پاسخ : هر روز يك حكايت
خاطره ي روز آخر :(
مثل هميشه صبح زود نرفت. ناخن هاي نرگس را گرفت. سر به سرش گذاشت و بازي كرد.مي گفت:«ببين ورپريده چقدر شيرين شده. خودشو لوس ميكنه.» يكي دو بار رفت بيرون ، دوباره برگشت. چندتا
نوار كاست داد و گفت:«حرف هاي خوبي داره.گوش؛ كن حوصله ات سر نمي ره.»
هميشه مي...
پاسخ : مجموعه ترانه های reza-handsome
فوق العاده بود :x
-------------------------------------------------
وقتی بیای من قاتل گذشته میشم
می خوام به جرم زندگی زندونی باشم
بی تو تموم لحظه هام احساس مرگه
برگرد که از بی بند و باری ها رها شم
-------------------------------------------------
=D> =D>
پاسخ : هر روز يك حكايت
بهترين دوست >:D<
شخصي دردمند نزد شبلي عارف مي گريست.
شيخ سبب گريه ي او را پرسيد.
گفت:
دوستي داشتم كه ديدار او مرا در زندگي كفايت مي كرد، اما او از ديروز از دنيا رفت و من تنها شدم.
شيخ گفت:
دوستي كه ديدارش پايبنده نيست ناچار نبودش غم را زياد مي كند.برو دوستي انتخاب كن...
پاسخ : يغما، شاعر خشتمال ابرشهر (نيشابوري)
يغما مردي است كه در گريز از جهان هياهوي امروز، با وقوف كامل به زندگي فقيرانه خويش، نه تنها در صدد به چنگ آوردن فراغتي آلوده به رفاه نيست، بلكه درد بيشتر ميطلبد و سرگرداني بيشتر؛ و به نحوي مرموز دريافته است كه كمال انسان، اعتراف به نقص است، يا اعتراف...
حكايت طنز
مديريت طوطي ها ;D
دوست داشت يك هديه ي خوب براي همسرش بخرد. وارد مغازه شد؛ نگاهي به قناري و پرنده اي تزئيني انداخت.
قسمت طوطي ها توجهش را جلب كرد. از صاحب مغازه پرسيد:«ببخشيد ، قيمت طوطي هاتون چنده؟ :-? »
صاحب مغازه گفت :« طوطي سمت چپ 150 هزار تومان، چون ميتونه از يك تا ده بشمره! ،...
پاسخ : هر روز يك حكايت
;D شمار ديوانگان ;D
روزي عده اي دور بهلول جمع شدند و با تمسخر به او گفتند :« بهلول، ديوانگان بصره را
بشمار.» گفت:« از حد شمار بيرون است ، اگر ميخواهيد عاقلان را بشمارم كه تعـــداد
آنها اندكي بيش نيست.»
بهارستان جامي
پاسخ : 20 سوالی کلمات خفن نیشابوری!
خوبه مثل اينكه نوبت ما شد ;D
راستي از اين به بعد هر كس كه بتونه به جواب برسه امتياز ميگيره ;)
+++++++++++++++++++++++++++++++++ كلمه ي بعد +++++++++++++++++++++++++++++
مهلقي
[size=14pt]mehallaghi
حكايت واقعي
:-ss كابوسي در شام آخر O0
حميد
يكي دو
هفته بعد از
رفتن تماس گرفت
و با هم صحبت كرديم.
من از چيزهايي دلگير بودم
و كمي با او درد دل كردم. مثل
هميشه خوب گوش داد.سعي كرد
مرا آرام كند.از من خواست تا مراقب خود
باشم و اينكه در اولين فرصتي كه پيش بيـــايد
بر مي گردد. از بچه ها...
حكايت طنز
اهميت حضور منشي :)) ;))
معلم انشا به بچه ها ميگه موضوع انشاي اين دفعه اينه كه :« اگر مدير عامل بوديد چي كار مي كرديد؟»
بعد مي بينه همه تند تند و با هيجان شروع كردند به نوشتن به جز يك نفر كه نشسته و داره
از پنجره بيرون رو تماشا ميكنه ! معلم ازش مي پرسه : « چرا تو هيچي نمينويسي؟»...
پاسخ : 20 سوالی کلمات خفن نیشابوری!
درسته آقا مهران ، ما هم دقيقا ميخواييم همين كار رو بكنيم ... فك كنم صفحه ي اول تاپيك در اين مورد به اندازه ي كافي بحث كرده باشيم ... اما من فك نميكنم به اين شدتي كه شما ميگي گويش نيشابوري منقرض شده باشه ... درسته در خود شهرستان نيشابور بيش از 95% مردم از اين...