سمپادیا

دوستای منم
همیشه میگن اییی :))

یبار که داشتم بازی میکردم مرحله حساس بود چنان عرق کرده بود که چیکه چیکه میریخت زمین :/

منم همین طور :)
همچنین سر یکی دو تا از امتحانا :)
در حدی که میزم خیس شده بود و داشت از لبه‌ش چیکه چیکه میریخت زمین :-"

خوشحالم که تنها نیستم :))

چروک شدن کاغذ امتحان :-"

اینو دیگه حواسم بوده

تو این امتحانا من بیشتر نگرانم که عرق دستم این مدادها رو پاک نکنه دستگاه نخونه، قبول نشم :))

اینو دیگه حواسم بوده

من نمیتونم با حوله زیردستم بنویسم

تنها نیستین منم هستم :-"

._.
نه یعنی دستی که مداد توشه رو هی با لباسم پاک کردم. اون یکی رو هم روی کاغذ نذاشتم ب_ب

اندک اندک جمع مستان می‌رسد :")

نه یعنی دستی که مداد توشه رو هی با لباسم پاک کردم. اون یکی رو هم روی کاغذ نذاشتم ب_ب

من باید حتما دستی که مداد توشه رو تکیه بدم زمین
نمیتونم رو هوا بنویسم
چه بد :-<

همیشه هم یجوری نگاه میکنن که انگار برگه‌مو از دهن بز در آوردم :))

منم همش با اون یکی دستم،یه گوشه مانتو رو میگرفتم و فشار میدادم :-<

._.

برای کارت ملی هم انگشتمو نخوند رفتم ثبت احوال
یارو اخرش گفت ببین نمیخوام دستتو بگیرم تلاش کن اثر انگشتت رو بخونه :))

هیچوقت فکر نمیکردم خطر داشته باشه
الان دیدم نوشته بود مواظب لوازم برقی باشین :/

آره منو چند باری برقم گرفته