دریافت محتوا توسط parastoooooo

پاسخ : خوردن سر کلاس لذتی که تو خوردن سر کلاس هس تو اینکه برات یه میز مجلل بچینن نیس. ما سر کلاس حتی غذا هم میخوریم بقیه ی چیزا که چیزی نیس ;D

پاسخ : پنجمین نمایشگاه دبیرستان فرزانگان3 اختتامیمون یه چیزی شده بودا. احساسات همه برانگیخته شده بود و گریه و تقدیر و تشکرا فقط واسه این بود که دیگه سال بعد ما نیستیم. قابل توجه دوستان که گریه های دبیرمون( کیمیا ) هم به خاطر همین قضایا و شور و حال ساکن بر جو بود. همه میدونن که نمایشگاهمون...

پاسخ : پنجمین نمایشگاه دبیرستان فرزانگان3 خب من ترجیح میدم به جای اینکه بگم خوبه یا بد یکم توضیح بدم. از آماده سازی که میگذرم. دم همه ی بچه ها گرم که تا نیمه های شب تو مدرسه میموندن و با وجود یه سری مسایل دست به دست هم دادن تا اتحادشونو نشون بدن. دبیرمون:تو طول آماده سازی نمایشگاه ~X( ~X( بعد...

پاسخ : پنجمین نمایشگاه دبیرستان فرزانگان3 تممون هفت سین بود ;)

پاسخ : پنجمین نمایشگاه دبیرستان فرزانگان3 خیلی ممنون که اومدید. اول قرار نبود که اونجا باشه دقیقه ی 90 گفتن بیاید برید اونجا. بعضی از پروژه ها واقعا عالی بودن. به هر حال تو هر نمایشگاهی یه سری ایرادات هس دیگه :) :) :)

پاسخ : ۲۹مین کارگاه علوم دبیرستان فرزانگان ۱ تهران دقیقا ساعتش از چن تا چنده؟ تو پوسترتون نزده بودین!!!! :-w

پاسخ : اختتامیه پنجمین نمایشگاه علوم و فنون فرزانگان 2 ما بودیم تو اختتامیه تون با اون آتیش بازیا داشتیم بخار میشدیم زیر آفتاب

پاسخ : پنجمین نمایشگاه دبیرستان فرزانگان3 به بچه های مدرسه هم ربط داره دیگه!!! اونو نمیدونم ولی مشکلی پیش نمیاد. آزاد آزاده :)

پاسخ : پنجمین نمایشگاه دبیرستان فرزانگان3 بازدید برای عموم آزاده .......... معلوم نیس کجا پرتتون کردن بیرون که همه از این قضیه میترسن :)) :))نمایشگاهه دیگه نه چیز دیگه

پاسخ : سوتی‌ها دوستم گفت انقد خر میزنی چشات ضعیف میشه ها! منم در کمال اعتماد به نفس گفتم.....: من اونقد خرگوش میخورم که چشام مث چشای هویجه.....!!!

پاسخ : نظرتون درباره دوران دبیرستان چیه؟! به نظر من دبیرستان عالیه. با وجود اینکه خیلی سختس داره و واسه ی ما که سمپادی هستیم این سختی ها بیشتر میشه اما به هر حال این چار سال بهترین سالهای زندگی هرکس میتونه باشه که با یادآوری اون خوشحال میشن.من تو دبیرستان دوستای خوب وبدمو شناختم و با وجود...

پاسخ : اولین باری که پشت فرمون نشستین بابام سوییچو داد بم گف برو از تو ماشین سبدو بیار منم بادختر عموهام رفتم.یه هو جو مارو گرفت که سبدو با ماشین ببریم.آخه ماشین تو خیابون اصلی پارک شده بود. منم تا اون موقع پشت فرمون نشسته بودم و کلاچ و ترمزم تشخیص نمیدادم. جون یه عده رو گرفته بودم دستم.یه چرخی...

پاسخ : تیزهوشان قبول شدم ! من راهنماییمو تو یه مدرسه ی داغون بودم بنابراین هیچ کاری اونا نکردن و خودمم که اصلا یه کلمه هم نخونده بودم. همینطوری رفتم سر جلسه و بعدشم واس نتیجه بیخیال شدم تا اینکه مامانم گف بیا برو ببینیم چه گلی به سرمون زدی.مام گفتیم بریم ببینیم .وقتی نوشته بود شما قبول شدید...

پاسخ : سوتی‌ها با یکی از دوستای بابام داشتم تلفنی صحبت میکردم،اومدم ادای بزرگارو درارم و یکم تعارف کنم گفتم: مزاحممون بشین خوشحال میشیم!!!! بعد بنده خدا پشت تلفن یه ریسه هایی رف. منم هی رنگ پس دادم تا اینکه گفتم:خدافظ :-[ :o

پاسخ : یاد گیری یا نمره؟ به نظر من یادگیری خیلی بیشتر اهمیت داره و اینکه میگن هر کی خوب یاد بگیره خوبم نمره میاریه رو قبول ندارم چون نمره و امتحان فقط درصد کمی به یادگیری ربط داره و عوامل دیگه ای چون استرس و زمان بندی و ... توش دخیلن.متاسفانه تو کشور ما نمره محور شدن همه و این دانش آموزا و...