نغمه

چه کسی می گوید که گرانی این جاست؟
دوره ی ارزانی است…
چه شرافت ارزان
تن عریان ارزان
و دروغ از همه چیز ارزان تر
آبرو قیمت یک تکه ی نان
و چه تخفیف بزرگی خورده است، قیمت هر انسان!

نغمه
نغمه

ايمن براي دنجروس !

eee

]چند جاي مذخرف عالم كجايه؟! تعداد اين جاها همان تعداد ذهن هاي مريض آدماي مريضه.تعريف ادم مريض چيه؟تو نوشته اي در كشكول شيخ بهايي هر كي كه با نيت و روح سالمش كه باس متوجه خدا باشه قاتي داشته باشه ميشه تجسم مرض.خوندم كه حرص در ادما ذاتيه!اصن ادما جمع اضدادن .نبودن كه فرشته بودن.اينكه ميگيم عاقبت بخير شيم يعني ضدها مونو مهار كنيم و انسانيت از تو حيونيت و شيطانييتمون بيرون بكشيم.تقلا واسه اين كشيدنه ارزش داره.فك ميخواد جون كندن ميخواد.اصن سخت ترين كارها فك كردنه باشه.فك كردنه چي باشه؟ خوندم كه تلاش ذهن براي رسيدن از مجهولات به معلومات. حالا جاي اين تلاشه تو 12 ساعت بيداري مفيد ماها كجا باشه. ور رفتن با خاطرات و نقشه كشيدن و توهم زدن كه خوراك جوونيه كه فك كردن نيست. منفعل نشتن جلوي ادما و خيابونا مغازه ها چش و چال ملت كه نشد . كلا تو حاشيه است. مث همين جايي كه من الان رسيدم. داشتم از جاي مذخرف عالم ميگفتم.با تعريف مريض بنده هم الان بايد بستري بشم. كلا جميعا. اگي بخوايم به تعاريف رجوع كنيم كه چيمون زير سوال نميره. انسانيت/مسلماني/دانشجويي/ادميزادي/فرزندي/بندگي/…بعضي از اينها انچنان زير سوال ميرود و هست كه بايد با كاردك جم كرد.
جاهاي مذخرف عالم تا جايي كه نخواد منتشر بشه مريضيت خودشو منتقل نمي كنه. ولي وقتي منتشر بشه وقتي بخواد عمل كنه چيزي بسازه ، در رساي محتويات ذهني و تجربي صوت توليد كنه بعد چون منفل بودن ماها يا جماعت جوانان تو اولويته نسبت به تفكر ماها ميشيم مريض اندر مريض . مييييشه من خواهش كنم گندكاري و رزالت اخلاقي و رفتاري مونو جار نزنيم.پوزبند بزنيد هانيبال درونمونو.ميشه به ارواح جدادمون يه يه استاندارد فكري حرفي رفتاري ايمان بياريم.ايييييمان.باز از فك كردن اين سختره.اون كنكوره اين المپياده.ايمان اورجينال چي باشه؟ ايمان ماله دينه. خب حالا ماهاي منفعل ايمان ماله دينو از كجا بياريم.اكثريت معيارمون ادمان ديگه .ديده ها و شنيده ها از دنيايي كه توش زندگي ميكنيم و عمر ميگذرونيم دست پختشونه ديگه.اطلاعات و ديتاي صب و شبمون از دنياي ادماست حرفيات وجنان و سكنات .مكتوبات؟ كمه روزي 10 دقيقه ايرانيا همون خوندن قبضه آب و برقو اسمسه!.در هر حال منفعليم ناسلامتي. معيار ايمان؟ دين؟ دين واقعي ؟ جواب مو تو حديثي خوندم اول حق بشناس بعد اهل حقو و نه برعكس ! نه از روي دنياي دستپخت ادما و خوده ادماش.كه ادماي عصرت زيانكارن .نه اقاي گاورمنت و رفيق و نه هيچچچكس ديگه .اين معادله دوطرفه نيست ….هميشه به محض خوندن ايه و حديث آدم به علم ميرسه و عمل؟پارامتراي رفتاري امروز اونقدر سخت و تو هم توم شده كه راه درازي و جانفرسايي بين اين علم و عمله .شايد براي رسيدن به عمل يه حديث كه مثلا از سر انداختن يه رزيلت اخلاقي باشه مث خشم و تندخويي ماهها و سالها توجه و تلاشه و كسب سواد و سعي و تجربه لازم باشه. اگي به مجموعه از ايات و احاديث و يك كلام دين بخوايم عمل كنيم ميبينيم زندگيمون شده عرصه پيكار و نبرد دروني. كه چي؟كه ادم بشيم!يعني از روي يه سري تقلبي كه خدا به ما رسونده كه آره تويي كه من ساختمت اينطور چيزي هستي تا تقي به توقي ميخوره اينجوري ميشي اينا توي تو ذاتيه غرايز داري اروزو داري احيانا عقلم داري ! ميتوني ياد بگيري ميتوني يه تنه عالم به خاك سياه بنشوني شيطون ناخن كوچيكه تو هم نميشه ! اون تو رو سجده نكرد شماها كرور كرور خوده منو سجده نمي كنين! مجموعه اينا رو مكتوب كرد و داد .لحظه لحظه تاريخ با ادما قدم زد .124 هزارتا از انسانا رو تربيت كرد كه براشون الگو باشن.كه ادم باشن. ادم مآبانه عمل كنن. اونم تازه چند وقتو؟ الان قرن بيست و يك تازه سن ادما به هفتاد رسيده اكثريت تاريخ نه بهداشتي بوده نه واكسني اگي به زور به پنجاه ميرسيدن . كودكي كه معذوريم و پيريم كه جزو عمر نيست! يعني باس از سر و ته عمر زد. ميمونه يه جوونيو 10 سال بالا و پايينش! ايمان اوردي اوردي عقلتو زنده كردي كردي خودتو شناختي شناختي نفستو كشتي كشتي تو راه اومدي اومدي نيومدي و پشت گوشت انداختي و هندزفريتو كردي تو گوشتو و انداختي سمت پاساژاي شهر …..! حالا من اينا رو كجا ميگم؟!تو بلاگ سمپاديا ايران كه حداقل تو چارك بالايي هوش جووناي مملكتن..يعي خاصن.من جووناي عام ميگم .ي عني همون ادماي عمردار واقعي.اصن همين يه ذره درصد مطالعه و كارمفيد ايرانيا نصفش ماله سمپاديا و مشتقاتشونه .بيوتنم مث هلو قورت ميدن!….نكته شون فقط همينه كه هوش عقل نيست. تيزهوش زود يادميگيره ولي عقل و تدبيري براي به كار بستن دين و ايمان و تفكر نداشته باشه چي؟
؛ چه ما اعتقاد داشته باشيم چه نداشته باشيم بعضي چيزا واقعيه.ايمان به اون واقيات و عمل بهشون سعادته و عاقبت بخيري . جووني و 10 سال بالا و پايينشه تنها فرصته براي رقم خوردن سرنوشتمون تازه اونم تو تيكه هاي 12 ساعته تقسيم شده كه نيونده تموم ميشه به اندازه يه دست نگاه كردن ارباب حلقه ها! پس فرصته يعني همين الان؛ كار سختيه ولي كارو زندگيه واقعي هم همينه بقيه شبحي از كار و زندگيه چيزايي كه 12ساعت روتين مثلا انجام ميديم. دلگرمي محتواي سخن پيامبر…سخرين كارها همن دينداري در همين عصر كه فقط به خطي از كتاب خدا و بدون رويت امام و پيامبري و معجزه و نشاني ايمان بياريم…..و زندگي كينم تا عاقبت بخير بشيم. ريسكش خيلي بالاس خيلي! به خاطر همين خيليا كم ميارن خيليا شك ميكنن خيليا از دين فرار ميكنن خيليا سروته ميكنن ! خيليا خودشونو ميكشن …فرار بزرگ! خودكشي جرات ميخواد. در حالت منفعل نگاه كنيم آره ولي تو مد تفكر نه !ايمان اوردن و انتخواب زندگي با اين ريسك بالا جرات ميخواد ، جرات به معناي واقعي كلمه،تدبير و تفكر واقعي ، نبرد واقعي….؛و البته به سرانجام رسوندش ميتونه چه پاداشي داشته باشه.

