برچسب: احساس

خـــــــــــــدا حـــافظ

نمی دانم از کجا شروع کنم/.

خداحافظ

خداحافظ ای  رمضان

خداحافظ ای  ماه خدا

خدا حافظ ای  ماه اخلاص

خداحافظ ای  شب های احیا

خداحافظ ای  گریه های شب هنگام علی

خداحافظ  خداحافظ  خداحافظ

بغض گلویم را می فشارد و میگوید 1 ماه گذشت  چه از این ماه گرفتی ؟؟؟؟؟؟

مریضی شفا گرفت

ارمنی حاجت گرفت

کافری خدا رو پیدا کرد

زندانی از بند دنیا ازاد شد

تو چی گرفتی._.شاید این اخرین ماه رمضونی باشه که میبینی._.کوله بار تو بسته ای ._.شاید دیگه فرصت نداشته باشی؟

حسرت یک ماه بر دلم سنگینی میکند/.

دیگر نمی توانم بنویسم تنها میتوانم بگویم

رمضــــــــــــــان خـــــــــــــــــدا نگهـدار…..

قانون جذب

من توي اين سايت كاملا جديدم و اولين باره كه مطلبي رو ميفرستم.
تصميم گرفتم توي اولين پستم در مورد موضوعي صحبت كنم كه چند ماهي ميشه خيلي سر وصدا به پا كرده يعني قانون جذب.
يعني ميشه؟يعني واقعا ممكنه براي رسيدن به چيزايي كه ميخواي قانوني وجود داشته باشه كه اگه در راه صحيح ازش استفاد كني تو رو خيلي راحت به خواستت برسونه؟
براي پاسخ به اين سوالات من مراجعه كردم به كتاب قانون جذب اثر مايكل لوسير.
اول از همه تعريف قانون جذب:
در زندگي همان چيزهايي را به سوي خود جذب ميكنم كه انرژي وحواس و توجهم را به ان معطوف ميكنم,چه انرا بخواهم چه انرا نخواهم.
توضيحاتي در مورد اين قانون:
ذهن مانند باغي است كه در آن يا گل مي‌رويد يا علف هرز. با استفاده از قانون جذب شما در زندگي، افراد، ايده‌ها و موقعيت‌هايي را به سوي خود جذب مي كنيد كه با افكار غالب شما هماهنگ هستند. هنگامي كه اهداف شما از مغناطيس اشتياقتان سرشار شد به چيزي دست پيدا مي‌كنيد كه مردم به آن شانس مي‌گويند. هر چيزي را كه عميقآ باور داشته باشيد برايتان به واقعيت بدل مي‌شود. شما آنچه رام كه مي‌بينيد باور نمي‌كنيد، بلكه آن چيزي را مي‌بينيد كه قبلا به توان يك باور انتخاب كرده‌ايد. پس بايد :
باورهاي محدودكننده‌اي را كه مانع موفقيت شما هستند شناسايي كنيد. آنها را از بين ببريد .
نحوه‌ي عملكرد شما هميشه با زيربنايي‌ترين ارزش‌ها و اعتقاداتتان هماهنگ است. آنچه براستي ارزش‌هايي را كه واقعآ به آن اعتقاد داريد بيان مي‌كند. ادعاهاي شما نيست بلكه گفته‌ها، اعمال و انتخاب‌هاي شما به ويژه در هنگام ناراحتي و عصبانيت است .
هر چيزي كه ذهن خود را به آن مشغول سازيد در زندگي‌تان واقعيت پيدا مي‌كند. هر چيزي كه روي آن تمركز كنيد و مرتبآ به آن بينديشيد در زندگي واقعي شكل مي‌گيرد و گسترش پيدا مي‌كند. بنابراين بايد فكر خود را بر چيزهايي متمركز كنيد كه در زندگي واقعآ طالب آن هستيد. قانون احساس .
شما در فكر كردن، درك كردن و تصميم گرفتن صددرصد احساسي عمل مي‌كنيد. با احساستان تصميم مي‌گيريد و با عقلتان توجيه مي‌كنيد .
از آنجايي كه كنترل افكارتان در دست خودتان است، خوشبختي شما نيز بستگي به ميزان اراده‌ي شما در كنترل افكارتان دارد. قانون جايگزيني .
ذهن خودآگاه شمادر آن واحد فقط مي‌تواند يك فكر را در خود جاي دهد، يا مثبت يا منفي. شما مي‌توانيد با جايگزين كردن افكار مثبت به جاي افكار منفي به خوشبختي دست يابيد .
ممكن است نداني، اما قانوني مقتدر در زندگي تو سرگرم كار است كه قانون جذب نام دارد و همين الان در حال جذب افراد و مشاغل و موقعيت‌ها و ارتباطات در زندگي‌ات است. اين عالي نيست؟
با استفاده از قانون جذب :
ثروتت را افزايش مي‌دهي. زوج دلخواهت را پيدا مي‌كني، شغل دلخواهت را مي‌يابي، به اهدافت مي‌رسي، از جذب آنچه نمي‌خواهي جلوگيري مي‌كني .
من كه خودم شخصا به اين قانون اعتقاد كامل دارم چون تا حال صدها بار چيزهاي مثبت و منفي رو براي خودم جذب كردم
اميدوارم شما بهترين چيزهارو براي خودتون جذب كنيد.

