پاسخ : سانحه!
7سالم بود غروب ساعت 7اینا با مامانم داشتم فیلم میدیدم یه سنجاق سر تو دستم بود همش بازو بستش میکردم.یهو میره تو گلوم وای اصن یه وضی بود :(( واقعا داشتم میمردم خیلی حس بدی بود :(
مامانم ازم میپرسه چیه؟حالت بده؟ :o منم که نمیتونستم حرف بزنم :(
بابام هیچوقت شب زود نمیومد خونه ولی اون...