نتایج جستجو

  1. اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم پنجم دبستان فک میکردم پسرارو پدراودخترارومادرابه دنیامیارن :-"
  2. خوردن سر کلاس

    پاسخ : خوردن سر کلاس وای خدایاهیچ وقت یادم نمیره سرکلاس اجتماعی بود زنگ آخر خوب گرسنم شده بود ;D از زیرمیز ی کیک دراوردم شروع کردم به خوردن معلم درسشودادو ی دفه برگشت سمت من وگفت آیگین خانوم فهمیدی؟؟؟ خوب دهنم پر بودنمیتونستم حرف بزنم ;D دستموگذاشتم زیره چونم نگاه کردمش((( از این نگاهایی که...
  3. ورزش های رزمی

    پاسخ : ورزش های رزمی من عاشق کنفوم خداییش خیلی خفنه ولی قبول دارم که پیشرفت کردن توش خیلی سخته :-<
  4. قتل

    پاسخ : قتل یادم میادوقتی که بچه بودم ماهیاروخیلی دوس میداشتم :x ازتوی تنگ درشون میاوردم بوسشون میکردم بزورغذاتودهنشون میکردم بعدش مینداختمشون توی تنگ ولی همشون زنده نمیموندن =((
  5. اولین آشپزی

    پاسخ : اولین آشپزی یروز مامانم بیرون بودمنم رفتم خودشیرینی کنم ;D برنجوبرداشتم ریختم توقابلامه 2تالیوان توش آب ریختم و زیرشوروشن کردم خلاصه آب جوشیدوبخارشد یکم بهش نگاه کردم گفتم نه این نپوخته دوتادیگه لیوان آب اضافه کردم اینم بخارشد باخودم گفتم برنج مگه این قدرسریع درست میشه یکم که توجه کردم...
  6. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها یادم میادوقتی که بچه بودم رفتم به بچه ه گفتم دخترخانوم بامن دوست میشی ؟بعدبرگشت بهم گفت من شایانم (((پسربود)))
  7. ببخشید! میای باهم دوست شیم؟

    پاسخ : ببخشید!میای باهم دوست شیم? همیشه این جمله رو توی مدرسه میشنیدم :) ولی حالا این جمله ومثل این جمله توخیابونا کاربردبیشتری داره :-"
بالا