منطق یا …

به نام خدا

پس از مبعث پامبر اکرم (ص) هر شب تلویزیون سریال طنزی با موضوع اجتماعی را پخش می کرد. در همان اولین قسمت ها این موضوع در خلال گفت و گو ها  سریال مطرح شد که چرا احساس و هر آن چه که مرتبط به آن است جای روابط منطقی را گرفته است؟ آن موقع این سوال در ذهنم مطرح شد که واقعا چرا این اتفاق افتاده است؟  چرا سیر انجام رویداد های مختلف در جامعه ما به گونه ای نامتوازن انجام می گیرد؟

این موضوع از روابط خانوادگی گرفته تا سطوح بالای اجتماعی و سیاسی وجود دارد. کدورت ها در خانواده ها از اختلافات بسیار جزئی آغاز می شوند. در مغیاس گسترده نیز همینطور ولی آبرومندانه تر. یا این که چرا افراد ترجیح می دهند احساسات خود را ابراز کنند تا این که بخواهند منطقی فکر کنند. یکبار به پیرایشگاه رفته بودم صاحب مغازه داشت با فردی صحبت می کرد. مدام می گفت که اگه من رئیس جمهور بودم فلان کار رو می کردم و … در حالی که به طور منطقی باید در نظر گرفت که یک فرد در راس (هر فردی باشد من از جناح خاصی حمایت نمی کنم چون به موضوع ما ربطی ندارد) وظایف زیادی دارد که باید آن ها را به طور موازی انجام دهد. یا مثلا فردی از یکی از کار های فرد دیگری ناراحت شده کل اخلاقیات وی را زیر سوال برده و حتی چیز هایی نیز از خودش بر آن افزوده تحویل فرد دیگری می دهد که اصولا آن فرد نیز طبق سیستم فعلی روانی انسان ها یک پیش زمینه بد و خراب از وی بدست می آورد.

یا مثلا در همین بلاگ سمپاد. اکثر نوشته ها و نقطه نطرات برگرفته از احساسات است. این نوشته ها هیچ اطلاعاتی مفید یا غیر مفید در اختیار خواننده نمی گذارند ولی با این حال یک چنین متونی طرفداران زیادی دارند. ولی من به شخصه ترجیح می دهم که کمتر از این دست متون بنویسم ولی به طرز عجیبی وسوسه می شود که آن ها را بخوانم. اکثر نوشته ها جزو گروه دردودل و زندگی و از این دست هستند که اگر بی ضرر باشند سود آن چنانی هم ندارند. بیشتر مردم هم ترجیح می دهند کتاب نخوانند یا رمان و کتاب داشتان بخوانند و یا نهایتا” روزنامه .

در واقع مسئله این است که طرز تفکر انسان احساسی است. البته من نمی خواهم بگویم که باید مثل یک روبات تفکر الگوریتمی داشت بلکه عقیده دارم در توازن این دو عامل (عقل و احساسات) در ترازوی تصمیم گیری کفه ی عقل باید سنگین تر باشد.

شاید این تقریبا در موارد انجام کار همان سیاست قورباغه را قورت بده باشد ! یک مورد مقایسه ساده مثلا در مورد نماز :

غیر منطقی :

اذان می گویند. فرد با خود می گوید که حالا کلی وقت هست نماز هم که در نمی ره.

منطقی:

اذان می گویند. فرد با خود می گوید که احتمال دارد که فراموش کنم و یا کاری پیش بیاید و همچنین اضطرابی برای انجام ندادن تکلیف شرعی نخواهم داشت.

فرد اول نگران از انجام ندادن تکلیف شرعی و فرد دوم آسوده خاطر است.

اکثر نوشته ها و نقطه نطرات برگرفته از احساسات است. این نوشته ها هیچ اطلاعاتی مفید یا غیر مفید در اختیار خواننده نمی گذارند ولی با این حال یک چنین متونی طرفداران زیادی دارند.

موفق باشید.