی باور نداره جواب این سوالو تو قسمت “دیدگاه” بده!
سوال:” با دلیل موجه بگید اگر روزی در مریخ مرکز سمپاد تاسیس شود، آزمایشگاه فیزیک بزرگتری خواهد داشت یا آزمایشگاه شیمی؟! در کره ماه چطور؟!!!”
حتما جواب بدین. بالاخره این جور مطالب هر از چندی که مطرح بشه هم واسه شکوفایی بیشتر استعدادامون خوبه هم واسه Fun وبلاگ!!!
پیروز باشید!

ولایت مطلقه فقیه

سلام
از اونجایی که دیدم شرایط در حال پیچیده تر شدنه تصمیم گرفتم که مطلب زیر رو بنویسم تا ذهن دوستان رو هرچه بیشتر با مفهوم ولایت فقیه آشنا کنم و همچنین ضرورت وجود یه همچنین مقامی در حکومت اسلامی رو بیشتر بتونم نشون بدم.
بنابر این از دوستان سمپادی خواهش می کنم که این مطلب رو تا تهش بخونن که بتونیم با هم به بحث و تبادل نظر بپردازیم.
از اونجایی که بحث بحث روز جامعه است از دوستان خواهش میکنم حداقل تا مدتی که این بحث به یه نتیجه ای میرسه روی این پست ، پستی رو اضافه نکنن که این پست وارد صفحه دوم نشه.
با تشکر از همگی.

(بیشتر…)