پاسخ : زیر ذره بین شماره 1 (موضوع: مقدماتیه!)
1- اسم شريفتون+تاريخ تولد؟ (اختياري)
آرميتا هستم ;;) 21/8/1374
2- خودت ميخواستي انتخاب کني همينو ميذاشتي؟ (اگه نه پس چي؟)
قطعا ;;)
3- بهترين ويژگي تون از نظر خودتون؟
فکر کنم مهربونم ;))
4- بدترين ويژگي تون از نظر ديگران؟!
در بعضي موارد زيادي...
پاسخ : نهمین همایش ریاضی پژوهان جوان
همایش که عالی بود ;;)
فقط از سال دیگه فکر کنم باید کل بچه های شیراز رو بیارم :-" تعدادمون کم بود تشویقا گم میشد مجبور میشدیم ما هم مثه آذربایجانیا تشویق کنیم ;))
مثلا : یاشاسین ( ؟؟؟ ) شیراز :-" :))
بچه های کادر که واقعا خسته نباشید خیلی زحمت کشیدید...
پاسخ : نهمین همایش ریاضی پژوهان جوان
آخه تو این تعطیلیا که همه دارن میان مشهد چه وقته همایش گذاشتن بود؟؟ :-< با این اوضاعه هجوم مردم به مشهد امکانش هست که بلیط پیدا نکنیم! :-<
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم چهارم : The Artist
من با سروش خیلی موافقم!
آرتیست واسه اینکه اسکار گرفت تقریبا اکثریت دیدنش ولی انتخاب خوبی واسه تماشای گروهی نبود! بیشتر انتقادا و نظرا از دیالوگاست که این فیلم صامت بود! :-?
بحث بچه ها الان فقط موسیقی و ایناس که احتمالا همه پسندیدن :-"
:-??
پاسخ : تا حالا دقت کردین.....
تاحالا دقت کردین بهترین وقت تاپیک زدن 1نصفه شب به بعده؟ چند نفر آن هستن همه جارو گشتن و منتظره یه چیزه جدیدن که هجوم بیارن ;))
پاسخ : جیم زدن
یه روز زنگ 2و3 ریاضی داشتیم بعد معلمون جدید بود و درست نمیشناخت مارو!من و دوستم اجازه گرفتیم 5دقیقه بریم اتاق مشاوره! بعد یه نامه هم گرفتیم از مشاورمون و خلاصه گفتیم این که مارو نمیشناسه به اسم فقط قیافمون رو میشناسه!زنگ بعد هم نرفتیم سر کلاسش...زنگ تفریح از جلومون رد شد تو حیاط...
پاسخ : ایده های جالب تو مدرسه!
ما کلا نمایشگاه غذا میزنیم ;D و همیشه هم نمیدونم چی میشه که سالاد الویه باید درست کنن همه, یعنی همیشه ها :-"
ما هم کلا فوران ایده :))
پاسخ : داستانک
در يک روز سرد زمستاني پادشاه و وزيرش لباس مبدل پوشيده و براي آگاهي از وضع زندگي مردم از قصر خارج شدند. آن دو در راهشان به رودخانه اي رسيدند و در کنار آن پيرمردي را ديدند که دست هايش را در آب يخ بسته کرده و مشغول انجام دادن کاري است...پادشاه به طرف پيرمرد رفت و به او سلام کرد...
پاسخ : ماه عسل
من هنوز اثرات سردرد امروز عصر رو دارم! بس که من و مامانم گریه کردیم بابام که اومد خونه اصلا موند یه لحظه.بعدش گفت فکر کردم کسی چیزیش شده :-w من که از اول برنامه ی امشب فقط گریه کردم :(
پاسخ : ترس دوران بچگی...!
من از چيزی که بیشتر از همه میترسیدم نون خشکی بود,قبلنا یه الاغ هم داشتن بعد صداش که میومد من دیگه ساکت میشدم اصن!!
مثل اینکه این راهکار هم زیاد دوام نداشته و بعد از یه مدت کوتاه من باز به کارای خودم ادامه میدادم ;))