سمپادیا

f@him
f@him
در مورد خودخواهی، یه حسی در وجودم هست که میگیرم پوینتتو و اینجوریم که درست میگه احتمالا و اولین بارم نیست که این رو میشنوم. ولی یه مقاومتی هم دارم در کنارش. مثلا دوست دارم بگم که اونی که میگی خود دوستیه و خودخواهی بد بد بد. ولی پوینت حرفت رو تغییر نمیده که اسم ناز انتخاب کنیم و انگار بازم یه حسی دارم که دلم صاف نیس باهاش. و خب نمیدونم مسئلم چیه. چون راهیه که انگار تلاش کردم همه عمر برم (تلاش کردم خودخواه نباشم) و الان سختمه هی ببینم اوو تمام عمر اندر ره غلطی دست و پا زدم. در حالی که واقعا جاهایی که دارم زخم میخورم خیلی اوقات همین جاهاییه که خودم اولویت دوم، سوم و ... بودم. واسه تو چجوری بوده رسیدن به این اینسایته؟ چه چیزایی توی مسیر حس میکنی کمک کرده؟
پوریا
پوریا
قبل اینکه جوابتو بدم اینو بگم که من خیلی خیلی خوشحال میشم وقتی توسط نهایتا ده نفر حدود سن خودم تو سایت خونده میشم:)) تو، ملیکا، علیرضا و ..
حس روزهای قدیم سایتو داره برام که کلی آدم از یک نسل هرروز نظرمون رو با هم به اشتراک میذاشتیم و من همیشه هروقت برمیگردم به خاطراتم میبینم اون روزها به چیزهای خیلی کم دیگه ای نیاز بود برای خوشبخت تر بودن:)) همین. دمتون خیلی گرم و خوشحالم که هنوز سایه ای از اون زمان هست حداقل
  • خوشحال
امتیازات: f@him
f@him
f@him
متقابله این حسه برای منم : ))
پوریا
پوریا
درباره ی مساله ای که گفتی طبق معمول دوست دارم جواب کلی بدم. ببین من دیوونه ی اشتباهاتم.چجوری؟ این شکلی که طبق تجربه ی من آدما به طور تصادفی یا مسیر رو عموما درست و مستقیم میرن و این باعث میشه که خیلی چیز جدیدی یاد نگیرن و احتمالا خیلی از اشتباه بترسن. یا اشتباهات کشنده ای در مسیر میکنن که دیگه نمیتونن بلند شن. مثلا اعتیاد نمونه ی خوبیه. یا تصادفا اشتباهات مهمی میکنن که شانس میارن و میتونن جون سالم به در ببرن ازش و چیز مهمی از توش بکشن بیرون.
من میتونم پنج تا اشتباه خیلی مهم و ترسناک تو زندگی خودم نام ببرم که شانس آوردم بعدشون ضربه ی وحشتناکی نخوردم و دقیقا در حدی بوده چه اشتباه سازنده باشه برام.
پس، من یاد گرفتم با گذشته ی خودم و اشتباهاتم بهتر شم. توصیه میکنم تو هم ابدا از تغییر نترسی.
پوریا
پوریا
حالا و با این مقدمه بریم سر اصل مطلب
من فکر میکنم فرهنگ ما تو ایران شدیدا جمعیه. یک بار یادمه علی پاشا حرف جالبی زد، گفت تا بوده تو ایران قحطی بوده و مردم باید جمعی و کنار هم زندگی میکردن که زنده بمونن. در واقع خودخواهی برای ایران و ایرانی نه یک انتخاب که یک الزام بوده. اساطیر ما هم هرگز اراده، محافظت از خود و خودآگاهی مسیرشون نبوده. همه و همه در حال صرف زندگیشون برای دگرخواهی و وطن پرستی و مسیر حق و .. بودن. مفهوم شهادت و فدای پروانه در شمع در ذهن همه مون کاشته شده.
f@him
f@him
هوووم میفهمم چی میگی
پوریا
پوریا
از طرفی جالبه که من بابت ایرانی بودنم نه تنها پشیمون و ناراحت نیستم، بلکه مطمئنم دلیل اصلیم برای مهاجرت نکردن هم همین بوده. من عاشق این فرهنگ جمعی ام. دیوونه ی گپ زدن با بقیه و دیدن دنیای اونام. منافع بقیه هم واقعا برام مهمه و ..
فقط یه چیز خیلی مهم فرهنگ ما کم داره که من به زندگی اجتماعی خودم اضافه کردم. شفافیت.
تو باید به دیگری منافع و خواستت رو خیلی شفاف بگی. بذاری بت بگه خودخواه و بعد که غرغرهاش تموم شد به تعامل برسید.
f@him
f@him
اوهووم اره هر فرهنگی یه سری چیز مثبت داره برای ادم و یه سری چیز که میتونه مانع باشه در یه جاهایی... میشه ولی ادم اگاه شه به اون بخشا و خودش سعی کنه بهبود بده اون بخش‌های اسیب زاش رو
پوریا
پوریا
در واقع من دیدم خودم نمیتونم اون ذهنیت فردگرای غربی رو تو خودم جا بندازم. پس به جاش با فرهنگ جمعی خودمون کنار اومدم فقط کاری که کردم این بود که با شفافیت تمام تلاشمو کردم که منافع جفتمون لحاظ بشه. ولی باز هم هرکار کنی بت خودخواه میگن و این اوکیه:))
Back
بالا