You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
omid.hpour
«اونی که تا طلوع آفتاب بیداره
کم میخوابم چون خواب خواب میاره
از در و دیوار خونه داستان میباره
آشنا ها بیگانه واسه داشته هات میخوانت
نگام به اون گوشه ، دکمه یه لکه خون روشه
برو فشارش بده
شهر رو با حرفات باز به چالش بکش
توو نگاه تو یه چوب خشک
بی آب و خاک ولی رو به رشد
نگاه میکنم به دور و وَرم
میکروفون رو میگیرم تووی مشت
من آسمانو سقفم میبینم
پای کار توو خلوت میشینم
تازه ها رو توو دفتر میچینم
واژگانو رو کَلّت میگیرم»