تو وسط زمستون رفته بودیم کوه...
یه کلاغ بود...
رفته بودم کوه دیدم هرچقد به سمتش میرم نمیپره...
اومدم گرفتم دستم دیدم چشاش یخ زده نمیبینه که بپره...🚶♂️
بردمش خونه دون دادم میخورد بعد پرید...
بعد ۵ ماه امروز دیدم وقتی از خونه میومدم بیرون اومد رو شونه هام نشست...:D
با اینکه زهر ترک شدم ولی قند تو...
درد و رنج ها کودکانی هستند...
که اگر به آنها لبخند بزنید میروند...
و اگر بیشتر نگاهشان کنی بیشتر رو اعصابت راه خواهند رفت...
پس لبخند بزن که بسوزند...:D
سگ چشم هایشان را در بیاور...:BlueHeart:D