چهار ده ماه، ماهِ نا تمام

personalmoon

سر هم صحبتي دارم ، من و اين ماه ديوانه

به شب مي گويم از خورشيد و مي سوزد چو پروانه

دلم مي خواند از عشق و به من تقدير مي شورد

كه مي داند فريب است اين؛ نگاه و بوسه و شانه

خدا مي خندد و يك گل برايم اشك مي ريزد

چه مستم ميكند اين مي؛ گلاب و خون به پيمانه!

همان بادي كه بي مقصد، تمام شهر را چرخيد

اسير گيسو ا نت شد به جرم گشت دزدانه

صدا مي آيد از فرهاد و با آهنگ شير ين اش

شكوهي مي دهد خسرو به بزم رقص شاهانه

گلوي شعر مي گيرد براي شين در عشقش

ولي بي نقطه مي ماند غمي در سين افسانه

انقراض

گرگ تاسمانی به بیشه رفت تا انسان راببیند.

 ولی هیچ جا او را نیافت.  

 چرا که خلق نشده بود.

.

.

.

هزاران سده بگذشت.

گرگ تاسمانی همچنان انتظار کشید.

***

فقط چند سال گذشت.

پسرک به بیشه رفت که گرگ تاسمانی را ببیند.

ولی هیچ جا او را نیافت.

چرا که منقرض شده بود.

به گرگ تاسمانی

با پوزشی دردآور و بی حاصل .

нL

بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
اینــــــــش سزا نبود دل حق‌گزار من

از یار آشــــــــــنا سخن آشـنا شنید
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید


پ.α:
سردم اه!
– بیرون از
سلول سرد اه.
– من
آزاد ام!
– آره! آزاد تو
جهنم.

پ.ن:
а. «ترجمه» برخی اوقات اثر را به کل نابود می‌کند. متن ترجمه‌نشده را آپ‌لود خواهم کرد روزی!
в. زمان می‌گذرد!

پ.1:
جهت اطلاع عرض می‌کنم: “ام، ای، اه (=است)؛ ایم، اید، اند؛” بعضی اوقات شناسه اند که به فعل می‌چسبند و بعضی اوقات فعل اسنادی اند که جدا نوشته می‌شوند – مثل بالا.