آسفالت جاده داغ شده و زیر نور مستقیم آفتاب ظهر برق می زند. به تیر چراغ برق های کنار جاده نگاه می کنم. روی هر کدام عکس و نام یک شهید نشسته، مطابق عادت همیشگی ام برای هر شهید صلوات می فرستم. سرعت ماشین زیاد است و فاصله ی تیر ها کم، فرصت نمی شود "و عجل فرجهم " ها را بگویم و فاکتور می گیرم. به خودم...