نتایج جستجو

  1. بهترین متونی که تا به حال خوانده اید

    من و تو, ما و تکمیل. همچون یک قفل و کلید حقیقتاً به سوی گشوده شدن راهی نخواهم و نخواهی تنها شرابی روحانی را نیاز است ... و تخیل عظیم من, تنها راه ... نبض گرم رگِ گردنم, انگشتان ظریف و کشیده ات را می طلبد تا با فشار زنده گر دستت روی جهش های این نبض, مرگی جدید را زندگی کنم. می دانی, کمان رو به...
  2. انگار سال ها پیش بود

    انگار سال ها پیش بود. انگار زمان نیز در این رویدادِ کهن کم آورده است. فکر می کردم کار من تمام است. سرمست بودم از این فِقدان مِی , امّا ... بعدها تو چشم هایت را از من دزدیدی, گمان می کردم تنها در مقابل دیگران اینگونه دست کجی می کنی, چشم هایت مال من بودند اما بی اجازه ربودیشان از من ! بعدها تو چشم...
بالا