یک لحظه فکر کردم عنوان تاپیک "عقیم کردن جواد خیابانی" عه. ذوق زده تاپیکو باز کردم که حمایت خودمو نشون بدم که خب ظاهرن اشتباه وارد شدم. گفتم حالا که تا این جا اومدم عرض سلامی هم بدم خدمت شما ((:
پیدا کردم شیوا. خیلی کارش سخته ولی. رسمن هیچ امکاناتی نداره. چند وقت یه بتر خالی میکنه و میگه میخوام یکی دیگه مدیر باشه. اینو که میگه من انگار یکی وصلم کرده به برق 3 فاز.
میدونی ابوالفضل من با بی فایده بودن و مضر بودن خبر خوندن آشنام. ولی فکر میکنم اگه تو هم سبک زندگی منو از نزدیک میدیدی بهم حق میدادی که خبر بخونم. تفریح دیگه ای به ذهنم نمیرسه که بتونه جای اینو برام بگیره.
اگه یک بار در زندگیت حرف حسابی زده باشی فاطمه اون همین بوده ((: یه قسمت هایی از کتاب رو برام بفرست. احتمالن کاملشو بخونم.
و اینکه آره خب... این کار رو میکنیم و کمک هم میکنه. ولی اون عقده باز نمیشه که... توی موقعیت های خاصی باز خودشو نشون میده.
@Helious جان. دنبال فراموش کردنش نباش هیچ وقت. چیزها هیچ وقت فراموش نمیشن. حداکثر کمرنگ میشن. هر وقت توی هر موضوعی دنبال این باشیم که فراموشش کنیم، قطعن نتیجه ای جز سرخوردگی برامون نخواهد داشت. در مورد سوالت ولی چیزهایی به ذهنم میرسید که توی حرف بزن برات نوشتم.
این نوشته هم شاید کمی کمکت کنه...
اوهوم. من میتونم یک سری چیزها رو بپذیرم. ولی بعضی چیزا رو نه. بعضی چیزا واقعن اذیتم میکنن هر باری که باهاشون مواجه میشم. مثلن اگه ببینم یه سری نوجوون رو که دارن خوش میگذرونن و دارن از اردو برمیگردن، یک بار دیگه یه حس بدی من رو فرا میگیره (این مثال فرضیه البته ((: ).