بعد از دوری …
داخلی , خوابگاه دانشگاه :
– واقعا ؟
– واقعا!
خارجی , سلف :
– منصور … آدم یه چیزایی می شنوه که واقعا بهمش میریزه … شام نمی خورم!
– درک میکنم! شاید …
خارجی , سایت دانشگاه:
مینویسم :
خیلی حرفا می شنویم … به حرمت ها سکوت می کنیم … می زاریم بگن … ولی نمیگیم … حس بدیه … حس اینکه کار و فعالیتی که داری میکنی همش یه نوع بچه بازیه … یه نوع ایجاد محل بازی برای کودکان! کیندرگاردن! گو تو میک ! هرچی …
حس بد , تمایل به ادامه رو سست می کنه … گلو فشار می آره … سکوت هجوم می آره … صدا خاموش میشه … تا کی ؟