چون دختره.....
نباید گوشیش زیاد دستش باشه.....چون دختره....
نباید صدای اهنگو چه تو اتاقش چه تو ماشینش زیاد کنه.....چون دختره.....
نباید شب تو خیابون قدم بزنه.....چون دختره.....
نباید با یکم لباس راحت تر ورزش کنه.....چون دختره.....
نباید تو پارک موقع والیبال یا بدمین سر و صدا کنه و خوش...
چی بگم؟؟؟
چرا قبل تقلید کورکورانه یکم فکر نمیکنیم؟؟؟؟
چرا هیچوقت بلد نیستیم ابتکار به خرج بدیم؟؟؟
چرا همیشه باید عقب باشیم؟؟؟بابا بخدا بالا خونه واسه کار کردنش خلق شده....به خدا اون خدایی که قربونش برم اون بالا نشسته دوست داره ماها یکم فکر کنیم....چرا اینقد چسبیدیم به ظواهر؟؟؟؟نه واقعا...
اینم نشد.....
ای بابا....
یکی از دوستام که چندسالی ازم کوچیکتره امروز زنگ زده بود واسه درد دل....
نمیدونم چی بگم....کاش ماها میفهمیدیم عشق اونقدرام کشک و الکی نیست که اسمشو رو هر وابستگی بچسبونیم....
یه نگاه....یه لبخند...یه اس ام اس....یه چند کلمه حرف زدن...هیچکدوم نمیتونن باعث عشق بشن...
همون قضیه خر و پل....
واقعا درک نمیکنم ما ادما چرا اینجوری تشریف داریم.....
نمیدونم پرا ته مرامو معرفتیم.....
نمیدونم چرا همیشه پای حرف و قولمون می ایستیم.....
نمیدونم چرا اینقد خوبیم.....
نمیدونم چرا از تک تک لحظات زندگیمون درس میگیریمو تو لحظه های بعد به کارشون میبریم.....
واقعا نمیدونم...
یه جور معرفی
چشم هارا شسته و جور دیگر میبینم....
صد افسوس که خلق را یارای حرفم نبست......
صد افسوس که کس را رفاقت در مسیرم نیست......
و من....
تنها به دنبال سهراب امده ام......
تا با او پرواز را به خاطر بسپارم
و با هم از مرگ نترسیم......
سلام به همه....
خرمگس اسم وبلاگمه و یه جور اسم مستعار برای خودم که وقتی نقد اجتماعی مینویسم ازش استفاده می کنم...
نوشته هامو که بیشتر کوتاه و چند جمله ای هستن اینجا قرار میدم....
نثرم تو نقد محاوره ای و پر از ایهامو کنایست و بعضی جاها از تیکه شعر های شاعرای دیگه یا تیکه تکست های اهنگا استفاده...
دقیقا نمیدونم جاش اینجاست یا نه....
ولی سلام.....
بعد از مدتها دوباره رو اوردم به داستان نویسی....
یه داستان کوتاه نوشتم که تو شماره آبان نشریه نیمکت چاپ شد...(یکی از نشریه های دانش جویی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان)
ولی دوست دارم بقیه هم بخونن و نظرشونو بدن....
دانلود پی دی افش...
پاسخ : مشکلات کنکوریهای ۹۲
با دوتا نظر بالا کاملا شدید موافقم.....
من خودم تو دفتر برنامه ریزی یه جمله دیده بودم که خیلی بهم روحیه میداد اون جمله رو بزرگ نوشتم و چسبوندم به دیوار اتاقم تا بهم روحیه بده و موقع خسته شدن وادارم کنه دوباره برگردم سر کتاب اونم این جمله ساده بود:
تحصیل در دانشگاه...
پاسخ : تفریحات بچه های علوم پزشکی
شب نشینی تو خوابگاه.....
10، 12 نفری جمع میشیم تو یه اتاق(10 تا 12ونیم اینا) شکر خدا وایرلسا فعاله هرشب یکی فیلم دانلود شدشو اکران میکنه
دور همی فعلا سری اره و سری مقصد نهایی رو تموم کردیم(هرچند قبلا همه دیده بودیم)امشب دیگه میخوایم مستربین ببینیم روحیمون وا...
جیگرم کباب شد
واقعا آدم دوست داشتنی و بازیگر توانمندیه
ایشالا که سلامتیشو به دست میاره
چند روز پیش بعد از مدتها تو اجتماع هنرمندان برای محکوم کردن اهانت به پیامبر اسلام(ص) جلوی دوربینا ظاهر شد
براش دعا کنیم......
پاسخ : تفكيك جنسيتي دانشگاه ها
بالاخره دو جنس متفاوت نسبت به هم کنجکاوی دارن چه از بچگی باهم باشن چه جدا ولی جدا باشن شدیدتر میشه از نطر من
در ضمن بالاخره اینا باید تو جامعه کنار هم قرار بگیرن یا نه؟؟؟این نقطه شروع فعلا 18تا 20 سالگیه یعنی ازینم بخوان اونطرفترش کنن همون بهتر کشورو شرق و غربش...
پاسخ : تفكيك جنسيتي دانشگاه ها
اون بزنو بکوبو فلش 4 گیگا مال جشن پزشکی نبود؟؟؟؟؟
ما بنده خداها درب و داغون ترین ساختمونو دادن بهمون جشن ورودمونم دوباره اومدن آیین نامه ریدینگ کردنو کلی تهدید
یه ترک کوچولو اهنگ پخش نکردن یه بشکن بزنیم
جای خنده و آشنایی و اینجور حرفام اومدن طرح ترنم وحی و بسیج...
پاسخ : گشت ارشاد
اگه دقت کنی میبینی که عیب و ایرادی نداره
حاجی که شخصیت اصلیه و پسر بزرگه جفتشون عاشق میشن و هیچ چیزی هم مثل عشق نمیتونه آدمو مجبور کنه کارایی برخلاف شخصیتش انجام بده یا به کل شخصیتش عوض بشه(مخصوصا حاجی که با عشقش اونکارو کردن) پسر کوچیکم تابع بزرگتراشه یعنی ذاتا شخصیت ثابتی...
پاسخ : اعلام آمادگی برای پشتیبانی کنکوری های 92
آرمین هستم
رتبه منطقه2م 1900 بود
دوم دبیرستان سرگرم بازیگری تئاتر بودم درس نخوندم
سوم دبیرستان درگیر المپیاد زیست بودم به کل درس نخوندم تا فرصتای بین امتحان نهاییا که از رو وزارتی شروع میکردم به خوآموزی(نه مرور)
کلا درس خوندنو از مهر پیش شروع...