پاسخ : بدترين كلاس هميشه كلاسي بوده كه من توش بودم
ناراحت نباش عزيزم
كلاس ما در تمام طول سالهاي تحصيلم بدترينكلاس بوده
كم كم دارم به اين نتيجه مي رسم كه به خاطر حضور منه...
ولي به هر حال از نظر خودمون بهترينيم و اگه كلاس ما نباشه مدرسه يك نواخت مي شه
ومعاون كه موجودي فقط براي هرس خوردنه بي كار...
پاسخ : سوتیها
سر صبح رفتم مغازه سوپري ني براي آزمايش بخرم در مغازه كشويي بود من هي به داخل فشار مي دادم باز نشد فكر كردم بستس داشتم مي رفتم كه يهو مغازه داره اومد درو باز كرد بعدا كه داشتم فكر مي كردم يادم اومد از تو مغازه يه عالمه داشت به من اشاره مي كرد كه در كشويي و من اصلا حواسم نبوده...
پاسخ : اولین آشپزی
اولين بار دبستان بودم و مي خواستم سيب زميني سرخ كنم
توي مايتابه روغن ريختم و گذاشتم روي شعله ي گاز . شعله زياد بود
روغنا روي گاز موند و داغ داغ شد
مي خواستم سيب زميني ها رو داخلش بريزم كه يه قطره آب ريخت توي روغنا
بعد مثل بمب اتمي كه منفجر مي شه و حالت قارچي پيدا مي كنه...
پاسخ : خاطره نویسی روزانه
ديروز فهميدم كه وظايف من تو خونه خيلي مهمن و كسي جز خودم نمي تونه از پسشون بر بياد =D>
ديروز عصر دو ساعت بود سر يخچال نرفته بودم(خيلي حال مي ده چيزي نمي خورم ولي الكي مي رم سر يخچال) ;D
وقتي درشو باز كردم ديدم خاموشه اول فكر كردم برق رفته ولي بعدش فهميدم فقط يخچال مشكل...
پاسخ : عصبانیت!
من ادمي هستم كه خيلي عصبي مي شم X-(
وهرگز نمي تونم عصبانيت خودمو كنترل كنم ^-^
پارسال كه داشتم برنامه مي نوشتم چون جواب نمي داد ليوان چايي كه روي ميز بود رو كوبيدم توي ديوار :-"
البته اين يكي از دفعاتيه كه عصبي شدم
البته از بي توجهي ديگران و مخصوصا يه نفر هم خيلي عصبي مي شم X-(...
پاسخ : لحظه تحویل سال
دقيقا كه يادم نيست
ولي امسال كه خيلي جالب بود
من بودم و مامانم،مامانم بود ومن
و پدرم طبق معمول مسافرت
و دو ثانيه بعد سال تحويل هزار تا اس ام اس براي دوتامون اومد
بعدش كه من خوابيدم چون داشتم از خستگي مي مردم
پاسخ : پسر ها و دختر های امروزی جابجا میشوند !
به نظر من خيلي كار احمقانه ايه :-<
و شايد هر كدوم مي خوان تنوعي تو زندگيشون باشه و مدتي متفاوت زندگي كنن [-(
ولي دخترايي كه خودشون رو مثل پسرا مي كنن متنفرم [-(
واقعا به نظر من با اين كارا ارزش و شخصيت خودشون رو پايين ميارن [-(
پاسخ : احـساس مسئولــّیت
من خودم آدم خيلي مسئوليت پذيري هستم B-)
و از چنين افرادي متنفر چون زحمتاي بقيرو هم از بين مي برن
و افرادي رو كه مي دونم اين طورين سعي مي كنم ازشون دور باشم
و به نظر من اگر تنها بمونن شايد سعي كنن رفتارشون رو تغيير بدن
پاسخ : مسافرت
من سفر زياد مي رم
همشونم خيلي عالين
ويكي از بهتريناش سفر مشهد پارسال بود كه با دوستام بودم و پنج روز طول كشيد
يه روزي تصميم گرفتم خاطرشو بنويسم كه جزئياتش فراموشم نشه
خلاصه حدود ده تا برگه آچار شد آخرشم تموم نشد ديگه خسته شدم ادامه ندادم
ويكي ديگشم سفر دو روزه ي كاشان بود كه چند...
پاسخ : تقلب
آخرين امتحاني كه تقلب نكردم رو يادم نمياد
يه تقلب جالب:
سال دوم راهنمايي امتحان شيمي:
ما 6 نفر آخر كلاس مي نشستيم و فقط آتيش مي سوزونديم سر امتحان يه بچه ها كتابشو انداخت پايين و با پاهاش بازش كردو همهي سوالا رو جواب داد و تا رديف اول از روي مه نوشتيم و هممون از 5 ،4.75 شديم چون...
پاسخ : جیم زدن
از اين تجربيات زياد دارم ولي چندتاشو مي گم:
هفته ي پيش بود به بهونه ي مشاوره اجتماعي رو پيچوندم
چند بار اسممو رو برگه ي مشاوره ي(برگه اي كه مشاور مي ده براي مجاز بودن خروج از كلاس) بچه ها نوشتم كلاس پيچوندم
دو هفته پيش به بهونه ي كمك به گروهي كه مي خواست همايش سازه ماكاروني شركت...
پاسخ : تا حالا تو مدرسه آب بازي كردي....؟
ما چهار شنبه ي اون هفته يعني روز آخر حسابي آب بازي كرديم
باورتون نميشه روز قبلش يكي يه چي پروند همه هم جدي گرفتن و 4شنبه لباس آوردن
يعني ما سر كلاس فيزيك يه وضعي داشتيما
همه با شلوار لي لباس نصف آسين
مانتو هامونم كه ازش آب مي چكيد رو صندليا آويزون بود...
پاسخ : اولین آهنگی که باهاش گریه کردم ...
نمي دونم
ولي چند وقت پيش آهنگ من مي جنگم ياس رو اتفاقي شنيدم و يه عالمه گريه كردم چون منو ياد يه كسي مي ندازه
پاسخ : مهمون سرزده
چند دفعه اين اتفاق آفتاده و من اغلب مي رم توي اتاقم و خودمو مي زنم به خاب (:| خيلي جواب مي ده امتحان كنيد
ما كه اهل مهموني رفتن به صورت سر زده نيستيم ولي از عمم شنيدم كه يه دفعه برا عيد رفتن در خونه ي عموم و عموم پشت آيفون گفته كه بچه ها خوابن و يه موقع ديگه تشريف بيارين...